نيرويي تعيين‌كننده در پيشبرد توسعه

۱۴۰۴/۰۹/۱۱ - ۰۰:۵۸:۵۸
کد خبر: ۳۶۸۱۰۳

ايران در آستانه لحظه‌اي ايستاده است كه ديگر ادامه راه با شيوه‌هاي هميشگي، ما را به آينده‌‌اي متفاوت نخواهد رساند.

بهمن اكبري

ايران در آستانه لحظه‌اي ايستاده است كه ديگر ادامه راه با شيوه‌هاي هميشگي، ما را به آينده‌‌اي متفاوت نخواهد رساند. اظهارات اخير رييس‌جمهور، دكتر مسعود پزشكيان، درباره بحران مزمن بودجه و آسيب‌ديدگي بنيان‌هاي حكمراني، همزمان با برآمدن دوباره بحث «آشتي ملي» و راهبرد «صلح در بيرون، توسعه در درون»، تصويري روشن از يك مقطع تحول‌آفرين پيش چشم مي‌نهد: كشور بر سر دو راهي‌اي ايستاده كه انتخاب امروز آن، سرنوشت نسل‌هاي آينده را رقم خواهد زد. بودجه‌اي كه هر سال تورم مي‌زايد. پزشكيان با صراحتي كم‌سابقه پرده از شكافي ژرف ميان صورت بودجه و واقعيت اقتصاد برداشت. بودجه با كسري تقديم مجلس مي‌شود، نمايندگان بر همان كسري مي‌افزايند و سپس از عدم اجرا شِكوه مي‌كنند. هزاران پروژه نيمه‌تمام، با بار مالي نجومي، نماد همين چرخه معيوب است؛ چرخه‌اي كه تورم را بازتوليد كرده و سرمايه ملي را فرسوده است. آنگاه كه رييس‌جمهور مي‌گويد: «تورم را خودمان مي‌سازيم؛ با هزينه‌هاي بي‌پشتوانه و دولتي كه هر روز فربه‌تر مي‌شود.» اين سخن نه يك گلايه اجرايي، بلكه تشخيص يك بيماري ساختاري است در كالبد حكمراني اقتصادي كشور؛ آسيبي كه درمان آن، شرط هر اصلاح پايدار است. لحظه‌اي كه ايران بار ديگر متحد شد. در اشاره‌اي معنادار به جنگ ۱۲ روزه، پزشكيان يادآور شد كه گروه‌هايي كه گاه حتي به رسميت گرفته نمي‌شدند، در لحظه خطر در كنار ديگر بخش‌هاي جامعه ايستادند. اين رويداد حامل يك پيام بنيادين است: ايران در عمق خود ظرفيت همبستگي/ ملي دارد؛ ظرفيتي كه اگر از بند تعصبات سياسي رها شود، مي‌تواند به نيرويي تعيين‌كننده در پيشبرد توسعه تبديل شود. اين نگاه، آغازي است بر بحثي بزرگ‌تر: «ضرورت تاريخي آشتي ملي». در فضاي فكري كشور، بار ديگر ايده آشتي ملي مطرح شده است؛ اما اين‌بار نه در هيات شعاري سياسي، بلكه در قامت يك ضرورت تمدني براي بقا و بالندگي ايران. آشتي ملي، اگر در معناي اصيل خود فهميده شود، سه محور بنيادين دارد: 

۱. وحدت در هدف: برآمدنِ ايرانِ توانمند، برخوردار و توسعه‌محور

۲. وحدت در روش: حكمراني قانونمدار، شفاف و رها از سليقه‌گرايي

۳. وحدت در راهبرد: صلح‌محوري در سياست خارجي و تقدم اقتصاد رفاه بر امنيتي‌سازي روابط خارجي

نخبگان اقتصادي و دانشگاهي نيز بر همين نكته پاي مي‌فشارند: بدون پيوند دوباره ايران با زنجيره ارزش جهاني و بدون ديپلماسي اقتصادي فعال، اقتصاد كشور در حصار ركود، تحريم و تورم پابرجا خواهد ماند.

بازتعريف قدرت ملي در جهان جديد: عصر جديد، الگوي سنتي قدرت؛ اتكا به منابع خام و منازعه فرسايشي بيروني را بي‌اعتبار كرده است. امروزه قدرت از سه سرچشمه بزرگ برمي‌خيزد: 

 ۱. ثروت ملي مولد

۲. دانش، نوآوري و توان رقابت جهاني

۳. رضايت، مشاركت و سرمايه اجتماعي مردم

از اين منظر، چرخش در سياست خارجي از مسير تنش به مسير تعامل، نه يك انتخاب سياسي، بلكه يك الزام راهبردي براي توليد قدرت و ثروت ملي است. بازسازي اعتماد؛ از نمادها تا اصلاح‌هاي ساختاري، براي تحقق آشتي ملي، مجموعه‌اي از اقدامات نمادين و ساختاري لازم است: گشايش در حقوق و آزادي‌هاي شهروندي، اصلاح سياست‌هاي محدودكننده در فضاي مجازي، به ‌مثابه مطالبه آشكار نسل جديد، گفت‌وگوي صريح و بي‌پيرايه ميان دولت و جامعه، بازآرايي ساختارهاي ناكارآمد اداري و اقتصادي و...بايد توجه داشت اين اقدامات، امتياز سياسي نيست؛ مقدمه احياي سرمايه اجتماعي است. بي‌وجود اين سرمايه، هيچ برنامه توسعه‌اي، حتي اگر بهترين باشد، به ثمر نخواهد نشست. فرصتي كه تاريخ به ندرت پيش پاي ملتي مي‌گذارد. نشانه‌هايي كه اين روزها در سخنان مسوولان، تحليل‌هاي صاحب‌نظران و واكنش‌هاي جامعه ديده مي‌شود، همگي بر يك حقيقت واحد دلالت دارد: ايران در برابر فرصتي نادر ايستاده است. اگر سه مسير زير همزمان پيموده شود: 

۱. آشتي در داخل

۲. صلح و تعامل در جهان

۳. اصلاح و كوچك‌سازي ساختار دولت و حكمراني

آنگاه مي‌توان به گشايش فصلي تازه از اقتدار، ثروت و ثبات اميد بست؛ فصلي كه در آن، ايران بار ديگر به سكوي بلند تمدني خود بازمي‌گردد.

اما اگر اين فرصت از دست رود، چرخه فرساينده بحران‌هاي تكراري همچنان ادامه خواهد يافت و هزينه آن را نسل‌هايي خواهند پرداخت كه در شكل‌گيري اين وضعيت نقشي نداشتند. ايران امروز بيش از هر زمان ديگري محتاج تصميم‌هاي بزرگ، شجاعانه و آينده‌ساز است؛ تصميم‌هايي كه نه براي يك جناح، بلكه براي ايران اتخاذ مي‌شود.