تله فقر در كمين اقتصاد ايران
طي روزهاي اخير ۲شاخص مهم مرتبط با معيشت مردم و مساله فقر توسط نهادهاي رسمي آماري كشور ارايه شده كه لازم است ابعاد مختلف آن مورد بررسي قرار گيرد. نخست اعلام تورم فزاينده بالاي ۶۷درصدي در نرخ خوراكيها و پس از آن نرخ خط فقر كه از سوي مسوولان وزارت كار ۵۵ميليون تومان اعلام شد.
امروز 25 ميليون ايراني درگير فقر هستند اگر نرخ تورم با همين شدت ادامه پيدا كند سالي ۲ ميليون فقير به جامعه افزوده ميشود
زهرا سليماني|
طي روزهاي اخير ۲شاخص مهم مرتبط با معيشت مردم و مساله فقر توسط نهادهاي رسمي آماري كشور ارايه شده كه لازم است ابعاد مختلف آن مورد بررسي قرار گيرد. نخست اعلام تورم فزاينده بالاي ۶۷درصدي در نرخ خوراكيها و پس از آن نرخ خط فقر كه از سوي مسوولان وزارت كار ۵۵ميليون تومان اعلام شد. اما بايد ديد اين دو شاخص در مورد فقر خانوارهاي ايراني چه ميگويند؟ وحيد شقاقيشهري، استاد اقتصاد دانشگاه خوارزمي كه سالها در حوزه مساله فقر و اقتصاد خانوارها كار كرده در گفتوگو با «تعادل» با تكيه بر اين اعداد و ارقام و شرايط اقتصادي خانوارهاي ايراني اعلام ميكند، اقتصاد خانوارهاي ايراني با خطر تله فقر روبهرو هستند. بر اساس اعلام شقاقيشهري در شرايط فعلي بيش از 30درصد خانوارهاي ايراني با خطر فقر جدي مواجهند و چنانچه اين عدد 10درصد ديگر بالا برود، امكان ايجاد تله فقر در اقتصاد محتمل است. تلهاي كه اقتصاد ايران را براي دههها گرفتار ميسازد و خروج از آن به سادگي ممكن نخواهد بود. خروجي تله فقر، كاهش سرانههاي آموزشي، تغذيهاي، بهداشتي و... البته شكلگيري نسلهايي عوامزده و فاقد مهارت خواهد بود.
بر اساس اعلام وزارت كار شاخص فقر در كشور در حال افزايش است و قدرت خريد خانوادههاي ايراني به شدت كاهش يافته است. اين وضعيت محصول افزايش تورم عمومي، تورم خوراكيها، كاهش قدرت خريد و گسترش فزاينده فقر مطلق است. شما اوضاع فقر در خانوارهاي ايراني را چطور ارزيابي ميكنيد؟
شخصا سالهاست كه روي اين شاخصها و ارتباط آن با وضعيت زندگي مردم تحقيق و پژوهش ميكنم. من و ساير اقتصاددانها و استادان دانشگاهي مدام تذكار ميدهيم كه افزايش آمارهاي فقر جامعه ايران را به سمت گرداب هولناكي سوق ميدهد كه برونرفت از آن به سادگي ممكن نيست. اما ظاهرا گوش شنوايي وجود ندارد! در سال ۹۰ حدود ۱۰ تا ۱۳ درصد جامعه ايراني زير خط فقر قرار داشتند. امروز اين نسبت به بالاي ۳۰ درصد رسيده است . ضمن اينكه آمارهاي مستند حاكي است دهك متوسط ايرانيان از حدود ۶۵ تا۷۰ درصد در دهه ۹۰ به زير ۵۵ درصد در شرايط فعلي رسيده است. اين اعداد و ارقام حقيقتا يك هشدار بسيار جدي است. هشدار به اين معنا كه اگر جامعه در تله فقر سقوط كند، خروج از آن به سادگي ممكن نخواهد بود. در واقع تله فقر، دور باطلي ميسازد و جامعه را در بر ميگيرد.
