اروميه؛ درياچهاي كه نفسهاي آخر را ميكشد
درياچه اروميه فقط يك پهنه آبي نيست؛ حافظه تاريخي يك منطقه، تكيهگاه معيشت هزاران خانوار و عامل ادامه حيات يك بخش مهم از شمالغرب ايران است. خشكشدن آن، خشكشدن اميد و اعتماد مردم به مديريت منابع طبيعي نيز هست.
گلي ماندگار|
درياچه اروميه فقط يك پهنه آبي نيست؛ حافظه تاريخي يك منطقه، تكيهگاه معيشت هزاران خانوار و عامل ادامه حيات يك بخش مهم از شمالغرب ايران است. خشكشدن آن، خشكشدن اميد و اعتماد مردم به مديريت منابع طبيعي نيز هست. امروز ساكنان اطراف درياچه ميپرسند: «آيا هنوز فرصتي باقي مانده؟» اين پرسشي است كه پاسخ آن نهفقط در گرو علم، بلكه در گرو اراده و تصميم جمعي است؛ ارادهاي كه اگر دير بجنبد، شايد ديگر چيزي براي نجات باقي نماند. تا چندين دهه پيش، درياچه اروميه بزرگترين درياچه كشور و دومين درياچه فوقشور جهان با ۱۰۲جزيره بود. مساحت اين درياچه در سال ۱۳۷۷ در حدود شش هزار كيلومتر مربع بود كه در رديف بيست و پنجمين درياچه بزرگ دنيا از نظر مساحت قرار ميگرفت. درياچه اروميه در سال ۱۳۷۴ بيشترين حجم آب به ميزان ۳۲ ميليارد متر مكعب آب داشته است. درياچه اروميه به عنوان بزرگترين درياچه داخلي ايران، بزرگترين درياچه آب شور در خاورميانه و ششمين درياچه بزرگ آب شور دنيا شناخته ميشد. اما حالا درياچه اروميه، به عنوان يكي از قديميترين پهنههاي آبي زمين و بزرگترين درياچه شور خاورميانه، در وضعيتي قرار گرفته كه براي بسياري از مردم ايران نهفقط نشانه يك بحران زيستمحيطي، بلكه يادآور دهها سال بيتوجهي، سياستگذاري نادرست، توسعه بيمحابا و تغييرات اقليمي است كه هر سال اين درياچه را به سمت خشكشدن كامل سوق دادهاند. تاريخچه اين درياچه نشان ميدهد كه آنچه امروز از آن باقي مانده، نه محصول يك دوره كوتاهمدت، بلكه نتيجه روندي طولاني است كه آرامآرام از دهههاي گذشته آغاز شد و در دهه نود خورشيدي به اوج رسيد؛ دورهاي كه تصاوير ماهوارهاي و مشاهدات ميداني نشان دادند درياچهاي كه زماني از هر نقطه ساحل، آب تا چندين كيلومتر به سمت افق امتداد داشت، حالا به مجموعهاي از لكههاي آبي كوچك و پراكنده تبديل شده است.
آغاز روند خشك شدن درياچه اروميه
روند خشكشدن درياچه اروميه از اواخر دهه ۱۳۷۰ شدت يافت؛ زماني كه بارشها كاهش يافت، احداث سدهاي متعدد بر رودخانههاي تغذيهكننده سرعت گرفت و برداشت بيرويه از منابع آب زيرزميني بهويژه در بخش كشاورزي اطراف درياچه افزايش پيدا كرد. اما كارشناسان معتقدند ريشههاي اين بحران بسيار عميقتر است و بايد آن را در دهه ۱۳۵۰ جستوجو كرد؛ زماني كه برنامههاي توسعهاي با رويكرد افزايش اراضي كشاورزي و گسترش كشتهاي آببر در آذربايجان غربي و شرقي آغاز شد. سالها مديريت نادرست منابع آب، كاشت محصولاتي چون چغندر قند، سيب، هندوانه و ذرت كه نياز آبي بالا دارند و برداشت بيمحابا از رودخانهها و سفرههاي آب زيرزميني، آرام اما پيوسته درياچه را به سوي مرگ سوق داد.
