راهبرد كلان ايران براي مذاكرات غيرمستقيم با امريكا
مذاكرات احتمالي ايران و امريكا آيا بايد مستقيم باشد يا غيرمستقيم؟ چرا ايران اين همه بر مذاكرات غيرمستقيم تاكيد و تكيه دارد؟ اين پرسشها در شرايط فعلي كه پالسهاي متعددي درخصوص تداوم گفتوگوها ارسال ميشود داراي اهميت است. در ماههاي اخير، بحث مذاكرات مستقيم و غيرمستقيم بين ايران و امريكا بارها در محافل سياسي و رسانهها مطرح شده است.

مذاكرات احتمالي ايران و امريكا آيا بايد مستقيم باشد يا غيرمستقيم؟ چرا ايران اين همه بر مذاكرات غيرمستقيم تاكيد و تكيه دارد؟ اين پرسشها در شرايط فعلي كه پالسهاي متعددي درخصوص تداوم گفتوگوها ارسال ميشود داراي اهميت است. در ماههاي اخير، بحث مذاكرات مستقيم و غيرمستقيم بين ايران و امريكا بارها در محافل سياسي و رسانهها مطرح شده است. پرسش كليدي اينجاست: چرا ايران با وجود انتقادات داخلي و خارجي، بر روند مذاكرات غيرمستقيم تاكيد دارد؟ پاسخ اين پرسش را بايد در چند بعد سياسي، ديپلماتيك و راهبردي جستوجو كرد. مذاكره؛ ابزار ديپلماتيك يا تابوي سياسي؟ مذاكره به عنوان يك ابزار ديپلماتيك، ذاتا نه خوب است و نه بد. آنچه اهميت دارد، اهداف، شرايط و نحوه به كارگيري اين ابزار است. متاسفانه در فضاي داخلي ايران، گاهي مذاكره به يك «تابو» تبديل ميشود، در حالي كه در عرصه بينالملل، مذاكره نشاندهنده تعهد يك كشور به حل و فصل مسالمتآميز اختلافات است. ايران با درك اين واقعيت، از مذاكره به عنوان يك راهكار ديپلماتيك استفاده ميكند، اما همواره بر اين نكته تاكيد دارد كه مذاكره بايد در شرايط عادلانه و بدون تحميل پيششرطها صورت گيرد. چرا مذاكرات غيرمستقيم با امريكا؟ برخي كارشناسان معتقدند مذاكرات مستقيم ميتواند سريعتر به نتيجه برسد، اما در شرايط كنوني، امريكا با تعيين پيششرطهاي غيرقابل قبول ازجمله توقف غنيسازي، محدوديت موشكي و توقف حمايت از گروههاي مقاومت، عملا فضاي مذاكره مستقيم را تخريب كرده است. از نگاه تهران، مذاكرات غيرمستقيم اين مزيت را دارد كه از يكسو، بار مثبت ديپلماتيك خود را در افكار جهاني حفظ ميكند و ازسوي ديگر، از قرار گرفتن در موضع انفعال و پذيرش تحميل پيششرطها اجتناب ميورزد. تدبير آيتالله خامنهاي در تعيين چارچوب مذاكرات: رهبر انقلاب در سخنان خود در ۱۲ آبان ۱۴۰۴، با الهام از نظريه «رئاليسم تهاجمي»، در مقابل زيادهخواهي امريكا كه از پيش از مذاكرات نتايج مورد دلخواه خود را مطرح ميكند و تنها بر سر چگونگي اجراي آن شرايط حاضر به مذاكره ميشود، سه شرط اساسي براي مذاكره با امريكا تعيين كردند: خاتمه حمايت از رژيم صهيونيستي، خروج پايگاههاي نظامي امريكا از غرب آسيا و توقف دخالتهاي منطقهاي. اين شرايط نه تنها پاسخي به پيششرطهاي امريكا بود، بلكه نشان داد ايران حاضر نيست در موضع ضعف مذاكره كند. اين موضعگيري هوشمندانه، همزمان با رد مذاكره از موضع تحميل، امكان استفاده از ابزار ديپلماتيك را براي ايران زنده نگه داشته است.
گزارش آژانس و فضاسازي تبليغاتي: در بعد هستهاي، گزارش آتي گروسي به آژانس بينالمللي انرژي اتمي در چارچوب NPT و قطعنامه ۲۲۳۱ مورد توجه قرار گرفته است. با پايان يافتن دوره قطعنامه ۲۲۳۱، پرونده ايران بايد در شرايط عادي بررسي شود، اما امريكا و متحدان اروپايي آن را در چارچوب قطعنامههاي تحت فصل هفتم شوراي امنيت تفسير ميكنند. ازسوي ديگر، حملات امريكا و اسراييل به تاسيسات هستهاي ايران، نه تنها قوانين بينالمللي را نقض كرده، بلكه امكان گزارشدهي شفاف آژانس را نيز مختل كرده است. بايد درنظر داشت اين حملات از پيشتر برنامهريزي شده بود، از گزارشهاي آژانس تنها به عنوان بهانهاي براي فضاسازي تبليغاتي استفاده شد. اما از مجموعه اين گزارهها و دلايل ميتوان اين نتيجهگيري را داشت: تاكيد ايران بر مذاكرات غيرمستقيم را بايد در چارچوب يك راهبرد كلان ديپلماتيك تحليل كرد. ايران ميكوشد از يكسو با استفاده از ابزار مذاكره، خود را به عنوان طرفي مسالمتجو در عرصه بينالملل معرفي كند و ازسوي ديگر، با اجتناب از مذاكره در شرايط تحميلي، از حقوق و منافع ملي خود دفاع نمايد. تا زماني كه واشنگتن رويكرد تحميل پيششرطها را تغيير ندهد، فضاي مذاكرات مستقيم فراهم نخواهد شد. به نظر ميرسد در چنين شرايطي، مذاكرات غيرمستقيم نه تنها يك انتخاب، بلكه يك ضرورت راهبردي براي ايران است.
