«تعادل» گزارش مي‌دهد

وقتي زمستان نفس صنعت را مي‌گيرد

۱۴۰۴/۰۹/۳۰ - ۰۰:۳۵:۵۷
کد خبر: ۳۷۰۶۸۸
وقتي زمستان نفس صنعت را مي‌گيرد

با آغاز هر زمستان، نقشه انرژي كشور وارد مرحله‌اي حساس مي‌شود؛ مرحله‌اي كه در آن سرماي هوا، نه‌تنها خانه‌ها بلكه قلب صنعت را هم تحت فشار قرار مي‌دهد.

گلناز پرتوي مهر|

با آغاز هر زمستان، نقشه انرژي كشور وارد مرحله‌اي حساس مي‌شود؛ مرحله‌اي كه در آن سرماي هوا، نه‌تنها خانه‌ها بلكه قلب صنعت را هم تحت فشار قرار مي‌دهد. افزايش مصرف گاز خانگي، كاهش فشار در شبكه و اولويت‌بندي تأمين سوخت، سال‌هاست به يكي از چالش‌هاي تكرارشونده مديريت انرژي در ايران تبديل شده است. در اين ميان، صنايع بزرگ به‌ويژه در حوزه نفت، گاز و پتروشيمي اغلب به عنوان «مصرف‌كنندگان عمده» معرفي مي‌شوند؛ اما آيا اين تصوير كامل است؟ يا مي‌توان از همين صنايع، بخشي از راه‌حل را انتظار داشت؟

ايران با وجود داشتن يكي از بزرگ‌ترين ذخاير گاز طبيعي جهان، در فصل سرد با پديده ناترازي گاز مواجه است. رشد مصرف خانگي، فرسودگي بخشي از شبكه، راندمان پايين تجهيزات گرمايشي و وابستگي شديد سبد انرژي به گاز طبيعي، باعث مي‌شود در روزهاي اوج مصرف، عرضه و تقاضا از تعادل خارج شود.

در چنين شرايطي، تصميم‌گيران ناچارند براي حفظ گرمايش خانگي، مصرف صنايع را محدود كنند؛ تصميمي كه هرچند از منظر اجتماعي قابل درك است، اما هزينه‌هاي اقتصادي قابل‌توجهي به‌همراه دارد. توقف يا كاهش توليد، آسيب به زنجيره تأمين، از دست رفتن بازارهاي صادراتي و كاهش بهره‌وري، تنها بخشي از پيامدهاي اين رويكرد هستند.

سال‌هاست كه صنايع بزرگ در روايت عمومي، به عنوان يكي از عوامل فشار بر شبكه گاز معرفي مي‌شوند. اما بررسي دقيق‌تر نشان مي‌دهد كه مساله صرفاً «ميزان مصرف» نيست، بلكه «نوع مصرف» و «امكان مديريت آن» اهميت دارد. صنايع نفت، گاز و پتروشيمي، برخلاف مصرف‌كنندگان خرد، از ظرفيت‌هايي برخوردارند كه مي‌تواند آنها را به بازيگراني فعال در مديريت بحران انرژي تبديل كند.

اين صنايع به فناوري، سرمايه، دانش فني و ساختار مديريتي دسترسي دارند؛ عناصري كه در صورت سياست‌گذاري درست، مي‌تواند مصرف گاز را بهينه، منعطف و حتي قابل جايگزيني كند.

مديريت مصرف گاز در صنايع به‌معناي تعطيلي يا كاهش اجباري توليد نيست. در بسياري از كشورها، مجموعه‌اي از راهكارها اجرا مي‌شود كه هم پايداري شبكه را حفظ مي‌كند و هم توليد صنعتي را به‌طور كامل متوقف نمي‌سازد.

يكي از اين راهكارها، بهبود بهره‌وري انرژي است. بخش قابل‌توجهي از مصرف گاز در صنايع به دليل راندمان پايين تجهيزات، مشعل‌ها و بويلرهاست. نوسازي تجهيزات و استفاده از سامانه‌هاي كنترل هوشمند مي‌تواند مصرف را بدون كاهش توليد، به‌طور محسوسي كاهش دهد.