وقتي طبيعت در برابر فشارهاي انساني تاب نميآورد
با وجود آنكه در بسياري از مناطق جهان چنين غولهاي طبيعي در طول هزاران سال توانستهاند در برابر تغييرات اقليمي مقاومت كنند، اما درياچه اروميه با وجود قدمت چند هزار سالهاش در برابر فشارهاي انساني تاب نياورد. اسناد تاريخي نشان ميدهد اين درياچه حتي در دورههاي خشكسالي هولناك هزار سال پيش نيز هرگز به چنين وضعي دچار نشده بود. در گزارشهاي كهن، از جمله نوشتههاي جغرافيدانان اسلامي و جهانگردان، بارها ذكر شده كه وسعت اين پهنه آبي چنان بوده كه عبور از يك سوي آن به سوي ديگر با قايق ساعتها طول ميكشيده است. اما در دهههاي اخير، اين پهنه آبي كمكم شروع به عقبنشيني كرد تا اينكه در سالهاي ۱۳۹۳ و ۱۳۹۴، كمترين سطح آب در تاريخ ثبتشده آن رقم خورد.
ساخت سد روي هر رودخانهاي خطاي بزرگ ما بود
احمد معيني، كارشناس محيط زيست كه سالها در حوزه مديريت بحرانهاي آبمحور فعاليت كرده، درباره دلايل خشكشدن درياچه اروميه به «تعادل» ميگويد: خطاي بزرگ ما اين بود كه فكر كرديم ميتوانيم از هر رودخانهاي سد بسازيم و خيالمان راحت باشد كه آب به اندازه كافي داريم. اين تصور اشتباه، همراه با خشكساليهاي پياپي، ضربه نهايي را به درياچه زد. درياچه اروميه در شرايط طبيعي هم يك اكوسيستم شكننده بوده، اما فعاليتهاي انساني آن را به مرز نابودي رسانده است. او تاكيد ميكند: حتي پروژههاي نجات درياچه نيز بهدليل نبود انسجام، كمبود منابع مالي و تغييرات مداوم مديريتي به نتيجه پايدار نرسيد. اين در حالي بود كه بسياري از متخصصان بارها و بارها اعلام كردند كه خشك شدن كامل درياچه اروميه نه فقط يك بحران محلي بلكه يك تهديد ملي است. اين كارشناس محيط زيست و متخصص مديريت بحران آبي در ادامه سخنان خود اظهار ميدارد: خشكشدن اروميه مشابه خشكشدن درياچه آرال خواهد بود؛ فاجعهاي كه ميليونها نفر را در آسياي ميانه درگير بيماريهاي ريوي، مهاجرت اجباري و توفانهاي نمكي كرد. معيني تاكيد ميكند: وقتي سطح آب به صفر نزديك شود، بستر درياچه كه اكنون پوشيده از نمك و رسوبات سمي است، با كوچكترين باد به هوا برميخيزد و اين يعني شكلگيري توفانهاي نمكي كه ميتواند چندين شهر و هزاران هكتار زمين كشاورزي را نابود كند.
منطقه غيرقابل سكونت
اين كارشناس محيط زيست با اشاره به اينكه همين امروز نيز ساكنان شهرهايي چون اروميه، تبريز، سلماس، نقده، آذرشهر، شبستر و حتي مناطق دورتر مثل مراغه و مياندوآب از اثرات نمكبادها در روزهاي گرم و خشكسال خبر ميدهند، ميگويد: اين بادها چشم را ميسوزاند، تنفس را سخت ميكند و روي برگ درختان لايهاي سفيد از ذرات نمكي بر جا ميگذارد؛ لايهاي كه اگرچه در ظاهر كماهميت است، اما در واقع دشمن اصلي خاك منطقه محسوب ميشود. با ادامه اين روند، بايد انتظار داشت بخشهايي از آذربايجان شرقي و غربي به «منطقه غيرقابل سكونت» تبديل شود.
