هواي ناسالم، زندگي ناپايدار روايت روزهاي خاكستري كلانشهرها
آسمان كشور بار ديگر به رنگ خاكستري هميشگياش نزديك شده و نفس كشيدن براي ميليونها ساكن كلانشهرهاي ايران سختتر از هميشه است. پايداري جوي و نبود وزش بادكه در تقويم هواشناسي عادي و معمولي بهنظر ميرسد، در واقع آغاز دورهاي است كه مردم شهرهاي بزرگ آن را «فصل خفقان» مينامند. فصل دود، ذرات معلق، بوي سوخت خام، سوزش چشم و گلو و روزهايي كه آلودگي هوا نه فقط كيفيت زندگي، بلكه جان انسانها را تهديد ميكند.

عادتپذيري مردم يكي از ابعاد خطرناك بحران آلودگي هواست
گلي ماندگار|
آسمان كشور بار ديگر به رنگ خاكستري هميشگياش نزديك شده و نفس كشيدن براي ميليونها ساكن كلانشهرهاي ايران سختتر از هميشه است. پايداري جوي و نبود وزش بادكه در تقويم هواشناسي عادي و معمولي بهنظر ميرسد، در واقع آغاز دورهاي است كه مردم شهرهاي بزرگ آن را «فصل خفقان» مينامند. فصل دود، ذرات معلق، بوي سوخت خام، سوزش چشم و گلو و روزهايي كه آلودگي هوا نه فقط كيفيت زندگي، بلكه جان انسانها را تهديد ميكند. مطالعات رسمي وزارت بهداشت و گزارشهاي سازمان محيطزيست نشان ميدهد آلودگي هوا در ايران سالانه جان ۲۰ تا ۳۰ هزار نفر را ميگيرد؛ آماري كه از مجموع تلفات تصادفات رانندگي بيشتر است و بسياري از مرگها، «مرگهاي خاموش» هستند؛ سكتههاي قلبي و مغزي، حملات آسمي، نارساييهاي تنفسي و تشديد بيماريهاي مزمن كه در پس پردهاي از دود و مه غليظ، جان انسانها را ميگيرد بدون آنكه نام آلودگي هوا در گواهي فوت نوشته شود. در تهران، اين بحران چهره ملموستري دارد. ميليونها خودروي شخصي، صدها هزار موتورسيكلت كاربراتوري، نيروگاهها، صنايع اطراف شهر و ساختمانهاي پرمصرف انرژي، هر روز حجم عظيمي از آلايندهها را وارد هواي بيدفاع شهر ميكنند. وقتي باد نميوزد، اين آلايندهها در لايههاي پايين جو محبوس ميشوند و شاخص كيفيت هوا به سرعت از محدوده «ناسالم براي گروههاي حساس» عبور ميكند و به «ناسالم براي همه» ميرسد. در برخي سالها تهران بيش از ۱۲۰ روز هواي ناسالم را تجربه كرده و بعضي شهرها مانند اصفهان، اهواز، كرج و تبريز نيز كموبيش همين روند را پشت سر گذاشتهاند. اما بحران آلودگي هوا، فقط يك مساله زيستمحيطي يا شهري نيست، يك بحران چندبعدي است كه سلامت جسم، روان، محيطزيست، اقتصاد و حتي الگوي زندگي مردم را تحتتاثير قرار ميدهد. در قلب اين بحران، پزشكان، روانشناسان و كارشناسان محيطزيست قرار دارند كه هر روز با اثرات آن روي انسان و طبيعت روبهرو هستند.
