ايران در رتبه ۱۰۰ ديجيتال
گزارش تازه «كيفيت زندگي ديجيتال ۲۰۲۵» با سقوط جايگاه ايران و واكنش انتقادي مسوولان، بار ديگر شكاف ميان تجربه كاربران و روايت رسمي را آشكار كرده است؛ در حالي كه مردم هر روز با اينترنت كند، ناپايدار و محدود دستوپنجه نرم ميكنند، نهادهاي متولي همچنان بر «اشتباه بودن آمار» تكيه دارند و پرسشهاي مهم درباره زيرساخت، شفافيت و كيفيت واقعي اينترنت بيپاسخ مانده است.
گزارش تازه «كيفيت زندگي ديجيتال ۲۰۲۵» با سقوط جايگاه ايران و واكنش انتقادي مسوولان، بار ديگر شكاف ميان تجربه كاربران و روايت رسمي را آشكار كرده است؛ در حالي كه مردم هر روز با اينترنت كند، ناپايدار و محدود دستوپنجه نرم ميكنند، نهادهاي متولي همچنان بر «اشتباه بودن آمار» تكيه دارند و پرسشهاي مهم درباره زيرساخت، شفافيت و كيفيت واقعي اينترنت بيپاسخ مانده است.
انتشار گزارش جديد «كيفيت زندگي ديجيتال» (2025 DQL ) بار ديگر موضوع اينترنت در ايران را به صدر گفتوگوهاي رسانهاي و شبكههاي اجتماعي آورد؛ موضوعي كه ديگر تنها يك مساله فني نيست، بلكه به بخش جداييناپذير زندگي، كار، آموزش، اقتصاد و آينده نسلهاي جوان تبديل شده است. در اين گزارش، ايران در ميان ۱۲۱ كشور در رتبه ۱۰۰ قرار گرفته؛ جايگاهي كه نهتنها افت نسبت به سالهاي گذشته را نشان ميدهد، بلكه تصويري نگرانكننده از جايگاه ديجيتال كشور ترسيم ميكند. اما واكنش رييس شركت ارتباطات زيرساخت، بهزاد اكبري، به اين گزارش، فضا را از يك بحث كارشناسي به يك جدال بر سر «درست يا غلط بودن آمار» تبديل كرده است. او در شبكه اجتماعي ايكس اعلام كرده دادههاي مربوط به ايران «صحيح» نيست و اگر تنها قيمت واقعي اينترنت موبايل اصلاح ميشد، «رتبه ايران ۱۲ پله بهتر ميشد» و در بسياري از زيرشاخصها نيز «اطلاعات نيازمند اصلاح است». اين موضعگيريها، پرسشهاي مهمي را درباره كيفيت اينترنت، وضعيت واقعي كاربران، شفافيت دادهها و مسووليتپذيري نهادهاي متولي ايجاد ميكند؛ پرسشهايي كه اين گزارش تلاش دارد با نگاهي تحليلي و انتقادي به آنها بپردازد.
شكاف ميان تجربه زيسته مردم و روايت رسمي
پيش از هر تحليل آماري، كافي است به تجربه روزانه ميليونها كاربر نگاه كنيم. از دانشجوياني كه براي يك كلاس آنلاين ساده بايد چندبار از جلسه بيرون ميافتند، تا كسبوكارهايي كه ساعات اوج فروش خود را با قطعيهاي ناگهاني از دست ميدهند، و خانوادههايي كه براي تماشاي يك ويدئو با كمترين كيفيت بايد صبر ايوب داشته باشند. اينترنت در ايران سالهاست با سه ويژگي شناخته ميشود: كند، ناپايدار و محدود. در چنين شرايطي، وقتي رييس شركت زيرساخت ادعا ميكند دادههاي بينالمللي درباره ايران اشتباه است، اين پرسش مطرح ميشود كه حتي اگر اين دادهها نادرست باشند-كه ممكن است در برخي جزييات اينطور باشد-آيا واقعاً تصوير كلي گزارش با تجربه مردم اختلاف جدي دارد؟ واقعيت اين است كه كاربران نيازي به گزارش سرفشارك يا هر نهاد ديگري ندارند تا بدانند اينترنتشان در سطح استاندارد جهاني نيست. زندگي روزمره آنها خود بهترين گزارش است. اين شكاف ميان «تجربه واقعي» و «روايت رسمي» در سالهاي اخير گستردهتر شده است. بارها كاربران نسبت به كيفيت پايين و محدوديتهاي شديد اينترنت اعتراض كردهاند، اما پاسخ نهادهاي مسوول معمولاً يا انكار بوده يا تقليل مساله به «مشكل موقتي» يا «خطاي محاسباتي».
