فرسودگي پرستاران زير سايه به روز شدن وعدهها
اين روزها ما با يك بحران تمام عيار در حوزه سلامت مواجه هستيم. از بخش دارو و افزايش هزينهها گرفته تا بيمههاي ناكارآمد و بيمارستانهايي كه هم تجهيزاتشان فرسوده است و هم كادر درمانش ديگر توان پاسخگويي به نيازهاي بيماران را ندارند.
حقوق پرستاران با واقعيتهاي اقتصادي جامعه همخواني ندارد
گلي ماندگار|
اين روزها ما با يك بحران تمام عيار در حوزه سلامت مواجه هستيم. از بخش دارو و افزايش هزينهها گرفته تا بيمههاي ناكارآمد و بيمارستانهايي كه هم تجهيزاتشان فرسوده است و هم كادر درمانش ديگر توان پاسخگويي به نيازهاي بيماران را ندارند. اين بحران سالهاست كه كليد خورده و بسياري از كارشناسان و فعالان حوزه سلامت درباره روز افزون شدن آن بارها و بارها هشدار دادهاند اما از آنجايي كه وزارت بهداشت و درمان هيچگاه در اولويت بودجهبندي دولتها نبوده و در كنار آن افرادي به عنوان وزير در اين وزارتخانه فعاليت كردهاند كه بيش از آنكه به فكر منافع كادر درمان و فراهم كردن شرايط مناسب ارايه خدمات به بيماران باشند در فكر همراهي و همزباني با دولت بوده و هيچگاه مطالبات اين حوزه به صورت درست و دقيق پيگيري نشده است. نكته تاسف بار اين است كه اين مسوولان با علم به اينكه چه كمبودها و مشكلاتي در حوزه درمان وجود دارد هر بار كه تريبوني براي سخنراني در اختيار داشتهاند انواع وعدهها و شعارها و آمارهاي بدون مستندات را در اختيار رسانهها گذاشتهاند در حالي كه واقعيت حوزه سلامت كشور در كف جامعه، داروخانهها و بيمارستانها بسيار تلختر از آن چيزي است كه آنها تصوير ميكنند.
از وعدههاي مسوولان تا خودكشي پرستاران
در روزهايي كه مسوولان نظام سلامت از «اصلاح نظام پرداخت»، «بهبود رفاهيات» و «تكريم كادر درمان» سخن ميگويند، انتشار خبر خودكشي چهار پرستار در فاصلهاي كوتاه، بار ديگر شكاف عميق ميان وعدهها و واقعيتهاي زيسته كادر درمان را آشكار كرده است. دو پرستار در بيمارستان لبافينژاد تهران و دو پرستار ديگر در كرمانشاه، تنها در روزهاي اخير جان خود را از دست دادهاند؛ اتفاقي تلخ كه نميتوان آن را صرفا به مسائل فردي يا شخصي تقليل داد. اين مرگها، نشانهاي هشداردهنده از يك بحران ساختاري در نظام سلامت است؛ بحراني كه سالهاست فعالان صنفي پرستاري نسبت به آن هشدار ميدهند، اما گوش شنوايي براي شنيدن آن وجود ندارد.پرستاري در ايران به شغلي فرساينده بدل شده است؛ شغلي كه در آن فشار كاري سنگين، كمبود مزمن نيرو، اضافهكاريهاي اجباري، حقوق ناكافي و بيثباتي معيشتي، دست به دست هم دادهاند و تابآوري رواني پرستاران را به مرز فروپاشي رساندهاند. اين وضعيت در حالي ادامه دارد كه وزارت بهداشت، به عنوان متولي اصلي نظام سلامت، بيشتر از آنكه پاسخگوي مطالبات اين قشر باشد، به تكرار وعدههايي بسنده كرده كه زمان اجراي مشخصي ندارند.
فشار كاري؛ شيفتهاي طولاني و كمبود نيرو
يكي از مهمترين مشكلات پرستاران، فشار كاري بيسابقهاي است كه سالهاست بر دوش آنها سنگيني ميكند. كمبود شديد نيروي پرستاري باعث شده است كه بسياري از پرستاران، ناچار به پوشش چند شيفت متوالي باشند؛ شيفتهايي كه گاه بيش از استانداردهاي جهاني طول ميكشند. اضافهكاري اجباري، حذف مرخصيها و جابهجايي مداوم ميان بخشهاي مختلف بيمارستان، بخشي از واقعيت روزمره پرستاران است. مينو يكي از پرستاراني است كه شاهد ترك كار بسياري از هم دورهايهاي خود بوده. برخي مهاجرت كرده و برخي ديگر به سراغ شغلي رفتهاند كه تا اين حد روح و روانشان را تحت تاثير قرار ندهد. او به «تعادل» ميگويد: ما عملا با بدن و روان فرسوده سر كار ميآييم. كمبود نيرو به حدي است كه اگر اعتراض كنيم، ميگويند جايگزين نداريم. اضافهكاري اجباري شده، نه انتخابي. اين فشار مداوم، آدم را از درون خالي ميكند. او ميافزايد: فعالان صنفي پرستاري بارها تأكيد كردهاند كه نسبت پرستار به تخت بيمارستاني در ايران، فاصلهاي معنادار با استانداردهاي جهاني دارد. در چنين شرايطي، هر پرستار ناچار است مسووليت مراقبت از تعداد بيشتري بيمار را بر عهده بگيرد؛ موضوعي كه هم كيفيت خدمات درماني را تهديد ميكند و هم سلامت روان پرستاران را به خطر مياندازد.