اورژانس بيمارستانها و بيماراني كه به سختي نفس ميكشند
دكتر شهاب سميعي، فوق تخصص ريه و بيماريهاي تنفسي در اين باره به «تعادل» ميگويد: «وقتي شاخص آلودگي بالاي ۱۵۰ ميرود، تعداد مراجعهكنندگان به بخش اورژانس بهطور متوسط ۲۰ تا ۴۰ درصد افزايش پيدا ميكند. بيماراني كه سالهاست آسم يا آلرژي دارند با كوچكترين تشديد آلودگي دچار حمله تنفسي ميشوند. اما مشكل فقط بيماران شناختهشده نيستند. ما افرادي را ميبينيم كه هيچ سابقه بيماري تنفسي نداشتهاند و با تنگي نفس، سرفههاي شديد يا درد قفسه سينه مراجعه ميكنند. در بسياري از اين موارد علت اصلي، التهاب ريه بهدليل ذرات ريز معلق است.» او ميافزايد: اين ذرات، بهويژه ذرات كوچكتر از ۲.۵ ميكرون، بسيار خطرناكتر از آن چيزي هستند كه در ظاهر به نظر ميرسد. «اين ذرات آنقدر كوچكند كه ميتوانند از سد دفاعي ريه عبور كنند، وارد خون شوند و در تمام بدن گردش كنند. التهاب عمومي ايجاد ميكنند، رگها را درگير ميكنند و حتي روي عملكرد قلب و مغز اثر ميگذارند. به همين دليل است كه در روزهاي آلوده، آمار سكتههاي قلبي و مغزي افزايش مييابد. ما بارها شاهد بودهايم كه بيماران در روزهاي آلوده دچار حملات شديد شدهاند.» اين فوق تخصص ريه با نگراني از تاثير بلندمدت آلودگي بر كودكان ميگويد: جوانههاي ريه در سنين كودكي و نوجواني شكل ميگيرند. قرار گرفتن مداوم در معرض آلودگي باعث ميشود ظرفيت ريه كمتر از حد طبيعي رشد كند. اين يعني كودكي كه امروز در تهران بزرگ ميشود، ممكن است در بزرگسالي با مشكلات مزمن تنفسي مواجه شود. اين موضوع در دنيا بهشدت جدي گرفته ميشود، اما در ايران نه. دكتر سميعي ادامه ميدهد: بسياري از بيماراني كه بهظاهر سالم هستند، در سالهاي ميانسالي با مشكلات تنفسي يا قلبي مواجه ميشوند كه ريشه آن، قرار گرفتن طولانيمدت در معرض آلودگي هواست. ما در ريه اين بيماران تغييراتي ميبينيم كه مشخصا ناشي از التهاب مزمن است. اين التهاب ساختار ريه را تغيير ميدهد و ظرفيت تنفسي را كاهش ميدهد. حتي اگر بيمار سيگار نكشد، آلودگي هوا ميتواند اثري مشابه سيگار بر ريه بگذارد.
آلودگي هوا عامل اضطراب و افسردگي است
در حالي كه پزشكان از موج بيماريها سخن ميگويند، روانشناسان نيز از موجي ديگر حرف ميزنند؛ موج اضطراب، افسردگي، خستگي ذهني و افت روحيه شهرونداني كه زير سقف دودآلود شهرها زندگي ميكنند.
فرشته نادري، روانشناس باليني نيز در اين باره به «تعادل» ميگويد: آلودگي هوا تاثيراتي روشن و ثابتشده بر روان انسان دارد. وقتي آلودگي هوا زياد ميشود، سطح اكسيژن قابل استفاده كاهش مييابد و مغز براي انجام وظايف معمول نياز به انرژي بيشتري پيدا ميكند. نتيجه آن، احساس خستگي، گيجي، كندي فكري و كاهش تمركز است. بسياري از بيماران من در روزهاي آلوده از بيحوصلگي، عصبانيت و كاهش تحملپذيري اجتماعي شكايت ميكنند. او ادامه ميدهد: آلودگي هوا فقط يك مساله فيزيولوژيك نيست؛ يك عامل استرسزا ست. مردم وقتي احساس ميكنند نميتوانند كنترل موثري بر محيط داشته باشند، دچار اضطراب مزمن ميشوند. زندگي در شهري كه نفس كشيدن در آن خطرناك است، ذهن را در وضعيت آمادهباش قرار ميدهد. در نتيجه، خطر ابتلا به افسردگي، بيخوابي، اختلالات اضطرابي و حتي حملات پانيك بيشتر ميشود. اين روانشناس تاكيد ميكند: كودكان و نوجوانان آسيبپذيرترين گروهند: «وقتي مدارس تعطيل ميشود، كودكان از محيط آموزشي دور ميمانند، برنامه خواب و فعاليت آنها مختل ميشود و احساس ناامني محيطي پيدا ميكنند. اين مساله ميتواند به اضطراب جدايي، افسردگي خفيف يا اختلالات رفتاري منجر شود. والديني كه خودشان تحت فشار روانياند، نميتوانند حمايت كافي از كودك ارايه دهند و بحران تشديد ميشود.»
آثار رواني آلودگي هوا
بر ساختار اجتماعي و اقتصادي شهرها
فرشته نادري در بخش ديگري از سخنان خود با اشاره به اينكه آثار رواني آلودگي هوا تنها به افراد محدود نميشود؛ بر ساختار اجتماعي و اقتصاد شهرها نيز اثر ميگذارد، اظهار ميدارد: افت بهرهوري، افزايش غيبتهاي كاري، كاهش فروش كسبوكارهاي كوچك و افزايش هزينههاي درمان از جمله پيامدهايي است كه معمولادر بحثهاي عمومي كمتر به آن اشاره ميشود، اما شهر را از درون دچار فرسايش ميكند. او در پايان هشدار ميدهد: افسردگي و اضطراب ناشي از آلودگي هوا، معمولادر يك روز يا يك هفته بروز پيدا نميكند. اين اثرات در طول زمان و بهصورت تجمعي شكل ميگيرند. فردي كه امروز كمي بيحوصله است، ممكن است چند ماه بعد دچار افسردگي شود و هيچكس متوجه نشود كه يكي از عوامل اصلي، فشار رواني ناشي از زندگي در محيط آلوده بوده است.