اين دور باطل به چه شكلي است. به صورت مصداقي توضيح ميدهيد چه اتفاقي رخ ميدهد؟
وقتي فرد يا خانواده يا جامعه وارد پديده تله فقر ميشود اين روند خود ايجادكننده و افزاينده فقر در جامعه ميشود. جامعهاي كه فقير است يا خانواري كه با فقر دست و پنجه نرم ميكند، نه قادر است هزينههاي بهداشت و سلامت مورد نياز خود را تامين كند و نه هزينههاي آموزش، پيشرفت و مهارتآموزي را. در واقع چنين خانوادهاي نميتواند مطالعه كند. نميتواند آموزش فرزندانش را تامين كند. نميتواند براي بهداشت هزينه كند و...در واقع خانوار فقير به دليل كاهش قدرت هوشي و كاهش سطح تغذيه باكيفيت، فقدان سلامت و آموزش مناسب، مدام فقيرتر شده و مشكلاتش تشديد ميشود يعني تله فقر خود ايجادكننده و مولد فقر بيشتر شده و جامعه را به درون خود ميكشد. نسلهاي مختلف از چنين خانواده گرفتار در تله فقر، ممكن است فقيرتر و ندارتر شوند.
جامعه ايراني تا چه اندازه نزديك گرفتار شدن در تله فقر است؟
معمولا جوامعي كه بيش از ۴۰ درصد خانوار فقير دارند، گرفتار تله فقر ميشوند. اين وضعيت مدام فقر را تشديد ميكند، ديگر لازم نيست كه اتفاقي از بيرون اقتصاد بيفتد، همين تله فقر كافي است تا معيشت خانوارها دچار گردابي پايانناپذير شوند. ميخواهم بگويم وقتي جامعه در تله فقر گرفتار ميشود، اين تله فقر شروع ميكند به افزايش سطح فقر. وقتي ۴۰ درصد جامعه فقير ميشود، كشور وارد تله فقر ميشود و اگر تمام عوامل بيروني هم ثابت بماند خود اين گزاره ميتواند فقر را تشديد كند، چون در چنين جامعهاي قدرت ضريب هوشي افراد جامعه به دليل ضعف تغذيه، سطح تحصيلات پايين و سلامت نامناسب نزول ميكند، چراكه خانواده فقير درآمد يا پساندازي ندارد كه صرف سلامت يا آموزش فرزندانش كند. حتي قدرت ريسك هم پايين ميآيد، چراكه جامعه فقير توان ريسك بالا را ندارد و همچنين از حوزههاي نوين فناوري هم دور ميافتد. يعني يك جامعه كاملا تودهاي شكل ميگيرد كه كتابي دستش نميگيرد و دچار عوامزدگي ميشود.
خروجي تله فقر كه اشاره كرديد منتج به عوامزدگي و كاهش تخصص و مهارتآموزي و توليد ثروت مولد است چه شرايطي را در جامعه ايجاد ميكند؟ اهميت پاسخ اين پرسش در آن دست كه تصويري از مسيري كه خطر وقوع آن براي اقتصاد و جامعه ايراني وجود دارد، ارايه ميكند؟
اين روند به خودي خود، ايجادكننده توهم، ايجادكننده نوع خاصي از ادبيات موهوم و رفتارهاي پوپوليستي خواهد بود. اعضاي جامعهاي كه گرفتار تله فقرند به دنبال انتخاب مسوولان متخصص و فرهيخته نخواهند بود و اين پوپوليستها هستند كه سكان هدايت مديريت جامعه را به دست گرفته و مشكلات را مضاعف ميكنند. تله فقر، جامعه را به جامعهاي توهمي و جامعهاي با عوامگرايي، رفتارهاي غيرمنطقي، سحر و جادو و ...بدل ميكند.
جامعه ايراني چقدر با گرفتار شدن در چنين تلهاي فاصله دارد؟
امروز ما با چنين جامعهاي فاصله كمي داريم. يعني الان سطح فقر در جامعه ما به بالاي ۳۰درصد رسيده است. اگر خداي ناكرده، ۱۰ درصد هم به اين عدد افزوده شود، جامعه دچار تله فقر ميشود. ايران در تله فقري گرفتار ميشود كه ديگر به راحتي نميتوان از آن خارج شد. به همين راحتي !!!مثال عيني چنين شرايطي، بسياري از كشورهاي آفريقايي يا برخي كشورهاي فقير جهان هستند كه وقتي گرفتار تله فقر شدند، ديگر نتوانستند از آن خارج شوند. دلايل آن هم روشن است. جامعه ايراني كه بيش از ۸ سال پي در پي درگير تورمهاي بالا بوده و ميانگين تورم در اين ۸ سال اخير، بالاي ۳۷ درصد (به بيان مركز آمار) و بالاي ۴۲ درصد (به گفته بانك مركزي) بوده است. حقوق و دستمزدها هم متناسب با رشد تورم افزايش پيدا نكرده و شكافي عميقي ميان هزينهها و درآمدها شكل گرفته است. البته دولتهاي قبلي هم دولتهاي كم تواني بودند و نتوانستند شرايط دفاعي اقتصادي را براي مقابله با فقر فراهم كنند. به همين دليل فرسودگي زيرساختها اوج گرفته و بحرانهاي ديگر هم دست به دست هم دادند تا بحران فقر در ايران تشديد شود.
