مرثيهاي براي قطعي آب و گراني؛ اين «ما»ي بدون مزيت رقابتي!
اين روزها كشور با چند بحران و ناترازي جدي روبهرو است. نخست ناترازي آب و انتشار خبر جيرهبندي آب است كه بازخوردهاي قابل توجهي پيدا كرده و بعد از آن هم موضوع افزايش نرخ تورم خوراكيها در كشور است كه اقتصاد خانوارها را تحت تاثير قرار داده است.

اين روزها كشور با چند بحران و ناترازي جدي روبهرو است. نخست ناترازي آب و انتشار خبر جيرهبندي آب است كه بازخوردهاي قابل توجهي پيدا كرده و بعد از آن هم موضوع افزايش نرخ تورم خوراكيها در كشور است كه اقتصاد خانوارها را تحت تاثير قرار داده است. روندي كه باعث شده مردم از ترس گراني و نوسان، بيش از نياز مصرفي خود خريد كنند. در دو بخش تلاش ميكنم به اين دو ناترازي اشاره كنم.
1) مزيت رقابتي مفهومي بود كه در چند دهه پيش نقل محافل اقتصادي و سياسي بود. زماني مزيت رقابتيمان را نيروي كار ارزان و منابع فراوان و طبيعي ميدانستيم. برق و گاز و حتي آب فراوان داشتيم و كنار زايندهرود كارخانه فولاد تاسيس كرديم! نيروي كار ارزان (در مقايسه با دنيا) جوان و تحصيلكرده و با انگيزه داشتيم. در دهه ۷۰ هم اميدمان زنده شد كه با دنيا در صلح هستيم. نفت و مواد معدنيمان تمام نشدني به نظر ميرسيدند. شركتهاي بزرگ و بنيادين بورسي ما از صنايع معدني و نفت و گاز و پتروشيمي بودند. حالا همان مزيتها را تبديل به نقطه ضعف و تهديد كردهايم. نيروي كار در حال مهاجرت است. ریسك سياسي افزايش يافته است. صنايع بزرگ زمينگير شدهاند يا درگير كمبود برق و آب و گاز هستند يا نياز به تكنولوژي جديد دارند و با تداوم تحريمها كاري از پيش نميبرند. من از صنعت توريسم هم چشمپوشي ميكنم. صنعتي كه بسياري از كشورهاي آسيايي كوچك را متحول كرده و همين همسايه ما تركيه را نجات داده است! همانطور كه رييسجمهور مدام تاكيد دارد، بالا و پايين اين كشور درياست، به آبهاي آزاد دسترسي دارد، روي كمربند مواد معدني دنيا قرار دارد، نفت و گاز فراوان دارد، تاريخ دارد، فرهنگ دارد، طبيعت دارد و در واقع همه چيز دارد و انگار هيچ چيز ندارد. برق ندارد. گاز ندارد و حالا هم آب ندارد! كدام توسعهاي بر بستر اين كمبودها و فشارها قرار است اتفاق بيفتد؟ ما چه مدلي از توسعه را در پيش گرفتهايم كه هم پيشرفت نكرديم و هم منابعمان تمام شده است! 2) يكي از معاونين سابق وزير بازرگاني خاطره جالبي از تجربه مديريت تقاضا در بخش بازرگاني مواد خوراكي نظير برنج و روغن و ... تعريف ميكرد كه براي شرايط امروز كشور نيز كارگشا به نظر ميرسد. چند سال پيش كه تحريمها تشديد شد و دلار كمي بالا رفت يكي، دو روزي مردم از ترس قحطي به فروشگاهها هجوم بردند و عدهاي هم تحليل قحطي در كشور و بر ترس مردم اضافه ميكردند. جلسهاي در وزارت بازرگاني وقت (وزارت صمت فعلي) تشكيل و مقدار مصرف روزانه اين مواد خوراكي برآورد شد كه مثلا ۱۰۰ واحد در روز است. پيشنهاد شد كه ۲۰۰ واحد وارد كنيم كه دوبرابر نياز باشد و مشكلي پيش نيايد. اما معاون وزير پيشنهاد دادند كه ۳ برابر نياز وارد كنيم. توضيح ايشان جالب بود، گفتند مردم ۱۰۰ واحد مصرف ميكنند، ۱۰۰ واحد هم ميخرند و ذخيره ميكنند و بايد ۱۰۰ واحد هم همچنان در قفسه فروشگاه وجود داشته باشد، چشم مردم بايد پر باشد. «نكته مهم هم اين است چشم مردم بايد پر باشد تا نترسند، با مصاحبه و خبر ترس مردم كم نميشود.» مديران و مسوولان محترم، بازار بورس ترسيده است، ديدن صفهاي فروش مانند ديدن آن قفسههاي خالي است و مردم را بيشتر ميترساند. برعكسِ افرادي كه ميگويند براي حمايت فقط صفهاي فروش را جمع كنيد و در منفيها خريداري كنيد تا تعادل حاصل شود معتقدم براي برگشت روند بازار بايد پرحجم و قوي وارد شد. تجربه ميگويد كه هر زمان صفها جمع شدند، دوباره صف فروش تشكيل شد. در واقع چون چشم بازار پر نشده، نوسانات هم مدام تكرار ميشوند. لازم است دولت چند روزي با حجم بالا بازار را حمايت كند تا سرمايهگذار بداند روند منفي قطع شده است، بداند كه قرار نيست پولش از بين برود. بداند كه بازار صاحب دارد و بيدر و پيكر نيست.