آمارهاي غلط يا فقدان شفافيت؟
يكي از نكاتي كه در اظهارات اكبري وجود دارد اما كمتر درباره آن صحبت ميشود، اين است كه چرا دادههاي مربوط به ايران براي چنين نهادي «غلط» ارايه شده است؟ در بسياري از كشورها نهادهاي دولتي، دادههاي دقيق و شفاف در حوزه اينترنت، قيمتها، سرعت متوسط، دسترسي پهنباند، زيرساخت و مصرف را در اختيار عموم و نهادهاي پژوهشي قرار ميدهند. اما در ايران، دادههاي اين حوزه پراكنده، غيرشفاف و گاه غيرقابل دسترس است. براي نمونه آمار سرعت اينترنت عموماً بدون جزييات منتشر ميشود؛ دادههاي دقيق از سرمايهگذاري زيرساختي ارايه نميشود؛ قيمت واقعي اينترنت در ايران با توجه به قدرت خريد، نرخ تورم و كاهش ارزش پول ملي متفاوت از قيمت اسمي اعلامشده است؛ شاخصهاي امنيت ديجيتال، آمادگي هوش مصنوعي و سطح دسترسي آزادانه به خدمات آنلاين تقريباً فاقد اطلاعات رسمي هستند. در نبود چنين شفافيتي، طبيعي است كه نهادهاي خارجي يا به دادههاي ناقص دسترسي داشته باشند يا بر اساس منابع ثانويه و پژوهشهاي ميداني عمل كنند. بهجاي انتقاد از «نامنصفانه بودن» رتبه، شايد بهتر باشد از خود بپرسيم چه عواملي باعث شده تصوير ايران در آمارهاي جهاني در هالهاي از ابهام قرار گيرد؟
بحران مزمن كيفيت اينترنت مسالهاي فراتر از آمار
گزارش سرفشارك ايران را در پنج شاخص كليدي در وضعيت نامطلوب قرار داده است. مقرونبهصرفه بودن، كيفيت اينترنت، زيرساخت ديجيتال، امنيت الكترونيكي و آمادگي هوش مصنوعي. اين نكات، صرفنظر از دقت عددي، با تحولات سالهاي اخير در ايران همخواني دارد. از نظر سرعت و كيفيت، ايران از نظر سرعت اينترنت موبايل و ثابت در بسياري از رتبهبنديها رو به عقب حركت كرده است. بارها گزارشهايي منتشر شده كه سرعت اينترنت كشور از ميانگين جهاني بسيار پايينتر است. حتي برخي مناطق شهري كلانشهرها به زحمت اتصال پايدار دارند. از نظر محدوديتها و فيلترينگ گسترده، نميتوان درباره كيفيت زندگي ديجيتال در ايران سخن گفت و از محدوديتهاي گسترده اينترنت غافل ماند. فيلترينگ نامحدود طي دو سال گذشته فشار سنگيني بر كاربران و كسبوكارها وارد كرده و استفاده از اينترنت را پرهزينهتر و پرتنشتر كرده است. محدوديتهايي كه علاوه بر كيفيت، آزادي عمل، بهرهوري اقتصادي و زيست ديجيتال مردم را نيز مختل كردهاند. از نظر زيرساخت ديجيتال، سرمايهگذاري در اين حوزه سالهاست با چالش جدي روبروست. تجهيزات قديمي، توسعهنيافتگي شبكه فيبر نوري، و وابستگي بالا به تجهيزات وارداتي-در شرايط تحريم و كمبود ارز-همگي بر كيفيت اينترنت اثر گذاشتهاند. از نظر امنيت ديجيتال، نشتهاي اطلاعاتي متعدد، حملات گسترده سايبري و نبود استانداردهاي الزامآور در حوزه حفاظت اطلاعات به نگرانيها افزوده است. از نظر آمادگي براي هوش مصنوعي، در حالي كه جهان به سمت تحول عظيم در حوزه هوش مصنوعي حركت ميكند، ايران با مشكلات اساسي دستوپنجه نرم ميكند از حمله كمبود دسترسي به پلتفرمها و ابزارهاي جهاني، عدم امكان استفاده از بسياري از APIها بهدليل تحريم يا فيلترينگ، و نبود سرمايهگذاري جدي در زيرساخت پردازش. بنابراين، حتي اگر آمار سرفشارك چند واحد بالا يا پايين باشد، واقعيت زندگي ديجيتال در ايران از آنچه در اين گزارش آمده چندان فاصله ندارد. اين نخستينبار نيست كه نهادهاي مسوول، وضعيت اينترنت را نتيجه «دادههاي غلط» يا «بدفهمي» ارزيابيهاي جهاني معرفي ميكنند. در سالهاي گذشته نيز در حوزههايي مانند آزادي اينترنت، سرعت، كيفيت و مقرونبهصرفه بودن، تقريباً هميشه روايت مشابهي ارايه شده است؛ «گزارشها اشتباه است.» اما مشكل اينجاست كه اين نوع برخورد باعث نميشود كيفيت اينترنت بهتر شود. كاربران احساس ميكنند كه مسوولان بهجاي پاسخگويي و ارايه برنامهاي جدي براي بهبود، ترجيح ميدهند گزارشها را زير سوال ببرند. اين فاصله بين انتظارات مردم و رفتار نهادهاي مسوول، موجب كاهش اعتماد عمومي شده است.
كيفيت اينترنت با تكذيب آمار بهتر نميشود
گزارش سرفشارك شايد در برخي جزييات دچار خطا باشد، اما هشدارهاي آن نسبت به وضعيت اينترنت ايران انكارشدني نيست. كاربران با تمام وجود اين وضعيت را تجربه ميكنند، چه در رتبه ۱۰۰ باشيم، چه ۸۵ يا ۹۵. مساله اصلي بهبود كيفيت اينترنت است، نه رد كردن گزارشها. اگر نهادهاي مسوول بهجاي چالش لفظي با نهادهاي بينالمللي، به سمت برنامهريزي شفاف، توسعه زيرساخت، كاهش محدوديتها، ارايه دادههاي دقيق و پاسخگويي واقعي بروند، شايد بتوان اميد داشت كه زندگي ديجيتال ايرانيان نه در آمار، كه در واقعيت، بهبود پيدا كند. اينترنت ستون فقرات اقتصاد و زندگي مدرن است؛ ستون فقراتي كه در ايران سالهاست زير فشار رها شده و بهجاي درمان، تنها صورت مساله پاك ميشود. تا زماني كه اين روند تغيير نكند، كيفيت زندگي ديجيتال نيز تغيير نخواهد كرد-حتي اگر همه گزارشها «اصلاح» شوند.