در اين شرايط جامعه به چه سمت و سويي ميرود؟
تله فقر، بحران آب، بحران انرژي و بحرانهاي ديگري كه همزمان با هم در حال وقوعند را تشديد ميكند. ايران در يكي از بدترين شرايط تاريخي ۱۰۰ سال اخير به سر ميبرد. از يك طرف، بحرانهاي پيچيده انرژي و آب و محيط زيست و فرونشست زمين جولان ميدهند، از طرف ديگر بيش از ۱۰ سال است كه تحريمهاي سختي به اقتصاد ايران تحميل شده و فرسودگي زيرساختها نيز در حال شدت يافتن است. در ۱۰۰ سال اخير حداكثر دو يا سه سال تورمهاي بالا در ايران رخ داده است، اما امروز ۸ سال پشت سر هم، تورمهاي بالا در حال تجربه شدن هستند. طي اين يك قرن، اين پايداري و طولاني شدن تورم يك مصيبت بيسابقه است.
دولت و نهادهاي مسوول چگونه ميتوانند اين فضاي ملتهب را مديريت كنند؟
دولت به دليل افت درآمدهاي نفتي و شرايط بدي كه دچارش شده منابع مالي كافي براي حمايتهاي يارانهاي و رفاهي ندارد، لذا طبقه فقير ايران، امروز به ۳۰ درصد رسيده است. ۲۵ ميليون ايراني امروز درگير فقر هستند، اگر اين تورمها با همين شدت ۵۰ درصد به بالا ادامه پيدا كنند، حداقل سالي ۲ ميليون نفر به جامعه فقير ايراني افزوده ميشود. خداي نكرده اگر به اين ۴۰ درصد فقيري كه از نظر من سطح آستانه تله فقر است برسيم، حتي اگر تحريمها هم برطرف شوند يا شرايط ارتباطي ايران با جهان تغيير كند به راحتي نميتوان از اين تله فقر بيرون آمد. يعني جوامعي كه نرخ فقر در آنها بالاي ۴۰درصد افراد جامعه را در بر بگيرد، به راحتي نميتوانند از اين تله عبور كنند. جامعه هم به جامعهاي كاملا متوهم، تودهاي، عوامگرا و درگير موهومات و بدون منطق و عقلانيت بدل ميشود.
جامعه متوهم و عوامگرا چه جامعهاي است و چه شرايطي را ايجاد ميكند؟
در جامعه تودهاي عوام، انسانهاي عقلاني جايي ندارند و اصلا فهميده نميشوند. اين افراد متخصص و عاقل خانهنشين ميشوند. مديران اين جامعه هم با ادبيات پوپوليستي و عوامگرايانه ظهور
ميكنند.
در چنين شرايطي خود اين تله فقر، خودش زاينده فقر بيشتر ميشود. اگر واقعا حكمراني اقتصادي - سياسي كشور تغيير نكند، ما شرايط بدي را در پيش خواهيم داشت، مگر اينكه واقعا حكمراني اقتصادي در كشور تغيير كند و از اين سياهچاله محيط غيررقابتي- رفاقتي، شبهدولتي مبتني بر توزيع رانت نفتي خارج شويم. سياهچالهاي كه من اشاره كردم تحت عنوان محيط انحصاري غيررقابتي- رفاقتي بعد شبهدولتي با اتكا به رانت، سياهچالهاي است كه هر چه در آن ميريزي، ميبلعد و هضم ميكند. بحران نظامات بانكي را در آن ميريزي، ميخورد. بحران منابع و كميابي منابع صندوقهاي بازنشستگي وارد اين سياهچاله ميشوند تبديل به بحران صندوق بازنشستگي ميشوند! اين حكمراني كه من اشاره كردم با اينچنين سياهچالهاي كه تشريح شد، از آنجا كه خودش بحرانزاست، فقر را تشديد كرده و جامعه را به سمت سطح بالاتري از فقر ميبرد. اگر جامعه به آن سطح آستانه ۴۰ درصدي فقر برسد و از آن عبور كند، خروج از آن بسيار كار سختي خواهد بود.