معيشت زير سايه تورم حقوقي كه كفاف زندگي نميدهد
اين پرستار در ادامه به وضعيت معيشت خود و ديگر همكارانش اشاره كرده و اظهار ميدارد: در كنار فشار كاري، مشكلات معيشتي به يكي از اصليترين دغدغههاي پرستاران تبديل شده است. حقوق و مزاياي پرستاران، حتي با احتساب اضافهكاري، فاصله زيادي با هزينههاي واقعي زندگي دارد. تورم افسارگسيخته، افزايش هزينههاي مسكن، خوراك، آموزش و درمان، شرايطي را رقم زده كه بسياري از پرستاران، با وجود شغلي تماموقت و حتي چندشيفته، زير خط فقر قرار گرفتهاند.
حقوق پرستاران با واقعيتهاي اقتصادي جامعه همخواني ندارد
مهدي مرادپور، پرستار و فعال صنفي نيز در اين باره به «تعادل» ميگويد: حقوق پرستاران با واقعيتهاي اقتصادي جامعه همخواني ندارد. بسياري از همكاران ما براي تأمين هزينههاي زندگي، مجبورند اضافهكاريهاي طاقتفرسا انجام بدهند يا حتي شغل دوم داشته باشند. اين يعني فرسودگي مضاعف. او ميافزايد: اجراي ناقص قانون تعرفهگذاري خدمات پرستاري نيز نتوانسته گرهي از مشكلات معيشتي اين قشر باز كند. آنچه امروز تحت عنوان تعرفهگذاري اجرا ميشود، نه عادلانه است و نه شفاف. در بسياري از موارد، مبالغ پرداختي ناچيز است و با تأخيرهاي طولاني همراه ميشود.
بيتوجهي مزمن وزارت بهداشت وعدههايي كه تكرار ميشوند
اين فعال صنفي در ادامه به بيتوجهي وزارت بهداشت و درمان اشاره كرده و تاكيد ميكند: وزارت بهداشت در سالهاي اخير بارها از برنامههايي براي اصلاح نظام پرداخت و بهبود وضعيت رفاهي پرستاران سخن گفته است. آخرين نمونه، اعلام جذب ۲۰ هزار نيروي جديد از طريق آزمون تابستانه و تأكيد بر اولويت داشتن رفاه كادر درمان است. اما پرستاران ميپرسند اين وعدهها چه زماني قرار است در زندگي واقعي آنها نمود پيدا كند؟ مرادپور تاكيد ميكند: مسوولان وزارت بهداشت، بيش از آنكه به حل ريشهاي مشكلات بپردازند، به مديريت بحران از طريق وعدههاي مقطعي بسنده كردهاند. سالهاست درباره اصلاح نظام پرداخت صحبت ميشود، اما هيچ زمانبندي مشخصي اعلام نميشود. وقتي مسوولان پاسخگوي تأخيرها نيستند، اعتماد پرستاران از بين ميرود. او ميافزايد: بيتوجهي به مطالبات صنفي، باعث شده است كه احساس بيعدالتي و ناديدهگرفتهشدن در ميان پرستاران تقويت شود. اين احساس، در كنار فشار كاري و مشكلات معيشتي، زمينهساز بحرانهاي رواني جدي شده است.
