از چاه تا چرخ اقتصاد!
در روزگاري كه معادلات انرژي جهان ديگر فقط بر محور «توليد بيشتر» نميچرخد، مفهوم ارزشافزايي به كليدواژه اصلي صنعت نفت و گاز تبديل شده است.
گلناز پرتوي مهر |
در روزگاري كه معادلات انرژي جهان ديگر فقط بر محور «توليد بيشتر» نميچرخد، مفهوم ارزشافزايي به كليدواژه اصلي صنعت نفت و گاز تبديل شده است. كشورهايي كه تا ديروز به صادرات نفت خام دل خوش كرده بودند، امروز دريافتهاند كه آينده اقتصاد انرژي نه در خامفروشي، بلكه در تبديل هوشمندانه منابع هيدروكربوري به محصولات متنوع و باارزش رقم ميخورد. در اين ميان، پتروپالايشگاهها به عنوان پيوندي راهبردي ميان پالايش و پتروشيمي، نقشي تعيينكننده در آينده صنعت نفت ايران پيدا كردهاند.
پتروپالايشگاه مفهومي فراتر از يك پالايشگاه سنتي است. در اين مدل، نفت خام يا ميعانات گازي نهتنها به فرآوردههاي سوختي مانند بنزين و گازوييل تبديل ميشود، بلكه بخش قابلتوجهي از خوراك مستقيما به زنجيره پتروشيمي منتقل شده و به محصولات شيميايي با ارزش افزوده بالا تبديل ميشود؛ محصولاتي كه بازارهاي متنوعتري دارند و كمتر تحت تاثير نوسانات سياسي و تحريمي قرار ميگيرند.
در واقع، پتروپالايشگاهها پاسخ صنعت انرژي به يك پرسش قديمي هستند: چگونه ميتوان از هر بشكه نفت، بيشترين منفعت اقتصادي را استخراج كرد؟ خامفروشي سالها يكي از نقاط ضعف ساختاري اقتصاد نفتي ايران بوده است. صادرات نفت خام، اگرچه درآمدزا، اما بهشدت وابسته به قيمتهاي جهاني، تحريمها و محدوديتهاي حملونقل است. از سوي ديگر، فروش محصولات نهايي يا نيمهنهايي پتروشيمي، به دليل تنوع مصرفكنندگان و كاربردها، ريسك كمتري دارد. پتروپالايشگاهها دقيقا در همين نقطه وارد ميدان ميشوند؛ جايي كه نفت خام ديگر يك كالاي ساده صادراتي نيست، بلكه ماده اوليه يك زنجيره پيچيده صنعتي است. زنجيرهاي كه ميتواند اشتغال ايجاد كند، فناوري بومي را توسعه دهد و اقتصاد محلي و ملي را تقويت كند. توسعه پتروپالايشگاهها فقط يك انتخاب صنعتي نيست، بلكه تصميمي اقتصادي و راهبردي است. افزايش ارزش افزوده، مهمترين مزيت اين پروژههاست. برآوردها نشان ميدهد سود حاصل از تبديل نفت خام به محصولات پتروشيمي، چندين برابر فروش مستقيم آن است. از سوي ديگر، اين پروژهها بهطور مستقيم و غيرمستقيم موجب اشتغالزايي گسترده ميشوند؛ از مراحل طراحي و ساخت گرفته تا بهرهبرداري و نگهداشت. همچنين توسعه صنايع پاييندستي پتروشيمي، به رشد صنايع كوچك و متوسط و تكميل زنجيره توليد كمك ميكند. با وجود تمام مزايا، مسير توسعه پتروپالايشگاهها خالي از چالش نيست. سرمايهگذاري اوليه سنگين، زمانبر بودن پروژهها، پيچيدگيهاي فني و نياز به فناوريهاي پيشرفته از جمله موانع اصلي هستند. تامين مالي چنين پروژههايي، بهويژه در شرايط محدوديتهاي بينالمللي، نيازمند مدلهاي نوآورانه و مشاركت فعال بخش خصوصي است. از سوي ديگر، موضوع تامين پايدار خوراك و نحوه قيمتگذاري آن نيز از دغدغههاي سرمايهگذاران محسوب ميشود. بدون سياستهاي شفاف و پايدار، جذابيت سرمايهگذاري در اين حوزه كاهش مييابد. كارشناسان معتقدند موفقيت مدل پتروپالايشي بدون حمايت هدفمند دولت امكانپذير نيست. تسهيل صدور مجوزها، تضمين خوراك بلندمدت، مشوقهاي مالياتي و حمايت از بوميسازي فناوري، از جمله ابزارهايي است كه ميتواند مسير سرمايهگذاري را هموارتر كند. در عين حال، دولت ميتواند با واگذاري پروژهها به بخش خصوصي توانمند و ايفاي نقش نظارتي، از تصديگري مستقيم فاصله بگيرد؛ رويكردي كه تجربه جهاني نيز آن را تاييد ميكند. در شرايطي كه جهان بهتدريج به سمت انرژيهاي پاك حركت ميكند، شايد اين پرسش مطرح شود كه آيا سرمايهگذاري در پتروپالايشگاهها همچنان توجيهپذير است؟ پاسخ كارشناسان مثبت است؛ چرا كه حتي در سناريوهاي گذار انرژي، محصولات پتروشيمي همچنان تقاضاي بالايي خواهند داشت؛ از صنايع بستهبندي و خودروسازي گرفته تا پزشكي و فناوريهاي نوين. بنابراين پتروپالايشگاهها ميتوانند پلي باشند ميان اقتصاد امروز نفتمحور و اقتصاد آيندهاي كه بر پايه تنوع، فناوري و ارزش افزوده شكل ميگيرد. پتروپالايشگاهها فقط يك پروژه صنعتي نيستند؛ آنها نماد تغييري عميق در نگاه به منابع ملياند. تغييري از فروش ساده منابع به خلق ارزش پايدار. اگر اين مسير با سياستگذاري درست، مديريت حرفهاي و مشاركت واقعي بخش خصوصي همراه شود، ميتواند يكي از ستونهاي اصلي اقتصاد انرژي ايران در دهههاي آينده باشد. در نهايت شايد بتوان گفت سرنوشت نفت ايران نه در چاههاي عميق، بلكه در تصميمهايي رقم ميخورد كه امروز براي نحوه استفاده از آن گرفته ميشود؛ تصميمهايي كه پتروپالايشگاهها در قلب آن قرار دارند.
