آينده تروييكاي اروپا در پرونده هسته‌اي ايران

۱۴۰۴/۰۹/۱۱ - ۲۲:۲۴:۳۹
کد خبر: ۳۶۸۲۳۶

پس از حملات اخير به سه سايت تحت نظارت آژانس، پرسش اصلي اين است كه آيا امكان ادامه همكاري‌هاي فني ايران با آژانس وجود دارد؟ پاسخ روشن است ايران براي رسيدن به يك مدل همكاري جديد با آژانس نه به ميانجي نياز دارد و نه جايگزيني براي گفت‌وگوي مستقيم.

حسن بهشتي‌پور

پس از حملات اخير به سه سايت تحت نظارت آژانس، پرسش اصلي اين است كه آيا امكان ادامه همكاري‌هاي فني ايران با آژانس وجود دارد؟ پاسخ روشن است ايران براي رسيدن به يك مدل همكاري جديد با آژانس نه به ميانجي نياز دارد و نه جايگزيني براي گفت‌وگوي مستقيم. تجربه موفق «مداليته» در دوران لاريجاني و صالحي نشان داده كه تهران، در صورت اتخاذ تصميم سياسي روشن قادر است دستوركاري تازه و عملياتي براي همكاري با آژانس تعريف كند. حملات امريكا و اسراييل به برخي مراكز هسته‌اي و محدوديت‌هاي ناشي از فضاي امنيتي، بخش‌هايي از سازوكارهاي NPT را از كارايي تهي كرده و نياز به يك «الگوي جديد نظارت و بازرسي» را برجسته ساخته است؛ الگويي كه هم بتواند امنيت داخلي ايران را حفظ كند و هم امكان انجام وظايف نظارتي آژانس را فراهم آورد. بنابراين چالش موجود ماهيتا فني ـ سياسي است و با ابتكار عمل قابل مديريت خواهد بود.

قطعنامه شوراي حكام؛ تلاش اروپا براي جلوگيري از عادي‌سازي وضعيت ايران در آژانس: قطعنامه اخير تروييكاي اروپا در شوراي حكام با هدف جلوگيري از «عادي شدن»پس از حملات اخير به سه سايت تحت نظارت آژانس، پرسش اصلي اين است كه آيا امكان ادامه همكاري‌هاي فني ايران با آژانس وجود دارد؟ پاسخ روشن است ايران براي رسيدن به يك مدل همكاري جديد با آژانس نه به ميانجي نياز دارد و نه جايگزيني براي گفت‌وگوي مستقيم. پرونده ايران صادر شد. اين در حالي است كه دوره ۱۰ ساله بررسي ويژه فعاليت‌هاي ايران بر اساس قطعنامه 2231 عملا پايان يافته بود و ايران بايد مانند ساير كشورها در وضعيت عادي قرار مي‌گرفت. با اين حال، آلمان، انگليس و فرانسه با همراهي امريكا و اسراييل مانع اين روند شدند تا پرونده ايران در مسير فشار سياسي نگه داشته شود. نكته مهم آن است كه قطعنامه اخير شوراي حكام آژانس، برخلاف برخي برداشت‌ها، مانعي حقوقي بر سر راه همكاري ايران و آژانس ايجاد نمي‌كند. خواسته‌هايي مانند «توقف غني‌سازي» در چارچوب NPT الزام‌آور نيست و آژانس نيز نمي‌تواند ايران را به اجراي قطعنامه‌هاي تعليق ‌شده شوراي امنيت ملزم كند. به عبارت ديگر، پيامد اين قطعنامه بيشتر سياسي است تا حقوقي و اگر تهران دستوركار عملياتي خود را شفاف تدوين كند، همكاري با آژانس همچنان قابل ادامه است.