خودكشي پرستاران زنگ خطر يك بحران ساختاري
انتشار خبر خودكشي چهار پرستار در روزهاي گذشته، جامعه را شوكه كرد. اين اتفاقات تلخ، بار ديگر اين پرسش را مطرح كرده است كه نظام سلامت تا چه اندازه به سلامت روان نيروهاي خود توجه دارد؟ كارشناسان معتقدند خودكشي پرستاران را نميتوان صرفا به عوامل فردي نسبت داد. اين رخدادها، نشانهاي از فشارهاي انباشتهاي است كه سالها بر اين قشر تحميل شده است. هر چند كه پيگيري رسانهاي نشان ميدهد مسوولان هر سه بيمارستاني كه پرستارانش خودكشي كردهاند سعي دارند مساله را به مسائل شخصي ربط بدهند و هيچ كدام در مورد وضعيت روحي و فشار كاري كه اين افراد متحمل ميشدند اشارهاي ندارند. مهران مهاجر، يكي ديگر از پرستاران با سابقه به مساله نبود حمايتهاي رواني براي پرستاران اشاره كرده و به «تعادل» ميگويد: وقتي همكارانمان يكييكي از پا ميافتند، نميتوان گفت اينها مسائل شخصي بوده. اين نتيجه سالها بيتوجهي است. ما هر روز با مرگ، درد و اضطراب سروكار داريم، اما خودمان هيچ حمايتي دريافت نميكنيم. او ميافزايد: نبود خدمات حمايتي رواني، مشاوره شغلي و سازوكارهاي پيشگيري از فرسودگي شغلي، وضعيت را بحرانيتر كرده است. بسياري از پرستاران معتقدند وزارت بهداشت، سلامت روان كادر درمان را جدي نميگيرد و بيشتر تمركز خود را بر افزايش ظرفيتهاي كمي گذاشته است.
مهاجرت و ترك شغل پيامدهاي ادامه وضع موجود
اين پرستار اظهار ميدارد: ادامه اين شرايط، پيامدهاي گستردهاي براي نظام سلامت دارد. مهاجرت پرستاران به كشورهاي ديگر، ترك شغل و بازنشستگي زودهنگام، به روندي نگرانكننده تبديل شده است. پرستاران جوان، آيندهاي براي خود در اين حرفه نميبينند و نيروهاي باتجربه نيز زير فشار فرسودگي، از سيستم خارج ميشوند.
مهاجر تاكيد ميكند: جذب نيروي جديد، بدون بهبود شرايط موجود، تنها به افزايش نارضايتي منجر خواهد شد. مسوولان بايد توجه داشته باشند ماندگاري نيروها، مهمتر از جذب مقطعي است؛ موضوعي كه تاكنون در سياستگذاريهاي وزارت بهداشت كمتر مورد توجه قرار گرفته است. او در پايان هشدار ميدهد: پايين آوردن سطح مطالبات پرستاران به مسائل مادي و بيتوجهي به قانوني كه سالهاست اين قشر منتظر اجرايي شدن آن هستند بيش از هر چيز به كيفيت خدمات درماني لطمه ميزند. مسوولان بايد به اين مساله توجه داشته باشند كه پرستاران فقط حقوق نميخواهند آنها امنيت، احترام امكان يك زندگي انساني را طلب ميكنند. پرستاري كه از نظر رواني و اقتصادي در فشار است، نميتواند بهترين مراقبت را ارائه بدهد.
هزينه بيتوجهي؛ تهديد سلامت جامعه
بيتوجهي به مشكلات پرستاران، تنها به زيان اين قشر نيست؛ بلكه سلامت كل جامعه را تهديد ميكند. نظام سلامت بدون نيروي انساني باانگيزه و برخوردار از حداقلهاي معيشتي، نميتواند پاسخگوي نيازهاي مردم باشد. فرسودگي پرستاران، مستقيما بر كيفيت خدمات درماني اثر ميگذارد و اعتماد عمومي به سيستم سلامت را تضعيف ميكند. در شرايطي كه خبر خودكشي پرستاران به تيتر رسانهها تبديل شده است، انتظار ميرود وزارت بهداشت از مرحله وعده عبور كند و با اقدامهاي فوري و شفاف، به اين بحران پاسخ بدهد. ادامه وضعيت كنوني، نهتنها بحران نيروي انساني را عميقتر ميكند، بلكه هزينههاي اجتماعي و انساني جبرانناپذيري به همراه خواهد داشت. در نهايت، آنچه امروز پرستاران از مسوولان ميخواهند، نه وعدههاي كلي، بلكه اقدام عملي، شفافيت و زمانبندي مشخص است. آنها ميپرسند اصلاح نظام پرداخت دقيقا چه زماني اجرا ميشود؟ رفاهيات وعده دادهشده چه زماني در زندگي واقعي پرستاران ديده خواهد شد؟ و تا چه زماني قرار است معيشت كادر درمان به آيندهاي نامعلوم گره بخورد؟ واقعيت اين است كه تداوم وضعيت كنوني، تنها پرستاران را فرسوده نميكند، بلكه سلامت جامعه را نيز با خطري جدي مواجه ميسازد. نظام سلامت بدون نيروي انساني باانگيزه و برخوردار از حداقلهاي معيشتي، نميتواند پاسخگوي نيازهاي مردم باشد. اگر هشدارهاي امروز جدي گرفته نشود، فردا هزينههاي سنگينتري بر جامعه تحميل خواهد شد؛ هزينههايي كه ديگر با وعده جبران نخواهد شد.
