چتجيپيتي ۳ ساله شد؛ مروري بر انقلاب فناوري
سه سال پيش در روز سيام نوامبر سال ۲۰۲۲ يك شركت فناوري نسبتاً ناشناخته براي عموم، محصولي تازه را با توصيفي ساده معرفي كرد. به گزارش مهر، مدلي به نام چتجيپيتي كه به شكل مكالمهاي با كاربر تعامل ميكند.
سه سال پيش در روز سيام نوامبر سال ۲۰۲۲ يك شركت فناوري نسبتاً ناشناخته براي عموم، محصولي تازه را با توصيفي ساده معرفي كرد. به گزارش مهر، مدلي به نام چتجيپيتي كه به شكل مكالمهاي با كاربر تعامل ميكند. در همان لحظه معرفي نيز روشن بود كه اين ابزار تنها يك دستاورد فني محدود نيست، اما كمتر كسي ميتوانست پيشبيني كند كه در مدت سه سال، چتجيپيتي به موتور محركي براي يك دگرگوني گسترده در زيست بوم فناوري و اقتصاد جهاني تبديل شود. تحولاتي كه از آن زمان آغاز شد علاوه بر جابهجا كردن مرزهاي رقابت ميان بزرگترين شركتهاي فناوري، ساختار جريان سرمايه، الگوهاي مصرف محتواي ديجيتال و تصور نسلهاي مختلف از آينده شغلي را نيز دگرگون ساخت. امروز بسياري از تحليلگران از جهاني سخن ميگويند كه به تعبير آنها جهان ساخته شده توسط چتجيپيتي است و در آن عدم قطعيت، شتاب تغيير و پيشبينيناپذيري آينده نه يك وضعيت موقت، بلكه يك قاعده پايدار تلقي ميشود.
معرفي چتجيپيتي را ميتوان لحظهاي دانست كه هوش مصنوعي مولد از حاشيه آزمايشگاهها و جامعه محدود متخصصان، وارد متن زندگي روزمره شد. اين ابزار در قالب يك گفتوگوي ساده در مرورگر، توانست نوشتن متن، توليد كد، خلاصهسازي، ايدهپردازي و دهها كار شناختي ديگر را براي ميليونها كاربر در سراسر جهان در دسترس قرار دهد. استمرار صدرنشيني اپليكيشن چتجيپيتي در فهرست محبوبترين برنامههاي رايگان اپ استور نشان ميدهد با پديدهاي روبرو هستيم كه تنها يك موج مقطعي يا يك ترند زودگذر نبوده است، بلكه بخشي از زيست ديجيتال كاربران محسوب ميشود. تغييرات پس از عرضه اين ابزار فناورانه، صرفاً در سطح تجربه كاربر باقي نماند. ظهور چتجيپيتي به سرعت به جرقهاي براي شكلگيري سيل محصولات مبتني بر هوش مصنوعي مولد در حوزههاي گوناگون تبديل شد. از ابزارهاي مشابه مبتني بر مكالمه گرفته تا سامانههاي توليد تصوير، ويدئو و صدا، همه تحت تأثير اين نقطه آغاز، وارد فاز جديدي از رقابت شدند. همچنين بسياري از شركتها ناگزير گشتند در پاسخ به اين تحول، استراتژيهاي خود را بازنويسي كنند، زيرساختهاي رايانشي گستردهتري فراهم آورند و واحدهاي جديدي براي هوش مصنوعي مولد ايجاد نمايند.
قدرتگيري يك بازيگر خصوصي در مقياس دولتها
يكي از مهمترين پيامدهاي ظهور چتجيپيتي، برجسته شدن قدرت يك شركت خصوصي در سطحي است كه برخي تحليلگران آن را فراتر از نفوذ بسياري از دولتها توصيف كردهاند. اين ادعا بر يك واقعيت مهم تكيه دارد: طراحي و استقرار چنين مدلهايي به تدريج در حال بازطراحي مناسبات قدرت در عرصه ژئوپليتيك داده و اقتصاد ديجيتال است. زماني كه سامانهاي مانند چتجيپيتي به ابزار كار ميليونها فرد و هزاران بنگاه اقتصادي تبديل ميشود، شركتي كه آن را اداره ميكند ناخواسته به گرهاي در شبكه قدرت جهاني بدل ميشود. به همين دليل است كه برخي تحليلگران معتقدند تصميمهاي راهبردي شركتهاي پيشرو در هوش مصنوعي، از جمله چگونگي آموزش مدلها، نحوه مالكيت دادهها، شيوه كنترل مخاطرات و سازوكارهاي حاكميت شركتي آنها، عملاً بر سرنوشت اقتصاد جهاني و جوامع اثر ميگذارد. از اين منظر، سه سالگي چتجيپيتي فقط سالگرد عرضه يك محصول فناورانه نيست، بلكه مرحلهاي در روند شكلگيري نوعي حاكميت پلتفرمي محسوب ميشود كه رفته رفته در كنار حاكميت دولتها نشسته و به صورت مستقيم و غيرمستقيم، در حال بازآرايي قواعد بازي در عرصه جهاني است.