كاهش توان اكولوژيكي طبيعت براي مقابله با آلودگي هوا
نسرين فرهادي، كارشناس محيط زيست نيز با اشاره به اينكه آلودگي هوا تنها پيامدهاي انساني ندارد و طبيعت شهرها را نيز تحت فشار قرار ميدهد به «تعادل» ميگويد: پوشش گياهي شهري كه بايد نقش فيلتر طبيعي را ايفا كند، خود قرباني اين بحران شده است. درختان چنار تهران كه روزگاري نماد طراوت و سبزي بودند، امروز روي برگهايشان لايهاي از غبار سياه ديده ميشود. او ميافزايد: ذرات آلوده روي برگها مينشينند، روزنههاي تنفسي گياه را مسدود ميكنند و فرآيند فتوسنتز را كاهش ميدهند. نتيجه آن، كاهش رشد گياهان، خشكيدگي زودرس و بيماريهاي قارچي است. اين پديده نه فقط زيبايي شهر را از بين ميبرد، بلكه توان اكولوژيكي آن را براي مقابله با آلودگي هوا كاهش ميدهد. اين كارشناس محيط زيست اظهار ميدارد: تاثيرات آلودگي هوا تنها به درختان محدود نميشود؛ خاك شهرها نيز از اين بحران در امان نيست. كارشناسان محيطزيست هشدار ميدهند كه رسوب طولانيمدت ذرات آلاينده، كيفيت خاك را تغيير ميدهد و آن را از مواد شيميايي سمي اشباع ميكند. در برخي مناطق تهران، آزمايشهاي خاك نشان داده كه غلظت فلزات سنگين مانند سرب، كادميم و نيكل از حد استاندارد فراتر رفته است.
آثارآلايندهها بر اكوسيستمهاي شهري و طبيعي
نسرين فرهادي كه سالهاست درباره آثار آلايندهها بر اكوسيستمهاي شهري و طبيعي پژوهش ميكند در ادامه ميگويد: در دنيا ثابت شده است كه آلودگي هوا بر چرخههاي زيستي اثر ميگذارد. وقتي ذرات آلاينده وارد خاك و آب ميشوند، ساختار شيميايي آنها را تغيير ميدهند و عملكرد ميكروارگانيسمهاي مفيد خاك را مختل ميكنند. در بلندمدت اين موضوع ميتواند به كاهش ظرفيت خاك براي توليد، افت تنوع گياهي و حتي گسترش برخي بيماريها در سطح شهر منجر شود.
او ميافزايد: بخش زيادي از بحران امروز نتيجه تصميمهاي نادرست دهههاي گذشته است. قرار دادن صنايع سنگين در حاشيه تهران، توسعه بيرويه شهري، مصرف بالاي سوختهاي فسيلي، ضعف نظارت محيطزيستي و ساختوساز بدون توجه به اصول اقليمي، همه دستبه دست هم دادهاند تا تهران و ديگر كلانشهرها در چنين وضعيتي گرفتار شوند. اين بحران يكشبه ايجاد نشده، اما اگر امروز براي آن كاري نكنيم، خسارتهاي آن در دهههاي آينده جبرانناپذير خواهد بود.
عادتپذيري مردم يكي از ابعاد خطرناك بحران آلودگي هواست
در نگاه متخصصان، يكي از آسيببارترين پيامدهاي آلودگي هوا اين است كه بخشي از جامعه نسبت به آن بيتفاوت شده است. روزهايي كه شاخص آلودگي بالاي ۱۵۰ است، بسياري از مردم همچنان فعاليتهاي عادي خود را ادامه ميدهند؛ نه ماسك مناسب ميزنند، نه زمان حضور در فضاي باز را كاهش ميدهند و نه از هشدارهاي بهداشتي پيروي ميكنند. اين «عادتپذيري» يكي از خطرناكترين ابعاد بحران است؛ زيرا آلودگي هوا يك آسيب خاموش است و اثرات آن در بلندمدت آشكار ميشود. بسياري از بيماريها و مرگها، محصول قرار گرفتن مداوم در معرض سطحي از آلودگي است كه شايد در ظاهر «قابل تحمل» به نظر برسد، اما بهطور پيوسته بدن را فرسوده ميكند. در اين ميان، مردم همچنان در چرخهاي گرفتارند كه هر سال تكرار ميشود: روزهاي آلوده، اضطراب، بيمارستانهاي شلوغ، تعطيلي مدارس، هشدارهاي پيدرپي و در نهايت بازگشت به همان وضعيت اوليه. اين چرخه فرساينده، نهتنها جان انسانها را تهديد ميكند، بلكه اميد اجتماعي را نيز كاهش ميدهد.