بحرانهاي اقتصادي، اجتماعي و جمعيتي در راه است
مساله اينجاست كه خشكشدن اروميه تنها يك پيامد زيستمحيطي ندارد؛ مجموعهاي از بحرانهاي اجتماعي، اقتصادي و جمعيتي نيز به دنبال آن شكل ميگيرد. در بسياري از روستاهاي حاشيه درياچه، كشاورزي تنها منبع درآمد مردم بوده اما با افزايش شوري خاك، كاهش بارندگي و فرسايش زمين، بسياري از كشاورزان زمينهاي خود را رها كرده و به شهرها مهاجرت كردهاند. خشكشدن درياچه همچنين روي منابع آب آشاميدني منطقه اثر گذاشته، زيرا ورود املاح به سفرههاي زيرزميني سبب كاهش كيفيت آب شده است. ساكنان برخي روستاها گزارش ميدهند كه آب چاهها ديگر قابل شرب نيست و حتي براي آبياري هم چندان مناسب به نظر نميرسد. اين روند مهاجرت، در بلندمدت تهديدي جدي براي تركيب جمعيتي منطقه محسوب ميشود. كارشناسان اجتماعي هشدار ميدهند كه مهاجرتهاي اقليمي سبب تغيير ساختار سكونتگاهي و افزايش حاشيهنشيني خواهد شد؛ پديدهاي كه خود عامل بروز بحرانهاي ثانويه مانند افزايش بيكاري، فقر، ناهنجاريهاي اجتماعي و فشار بر منابع شهري است. اميد مهاجر، كارشناس جامعهشناسي و پژوهشگري كه سالهاي روي موضوع مهاجرت اقليمي كار كرده است در اين باره به «تعادل» ميگويد: مهاجرت ناشي از خشكشدن درياچه اروميه ممكن است در ابتدا محدود باشد، اما اگر روند فعلي ادامه پيدا كند، هزاران نفر مجبور خواهند شد خانه و زمين خود را ترك كنند. اين جابهجايي جمعيت نه برنامهريزي شده است و نه زيرساختي براي آن وجود دارد. بنابراين در صورت وقوع، با موجي از بحرانهاي اجتماعي مواجه خواهيم شد. اين پژوهشگر در پاسخ به اين پرسش كه با توجه به روند امروزي آينده درياچه و مردم منطقه چه خواهد شد، اظهار ميدارد: عمده متخصصان در اين زمينه سه پيامد را پيش بيني كردهاند. نخست، افزايش شديد توفانهاي نمكي كه بهتدريج بخش وسيعي از زمينهاي كشاورزي منطقه را نابود خواهد كرد. دوم، افزايش ابتلا به بيماريهاي تنفسي، چشمي و پوستي كه در پي بلندشدن ذرات نمك و رسوبات شيميايي رخ ميدهد. سوم، مهاجرت گسترده مردم از روستاها و حتي شهرهايي كه ديگر قابل زندگي نيستند. او ميافزايد: وقتي درياچه بهطور كامل خشك شود، بادهاي غربي و شمالي نمك كف آن را به سمت تبريز، اروميه، شبستر و حتي اردبيل و زنجان ميبرند. اين وضعيت ميتواند شرايط زندگي را در بخش بزرگي از شمالغرب ايران مختل كند.
افزايش دماي منطقه
عاطفه نراقي، كارشناس آب و هوا نيز در مورد تاثيرات خشك شدن درياچه اروميه بر توده آب و هوايي منطقه به «تعادل» ميگويد: خشكي درياچه همچنين بر آبوهوا اثر مستقيم دارد. در گذشته، وجود اين درياچه نقش مهمي در تعديل دماي منطقه ايفا ميكرد، اما امروز با نبود اين توده آبي وسيع، تابستانها گرمتر و زمستانها سردتر شدهاند. او ميافزايد: بررسيها نشان ميدهد ميانگين دماي منطقه طي دو دهه گذشته بهطور قابلتوجهي افزايش يافته است. اين تغيير نهفقط شرايط زيستمحيطي بلكه وضعيت كشاورزي و دامداري را نيز تحتتاثير قرار داده و بهرهوري زمينها را كاهش داده است. اين كارشناس آب و هوا در ادامه به تاثيرات خشكي درياچه بر اكوسيستم محلي اشاره كرده و اظهار ميدارد: يكي ديگر از پيامدهايي كه كمتر به آن توجه شده، نابودي اكوسيستم بينظير درياچه است؛ اكوسيستمي كه زماني پذيراي ميليونها فلامينگو، پليكان، آبچر و ميگوهاي آرتميا بود. نراقي در ادامه «آرتميا»، گونه كميابي از پرنده مهاجر كه درياچه اروميه يكي از زادگاههاي اصلي آن بود، اشاره كرده و ميگويد: اينگونه كمياب امروز بهشدت در معرض خطر است، در واقع از بين رفتن اكوسيستم درياچه اروميه و خشك شدن آن باعث شده تا زنجيره غذايي پرندگان مهاجر نيز رو به نابودي رفته و به اين ترتيب خشكشدن درياچه يعني حذف يكي از مهمترين ايستگاههاي مهاجرت پرندگان در مسيرهاي بينالمللي.
جايي كه آب نباشد زندگي هم نيست
در شرايطي كه بحران روزبهروز جديتر ميشود، ساكنان منطقه از آينده خود بيم دارند. برخي ميگويند اگر توفانهاي نمكي تشديد شود، ناچار به ترك خانههايشان خواهند شد. به گفته آنها جايي كه آب نباشد، زندگي هم نيست. روستاهاي اطراف درياچه كه زماني از نظر كشاورزي پررونق بودند، امروز بخش زيادي از جمعيت خود را از دست دادهاند. با وجود تصوير تيرهاي كه ترسيم ميشود، برخي كارشناسان هنوز معتقدند درياچه قابل احياست؛ البته به شرط آنكه تصميمات جدي و غيرشعاري اتخاذ شود.