چتجيپيتي و همتايان آن، در عين حال كه اميد به افزايش بهرهوري و خلق فرصتهاي تازه را افزايش دادهاند، سطحي بيسابقه از اضطراب شغلي را نيز در ميان نسلهاي مختلف برانگيختهاند. تحليلهايي كه درباره جهان ساخته شده توسط چتجيپيتي نگاشته ميشود، از وضعيتي سخن ميگويد كه در آن، آينده بازار كار بيش از هر زمان ديگر با واژههايي مانند بيثباتي، گذرا بودن مهارتها و تغيير مداوم توصيف ميشود. نسلهاي جوان كه اكنون در آستانه ورود به بازار كار هستند، به صورت مكرر ميشنوند كه مسيرهاي شغلي سنتي ديگر قابل اتكا نيستند و مهارتهايي كه امروز آموخته ميشوند ممكن است در چند سال آينده كاركرد خود را از دست بدهند. همزمان، نسلهاي ميانسال و بالاتر نيز با اين هشدار روبرو هستند كه مهارتهاي آموخته شده آنها در طول دهههاي گذشته، در برابر موج هوش مصنوعي جذابيت خود را از دست بدهد. اين احساس ترديد و ناامني جمعي، بخشي از همان وضعيت جديدي است كه به سه سال اخير نسبت داده ميشود. در اين ميان، گروهي از بازيگران فعال در بازار و سرمايهگذاران در موقعيتي دوگانه قرارگرفتهاند. آنها از يك سو در نقش حاميان و مشتاقان آينده هوش مصنوعي ظاهر ميشوند و از فرصتهاي اقتصادي آن سخن ميگويند و از سوي ديگر خود نيز منتظر هستند تا ببينند افق واقعي اين فناوري تا كجاست و كدام بخش از سرمايهگذاريهاي امروز، در عمل به بازدهي پايدار منجر ميشود.
تحولات بازار سهام در سه سال گذشته نشان ميدهد كه چتجيپيتي فقط يك پديده فناورانه يا فرهنگي نبوده و به موتور محرك يك موج سرمايهگذاري گسترده نيز تبديل شده است. گزارشهاي تحليلي حاكي از آن است كه شركت انويديا، به عنوان يكي از اصليترين تأمينكنندگان تراشههاي پرقدرت مورد نياز براي آموزش و اجراي مدلهاي هوش مصنوعي، از زمان عرضه چتجيپيتي تاكنون افزايش ارزشي نزديك به ۹۷۹ درصد را تجربه كرده است. اين رشد خيرهكننده فقط يك داستان موفقيت فردي نيست، بلكه نمادي از تب هوش مصنوعي محسوب ميشود كه در مقياس جهاني بر بخش بزرگي از بازار سرمايه سايه انداخته است. از سوي ديگر، ساير شركتهاي بزرگ فناوري نيز از اين موج منتفع شدهاند. هفت شركت ارزشمند شاخص «S&P ۵۰۰»، يعني انويديا، مايكروسافت، اپل، آلفابت، آمازون، متا و برودكام، اكنون هر يك به نوعي با داستان هوش مصنوعي و آينده آن گره خوردهاند. رشد ارزش سهام اين هفت بازيگر بخش قابل توجهي از افزايش ۶۴ درصدي اين شاخص را پس از عرضه چتجيپيتي توضيح ميدهد و در عمل باعث شده است كه وزن آنها در كل شاخص به حدود ۳۵ درصد برسد، در حالي كه سه سال پيش اين سهم در حدود بيست درصد بود. به عقيده كارشناسان، بازار سهام امريكا بيش از گذشته به چند شركت بزرگ متكي شده و سرنوشت شاخصهاي اصلي به عملكرد همين تعداد محدود از غولهاي فناوري گره خورده است. اين تمركز، از يك سو بيانگر اعتماد سرمايهگذاران به نقش محوري فناوري در آينده اقتصاد است و از سوي ديگر، نگرانيهايي را درباره شكنندگي احتمالي بازار و حساسيت آن به نوسان در عملكرد همين چند شركت برانگيخته