اروپا؛ نقش‌آفرين در بزنگاه‌ها اما فاقد قدرت تصميم‌سازي: طرح دوباره جايگاه اروپا پس از سخنان اخير سيدعباس عراقچي درباره «كاره‌اي نبودن اروپايي‌ها» قابل توجه است. اروپا در برخي عرصه‌ها-از جمله فعال‌سازي اسنپ‌بك-نقش‌آفريني كرده و انگليس و فرانسه به عنوان اعضاي دايم شوراي امنيت از ظرفيت تاثيرگذاري برخوردارند. اما تجربه‌هاي متعدد، از جمله تلاش شكست خورده امريكا براي به كار انداختن اسنپ‌بك در سال ۱۳۹۹، در آن مقطع، تلاش دولت ترامپ براي فعال‌ كردن اسنپ‌بك با مخالفت چين و روسيه و نيز راي ممتنع آلمان، انگليس، فرانسه و شش كشور ديگر با شكست كامل مواجه شد. تنها دومينيكن در كنار امريكا ايستاد و اين انزواي كم‌سابقه نشان داد كه امريكا توان تعيين‌كنندگي مطلق در شوراي امنيت ندارد و اين عمدتا به دليل نقش «تسهيل‌گر» تروييكا اروپايي در شوراي امنيت بود همين كشورها بارها نيز در نقش «مانع‌تراش» ظاهر شدند. اسراييل نيز با سياست‌هاي تحريك‌آميز خود اين معادله را پيچيده‌تر مي‌كند، اما باز هم قدرت اصلي در واشنگتن قرار دارد.

ترامپ؛ شكاف عميق ميان ديپلماسي اعلامي و عملي: سخنان اخير دونالد ترامپ درباره آمادگي براي «توافق با ايران» بيش از آنكه نشانه تغيير سياست باشد، بخشي از راهبرد تبليغاتي او است. ترامپ يك چهره رسانه‌اي است كه ميان آنچه مي‌گويد و آنچه در عمل انجام مي‌دهد، شكافي ساختاري وجود دارد. اين شكاف نه‌تنها در قبال ايران، بلكه در روابط او با چين، اروپا، مكزيك و ديگر پرونده‌هاي خارجي نيز مشاهده شده است. بايد اين رفتار را «ديپلماسي اعلامي در برابر ديپلماسي عملي» ناميد؛ الگويي كه نشان مي‌دهد نبايد به اظهارات شفاهي ترامپ به عنوان مبناي واقعي سياست خارجي او اتكا كرد. اين نكته ضروري است تا تحليلگران در دام خوش‌بيني يا بدبيني افراطي نيفتند.

مذاكره با امريكا؛ ابزاري ضروري حتي بدون اعتماد: يكي از پرسش‌هاي محوري اين است كه آيا بدون اعتماد مي‌توان با امريكا وارد مذاكره شد؟ پاسخ روشن است، اعتماد شرط مذاكره نيست. ايران در مقاطع مختلف با طرف‌هايي مذاكره كرده كه قابل اعتماد نبودند؛ نمونه برجسته آن مذاكرات آتش‌بس با عراق است. مذاكره نه پاداش است، نه نشانه اعتماد؛ مذاكره ابزار مديريت تنش، كاهش هزينه‌ها و يافتن راه‌حل‌هاي جديد است. از اين منظر، حتي اگر چشم‌انداز توافق فراگير در كوتاه‌مدت واقع‌بينانه نباشد، گفت‌وگو با امريكا براي كنترل تنش و جلوگيري از گسترش بحران ضروري است. ناديده گرفتن اين ضرورت تنها باعث افزايش هزينه‌ها مي‌شود، در حالي كه طراحي يك دستوركار دقيق مي‌تواند فضاي تعامل را مديريت‌پذير كند.

ضرورت ديپلماسي عقلاني و دستوركار روشن: با وجود صدور قطعنامه اخير شوراي حكام، ايران همچنان فرصت و ظرفيت لازم براي رسيدن به يك مدل همكاري پايدار با آژانس را دارد. تهران بايد دستوركاري جديد طراحي كند كه هم ايمني داخلي را تضمين كند و هم امكان نظارت فني را فراهم آورد. در اين ميان، نه بي‌اعتمادي مطلق بايد مانع مذاكره شود و نه خوش‌بيني ساده‌انگارانه جاي تحليل واقع‌بينانه را بگيرد.

تعامل فعال با آژانس و گفت‌وگوي هدفمند با امريكا-حتي در سطح مديريت تنش-راهي است كه مي‌تواند منافع ملي را تامين و هزينه‌ها را كنترل كند. راهبرد موثر، نه واكنش احساسي، بلكه تصميم‌گيري مبتني بر عقلانيت، تجربه‌هاي گذشته و درك دقيق از موازنه قدرت در واشنگتن، اروپا و آژانس است.