راهكار ديگر، بازيافت حرارت است. در بسياري از واحدهاي پتروشيمي و پالايشي، حرارت زيادي به‌صورت اتلافي از سيستم خارج مي‌شود. استفاده از فناوري‌هاي بازيافت حرارت مي‌تواند اين انرژي را دوباره به چرخه توليد بازگرداند و نياز به گاز ورودي را كاهش دهد.

در بسياري از صنايع بزرگ، امكان استفاده از سوخت دوم مانند گازوئيل يا مازوت (با استانداردهاي زيست‌محيطي مشخص) وجود دارد. هرچند اين گزينه چالش‌هاي خاص خود را دارد، اما در شرايط اضطراري مي‌تواند به عنوان ضربه‌گير شبكه گاز عمل كند.

مساله اصلي، نبود برنامه‌ريزي پايدار براي تأمين، ذخيره‌سازي و استانداردسازي استفاده از سوخت جايگزين است. در اغلب موارد، تصميم‌ها در لحظه بحران گرفته مي‌شود؛ زماني كه نه زيرساخت آماده است و نه هماهنگي لازم ميان نهادهاي مرتبط وجود دارد. يكي از مفاهيم نوين در مديريت انرژي، «انعطاف‌پذيري مصرف» است. به اين معنا كه صنايع بتوانند در بازه‌هاي زماني مشخص، مصرف خود را كاهش يا جابه‌جا كنند، بدون آنكه توليد به‌طور كامل متوقف شود. اين رويكرد نيازمند قراردادهاي هوشمند، مشوق‌هاي اقتصادي و سيستم‌هاي پايش دقيق است.

در ايران، زيرساخت‌هاي اوليه اين مدل وجود دارد، اما چارچوب حقوقي و اقتصادي آن هنوز به‌طور جدي توسعه نيافته است. اگر صنايع بدانند كه در ازاي كاهش داوطلبانه مصرف در اوج بار، از مشوق‌هاي واقعي برخوردار مي‌شوند، همكاري آنها از حالت اجبار به مشاركت فعال تغيير خواهد كرد.

صنايع نفت، گاز و پتروشيمي مي‌توانند نقشي فراتر از مديريت مصرف خود ايفا كنند. سرمايه‌گذاري در پروژه‌هاي ذخيره‌سازي گاز، توسعه فناوري‌هاي كاهش شدت انرژي و حتي مشاركت در توليد انرژي‌هاي مكمل، از جمله اقداماتي است كه اين صنايع را به بخشي از راه‌حل ملي انرژي تبديل مي‌كند.

از سوي ديگر، اين صنايع به دليل ارتباط مستقيم با زنجيره تأمين انرژي، مي‌توانند بازوي اجرايي سياست‌هاي كلان مديريت مصرف باشند؛ به شرط آنكه سياست‌گذار، آنها را نه به عنوان «مصرف‌كننده پرمصرف»، بلكه به عنوان «شريك راهبردي» ببيند.

زمستان هر سال، آزموني تكراري براي مديريت انرژي كشور است. آزموني كه نشان مي‌دهد حل مساله ناترازي گاز، صرفاً با توصيه به صرفه‌جويي يا اعمال محدوديت ممكن نيست. اين مساله نيازمند نگاه سيستمي، مشاركت همه بازيگران و استفاده از ظرفيت‌هاي مغفول صنايع بزرگ است.

اگر قرار است هر زمستان با همان روايت هميشگي «قطع گاز صنايع» روبرو نشويم، بايد جايگاه صنايع در معادله انرژي بازتعريف شود. صنايع بزرگ مي‌توانند بخشي از مشكل باشند، اما مهم‌تر از آن، مي‌توانند بخشي از راه‌حل باشند؛ راه‌حلي كه از دل مديريت هوشمند مصرف، بهره‌وري، انعطاف‌پذيري و همكاري واقعي ميان دولت و صنعت شكل مي‌گيرد. شايد زمان آن رسيده باشد كه به‌جاي خاموش كردن شعله توليد در زمستان، شعله تدبير را روشن كنيم.