است. با وجود رشد خيرهكننده ارزش بازار شركتهاي فعال در حوزه هوش مصنوعي، بسياري از مديران ارشد و فعالان اين حوزه نيز خود اذعان كردهاند كه بخشي از آنچه امروز ميبينيم ميتواند ويژگيهاي يك حباب يا دست كم يك وضعيت هيجاني را داشته باشد. اين وضعيت يادآور روزهاي اوج رونق اينترنت در دهه نود ميلادي است كه در آن، ارزشگذاري بسياري از شركتها بيش از آنكه متكي بر عملكرد واقعي باشد، بر مبناي انتظارات اغراق شده از آينده صورت ميگرفت. در فضاي امروز هوش مصنوعي نيز اين گزاره بارها تكرار شده است كه برخي بازيگران در نهايت زيانهاي سنگيني را متحمل خواهند شد. اين واقعيت كه مديران ارشد شركتهاي كليدي در منظومه هوش مصنوعي، در عين دفاع از تحول آفريني فناوري، نسبت به خطر حباب و زيان سرمايهگذاران هشدار ميدهند، خود نشانهاي از پيچيدگي وضعيت كنوني محسوب ميشود. به بيان ديگر، حتي خوشبينترين طرفداران آينده هوش مصنوعي نيز ميپذيرند كه مسير تا رسيدن به يك تعادل پايدار، ميتواند با نوسانهاي شديد همراه باشد. در كنار اين هشدارها، نگاه ديگري نيز وجود دارد كه وضعيت كنوني را هرچند شبيه به حباب توصيف ميكند، اما در عين حال بر اين نكته تأكيد دارد كه همانند تجربه اينترنت، در افق بلندمدت، هوش مصنوعي اقتصاد را دگرگون خواهد كرد و ارزش افزودهاي عظيم در نتيجه اين تحول خلق ميشود. بر اساس اين نگاه، پرسش اصلي اين است كه كدام شركتها ميتوانند پس از فروكش كردن تب اوليه، جايگاه خود را در نظم اقتصادي جديد تثبيت كنند؟
سه سال آينده: آزمون واقعيت
براي وعدههاي هوش مصنوعي
اگر سه سال نخست حيات چتجيپيتي را دوره شتابگيري، غافلگيري و شكلگيري انتظارات بدانيم، ميتوان گفت سه سال پيش رو دوران آزمون واقعيت است. در اين دوره، جهان به تدريج روشنتر خواهد ديد كه كدام وعدهها درباره بهرهوري، رشد اقتصادي و خلق مشاغل جديد تا چه اندازه تحقق مييابند و در مقابل، كدام نگرانيها درباره حذف مشاغل، تعميق نابرابري و تمركز قدرت ديجيتال تا چه حد واقعي هستند. براي سياستگذاران، اين مقطع به معناي ضرورت بازانديشي در نظامهاي آموزشي، بازار كار، تنظيمگري داده و حاكميت هوش مصنوعي است. از سوي ديگر، براي بنگاههاي اقتصادي و كسبوكارها، سه سال آينده مرحله غربالگري ميان پروژههاي نمايشي و كاربردهاي واقعي است تا مشخص شود كدام سرمايهگذاريها ميتواند به صرفه جويي، نوآوري و مزيت رقابتي پايدار منجر شوند. همچنين، براي شهروندان نيز اين دوره، زماني است كه بايد ميان استفاده فرصت آفرين از ابزارهاي جديد و مراقبت از حقوق، حريم خصوصي و امنيت شغلي خود تعادلي آگاهانه برقرار كنند. به اين ترتيب، ميتوان نتيجه گرفت كه سه سالگي چتجيپيتي صرفاً يك نقطه زماني نمادين نيست، بلكه لحظهاي است براي بازنگري جمعي در اين پرسش كه جهان ساخته شده توسط اين دسته از سامانههاي هوش مصنوعي، به كدام سو حركت ميكنند و چگونه ميتوان با سياستگذاري سنجيده، سرمايهگذاري هوشمند و ارتقاي سواد عمومي، از فرصتهاي آن بهره گرفت و مخاطراتش را مهار كرد.
