اقتصادي كه روي تردميل قرار دارد
1) به نظر ميرسد سياستگذاران تصميم گرفتهاند به اقتصاد ايران شوك ارزي-تورمي دهند. به همين دليل است كه اين روزها اخباري درباره پايان عصر دلارهاي رانتي و دولتي شنيده ميشود و دولت در حال برداشتن نرخهاي رانتي و ارزان دلار است! طي سالهاي متمادي اقتصاد ايران روي يك تردميل قرار دارد يا بايد جيب رانتيها و قاچاقچيها با دلار ارزان پر يا بايد با آزادسازي نرخ بنزين و دلار و ... شوك تورمي به جامعه داده شود! مساله مهم در اين ميان اتخاذ تصميم درست و پافشاري معقول و اصولي روي اجراي آن است.

1) به نظر ميرسد سياستگذاران تصميم گرفتهاند به اقتصاد ايران شوك ارزي-تورمي دهند. به همين دليل است كه اين روزها اخباري درباره پايان عصر دلارهاي رانتي و دولتي شنيده ميشود و دولت در حال برداشتن نرخهاي رانتي و ارزان دلار است! طي سالهاي متمادي اقتصاد ايران روي يك تردميل قرار دارد يا بايد جيب رانتيها و قاچاقچيها با دلار ارزان پر يا بايد با آزادسازي نرخ بنزين و دلار و ... شوك تورمي به جامعه داده شود! مساله مهم در اين ميان اتخاذ تصميم درست و پافشاري معقول و اصولي روي اجراي آن است. هر بار كه يكي از اين تصميمات اعطاي ارز دولتي ارزان يا حذف رانتهاي ارزي و... اجرا ميشود، بعد از چند سال سراغ تصميم ديگر ميرويم. يعني اقتصاد ايران روي يك چرخه پايانناپذير افتاده و هر بار از يك تصميم به تصميم ديگر سوئيچ ميكند و پس از مدتي دوباره به آن باز ميگردد. يك روز دلار ارزان و رانتي داده ميشود، صداي همه كه در آمد، با حذف ارز ترجيحي و دولتي و توافقي يك شوك ارزي به مردم و بازارها و كليت اقتصاد داده ميشود . سپس تورمي تازه پديدار ميشود. بعد از تورمي كه ايجاد ميشود، دولتها دوباره سراغ دلار رانتي و تخصيصي و نيمايي
و... ميروند و روز از نو روزي از نو! به نظر ميرسد شوك تورمي تا شب عيد به بازارهاي كالايي هم خواهد رسيد و تمامي بازارهاي سرمايهگذاري را در مينوردد. بازار سهام نيز از اين شريط بيتاثير نخواهد بود و به آن واكنش نشان ميدهد.
2) اصولا قوانين و تصميمات اتخاذ شده، پر از مساله و تفسيرهاي متفاوت و حتي بعضا متضاد هستند. هر فرد و جرياني سعي ميكند قانون و دستورالعملها را بر اساس ديدگاه خودش تفسير كند و خروجي مورد نظر خود را بگيرد. چنين تفاسيري از عاليترين سطوح سياسي و راهبردي تا مسائل اقتصادي و عادي جريان دارد. من هم از اين قاعده مستثني نيستم. شخصا معتقدم برداشته شدن حجم مبنا در بازار سرمايه به ذات خود، كار درستي است و همانطور كه احتمالا در ساير رسانهها و خبرگزاريها هم ديده و خواندهايد اكثریت معتقدند اين كار باعث خواهد شد سهام كوچك و متوسط و كليت بازار با رشد قيمتي قابل توجهي مواجه شوند. چنين تندرويهايي به نظر من كاملا درست هستند، اما بايد توجه داشته باشيد كه روي ديگر سكه، در زمان پايين رفتن شاخص سهام و نزول بازار و بهتر بگويم كنترل بازار است. برداشته شدن حجم مبنا با وجود دامنه محدودي كه دارد و تشكيل صف خريد و صف فروش به نفع متوليان بازار و به ضرر سهامداران است و در مجموع چنين سياستي، كاركرد ناقصي دارد. در واقع هزينه كنترل و مديريت بازار براي مدير بازار با حذف اين محدوديت خيلي كاهش پيدا كرده است! فرض كنيد بازار در وضعيتي قرار گرفته باشد كه در آن صف فروش وجود داشته باشد. به راحتي با خريد چند سهم به جاي خريد تعداد زيادي سهام و صرف هزينه كمتر ميتوان بازار را به سمت نزول و قيمتهاي پايينتر هدايت كرد. با رِنج منفي در قيمت چند سهم بزرگ، كليت بازار به علت دامنه محدود به صف فروش مينشيند و به راحتي با حجم كم ميتوان آن را مديريت كرد.
3) در سمت صف خريد هم همين اتفاق ميافتد. انگيزه حجم خوردن كاهش پيدا ميكند و همه سعي خواهند كرد كل سهام خود را در يك روز به ديگري عرضه كنند. در نتيجه به علت وجود دامنه محدود و صف خريد و صف فروش، احتمالا شاهد كاهش حجم معاملات در برخي روزها و افزايش ناگهاني حجم معاملات در روزهاي ديگر خواهيم بود. اگر دامنه نوسان زودتر به حالت سابق باز نگردد اين برداشتن حجم مبنا فقط باعث ماندگاري صفهاي خريد و فروش براي مدت طولانيتر و نوسانات ناگهاني در برخي روزهاي بازار خواهد شد و اصليترين كاركردش به نظر من (با وجود دامنه نوسان محدود و صف خريد و فروش) مديريت بازار و سينوسي شدن ارزش معاملات است.از منظر اقتصاد كلان اما همانطوركه شرح داده شد، انتخاب دولت شوك ارزي- تورمي است. بدون ترديد ردپاي اين شوكها در بازار سرمايه نيز نمايان خواهد شد.
