روايت فلرهايي كه ميسوزند
در دل ميدانهاي نفتي ايران، شعلههايي هميشه روشناند؛ شعلههايي كه نه براي توليد انرژي، بلكه براي سوزاندن انرژي برافروخته شدهاند. فلرينگ، يا همان سوزاندن گازهاي همراه نفت، سالهاست به يك نماد آشناي صنعت نفت ايران تبديل شده؛ نمادي كه بيش از آنكه نشانه توسعه باشد، يادآور اتلاف منابع انرژي، خسارتهاي زيستمحيطي و فرصتي از دسترفته در اقتصاد كشور است.
در دل ميدانهاي نفتي ايران، شعلههايي هميشه روشناند؛ شعلههايي كه نه براي توليد انرژي، بلكه براي سوزاندن انرژي برافروخته شدهاند. فلرينگ، يا همان سوزاندن گازهاي همراه نفت، سالهاست به يك نماد آشناي صنعت نفت ايران تبديل شده؛ نمادي كه بيش از آنكه نشانه توسعه باشد، يادآور اتلاف منابع انرژي، خسارتهاي زيستمحيطي و فرصتي از دسترفته در اقتصاد كشور است. در جهاني كه كشورها براي كاهش انتشار كربن ميجنگند و فناوريهاي بازيابي گازهاي دورريز را توسعه ميدهند، روشن ماندن اين مشعلها ديگر يك «اجبار عملياتي» نيست، بلكه يك «هزينه ملي» است. هرگاه در فرآيند استخراج نفت، گازهاي همراه به دلايل مختلف قابليت جمعآوري، انتقال يا فرآورش نداشته باشند، به دلايل ايمني يا فقدان زيرساخت، سوزانده ميشوند. اين گازها اگرچه «همراه» ناميده ميشوند، اما چيزي فراتر از يك محصول جانبياند: خوراك ارزشمند صنايع پتروشيمي، منبع توليد برق، سوخت پاكتر نسبت به نفت، و يك ثروت ملي قابل تبديل به ارز. در بسياري از كشورها، فلرينگ به حداقل رسيده است، چرا كه اين گازها با فناوريهاي جديد بازيافت، شيرينسازي و انتقال، به چرخه اقتصاد بازميگردند. اما در ايران، فاصله ميان ظرفيتهاي برداشت و ميزان جمعآوري اين گازها نشان ميدهد كه سالانه ميلياردها مترمكعب گاز در هوا ميسوزد؛ عددي كه معادل چند نيروگاه بزرگ، چند مجتمع پتروشيمي يا حجم قابلتوجهي صادرات گاز است. طبق آمارهاي بينالمللي كه در سالهاي اخير منتشر شده، ايران همواره يكي از سه كشور اول جهان در ميزان فلرينگ بوده است. روشن ماندن مشعلها در ميادين بزرگ جنوبغرب مثل اهواز، آغاجاري، مارون، گچساران و مسجدسليمان، تنها يك تصوير نمادين نيست؛ بلكه نمودار ماهانهاي از هدررفت گازهايي است كه ميتوانستند ارزش افزوده چند ميليارد دلاري ايجاد كنند. اگر تنها بخش كوچكي از اين گاز جمعآوري شود، ميتواند خوراك صنايع پاييندست، توليد برق، يا جايگزين سوزاندن سوخت مايع در نيروگاهها شود موضوعي كه در دورههاي كمبود گاز در زمستان يا خاموشيهاي برق در تابستان، اهميت آن چندبرابر ميشود. در بسياري از موارد، بهويژه زماني كه تركيبات گاز «تر» يا سنگينتر باشند، احتراق كامل نيست و دوده و تركيبات گوگردي آزاد ميشوند. اين مواد عامل نابودي كيفيت هوا در مناطق نفتخيزند. پژوهشهاي سالهاي اخير نشان دادهاند كه ساكنان مناطق اطراف ميادين نفتي با مشعلهاي فعال، با احتمال بيشتري دچار مشكلات تنفسي، بيماريهاي پوستي و حتي افزايش ريسك سرطان ميشوند. گرماي مداوم مشعلها به محيط پيرامون آسيب ميزند و به مرور، خاك، گياهان و حتي زيستگاه حياتوحش را تخريب ميكند. اين در حالي است كه بسياري از كشورها با پيروي از پروتكلهاي محيطزيستي و پيوستن به طرحهايي نظير «صفر فلرينگ تا ۲۰۳۰» بانك جهاني، مسير كاهش سوزاندن گازهاي همراه را جدي در پيش گرفتهاند.
در برخي ميادين، پراكندگي چاهها باعث ميشود انتقال گاز به مراكز فرآورش غيراقتصادي به نظر برسد.
برخي پروژههاي NGL يا بازيافت گازهاي همراه سالهاست بهدلايل مالي يا مديريتي نيمهتمام ماندهاند. پايين بودن قيمت انرژي در داخل كشور باعث ميشود سرمايهگذاري براي جمعآوري گاز از نظر اقتصادي كمتر جذاب جلوه كند. وجود شركتهاي متعدد تابعه شركت ملي نفت، بعضاً روند تصميمگيري و اجراي پروژهها را كند كرده است. برخلاف تصور رايج، فلرينگ يك مشكل غيرقابلحل نيست؛ بلكه يكي از بزرگترين فرصتهاي اقتصادي صنعت نفت ايران به شمار ميرود.
گازهاي همراه اگر جمعآوري شوند، ميتوانند در حوزههاي زير ارزشآفريني كنند: گازهاي همراه سرشار از اتان، پروپان، بوتان و ديگر تركيبات سبكاند؛ موادي كه خوراك اصلي پتروشيميهاي الفيني و واحدهاي توليد پليمرها هستند. دنيا براي اين مواد صفكشيده، اما ايران آنها را ميسوزاند. در بسياري از كشورها نيروگاههاي كوچك از گازهاي همراه ميادين نفتي تغذيه ميشوند. اين روش علاوه بر كاهش فلر، شبكه برق ميادين را پايدار ميكند و از وابستگي نيروگاهها به سوخت مايع ميكاهد. بخشي از اين گازها ميتوانند پس از فرآورش براي ازدياد برداشت (EOR) به مخازن تزريق شوند. اين كار هم راندمان استخراج را بالا ميبرد و هم از اتلاف گاز جلوگيري ميكند. با جمعآوري و جداسازي گاز همراه، ميتوان پروپان و بوتان توليد كرد؛ محصولاتي كه ارزش صادراتي بالايي دارند و به سرعت ميتوانند بازگشت سرمايه ايجاد كنند. فلرينگ اگرچه يك تصوير قديمي از صنعت نفت ايران است، اما لزوماً نبايد آينده آن نيز باشد.
خاموش شدن مشعلها تنها يك اقدام زيستمحيطي نيست؛ يك تحول اقتصادي و يك برگ برنده براي امنيت انرژي كشور است. هر مترمكعب گازي كه امروز ميسوزد، فردا ميتواند خوراك كارخانهها، منبع درآمد ارزي، يا سوخت پاك نيروگاهها باشد. خاموش كردن اين مشعلها به معناي پايان اتلاف، كاهش آلودگي، افزايش رفاه و حركت به سمت صنعتي هوشمندتر است؛ صنعتي كه شعلههاي خاموششدهاش، نشانهاي از بلوغ، فناوري و بازگشت ثروت به چرخه اقتصاد خواهد بود.
