كاهش ۲،۵ متري سطح آب خزر، عامل تشديد فرونشست
در حالي كه سطح آب درياي خزر طي ده سال گذشته حدود ۲.۵ متر كاهش يافته است، نشانههاي آشكار تغييرات اقليمي، بينظمي در چرخههاي آبي و دگرگونيهاي زمينشناسي در شمال ايران خود را نمايان كردهاند. اين پديده، تنها به معناي عقبنشيني آب از سواحل نيست؛ بلكه آغاز زنجيرهاي از رخدادهاي نگرانكننده است كه از فرونشست زمين در سواحل شمالي كشور تا افزايش خطر لرزهاي در مناطق پرجمعيت مانند تهران را در بر ميگيرد.
در حالي كه سطح آب درياي خزر طي ده سال گذشته حدود ۲.۵ متر كاهش يافته است، نشانههاي آشكار تغييرات اقليمي، بينظمي در چرخههاي آبي و دگرگونيهاي زمينشناسي در شمال ايران خود را نمايان كردهاند. اين پديده، تنها به معناي عقبنشيني آب از سواحل نيست؛ بلكه آغاز زنجيرهاي از رخدادهاي نگرانكننده است كه از فرونشست زمين در سواحل شمالي كشور تا افزايش خطر لرزهاي در مناطق پرجمعيت مانند تهران را در بر ميگيرد.
كارشناسان معتقدند افت تراز آب خزر نهفقط پيامد كاهش بارشها و تغيير الگوي تبخير در اثر گرمايش جهاني است، بلكه نشانهاي هشداردهنده از اختلال در توازن طبيعي ميان منابع آبي سطحي و زيرزميني محسوب ميشود؛ توازني كه برهم خوردن آن ميتواند امنيت زيستمحيطي، كشاورزي و سكونتي ميليونها نفر را در نوار شمالي كشور تهديد كند.
در اين ميان، علي بيتاللهي، رييس بخش زلزلهشناسي و خطرپذيري مركز تحقيقات راه، مسكن و شهرسازي، با اشاره به مجموعه اين تغييرات ميگويد كشور در حال تجربه دورهاي است كه «ابعاد زمينشناسي، اقليمي و انساني بحرانها در هم تنيدهاند» و اگر براي آن چارهجويي نشود، ميتواند به تهديدي فراگير تبديل شود. او تأكيد ميكند كه افت سطح آب خزر تنها يكي از نشانههاي يك بحران بزرگتر است، ما با پديدهاي چندوجهي روبرو هستيم؛ تغييرات اقليمي، افت آبهاي زيرزميني، فرونشست زمين و آسيبپذيري بالاي شهرهايي مانند تهران، همگي به هم متصلاند و هركدام ديگري را تشديد ميكند. به باور بيتاللهي، اين روند رو به كاهش سطح آب و پيامدهاي آن، نه فقط دغدغهاي زيستمحيطي بلكه هشداري براي سياستگذاران شهري و ملي است تا هرچه سريعتر الگوي توسعه، مصرف منابع و مكانيابي سكونتگاهها را بازنگري كنند. به گفته بيتاللهي، نتايج مطالعات دهساله اخير نشان ميدهد سطح آب درياي خزر حدود ۲.۵ متر كاهش يافته است؛ رخدادي كه آثار مستقيم و غيرمستقيم آن بر مناطق ساحلي شمال كشور، بهويژه استان مازندران، قابل مشاهده است. او توضيح ميدهد: نكته قابل توجه درباره درياي خزر اين است كه بخشهاي عميقتر آن در سمت سواحل ايران قرار دارد. به همين دليل، اثرات كاهش تراز آب در برخي مناطق ساحلي كشور ما ملموستر است. به عنوان نمونه، در محدوده ساري و مناطقي كه اسكله وجود داشت، اندازهگيريها نشان ميدهد سطح آب دريا حدود ۱۷۵ متر عقبنشيني كرده است. بر اساس گفتههاي رييس بخش زلزلهشناسي و خطرپذيري مركز تحقيقات راه، مسكن و شهرسازي، هرچند بيشترين ميزان پسروي آب در سواحل كشورهاي آذربايجان، روسيه و قزاقستان مشاهده ميشود، اما در نواحي شمالي ايران كه از شيب ملايم و گودي طبيعي برخوردارند، كاهش تراز آب چهره محيطي نگرانكنندهاي پديد آورده است. اين تغييرات، علاوه بر پيامدهاي اكولوژيكي، ميتواند ساختار زمينشناسي منطقه را نيز تحتتأثير قرار دهد.
پيوند كاهش تراز آب با پديده فرونشست زمين
رييس بخش زلزلهشناسي و خطرپذيري كشور در ادامه، ميان كاهش سطح آب خزر و گسترش پديده فرونشست زمين ارتباطي مستقيم برقرار ميكند. او ميگويد: در خطوط ساحلي مانند قائمشهر، ساري، آمل و بهويژه شرق استان مازندران تا بهشهر، پايين رفتن سطح آب دريا موجب تشديد فرونشست زمين شده است. به گفته بيتاللهي، نرخ فرونشست در نواحي شرقي استان مازندران، بهويژه تا محدوده گلوگاه، بين ۲ تا ۴ سانتيمتر در سال است. هرچند اين رقم در مقايسه با مناطق بحرانيتر كشور مانند دشتهاي مركزي كمتر به نظر ميرسد، اما با توجه به زمينشناسي نرم و سطح بالاي آبهاي زيرزميني شمال ايران، اين پديده ميتواند تبعات شديدي براي زيرساختها، ساختمانها و محيطزيست منطقه در پي داشته باشد. او تأكيد ميكند كه كاهش تراز آب خزر نهتنها نشانه آشكاري از تغييرات اقليمي و كاهش منابع آبي است، بلكه خود به عنوان عاملي تشديدكننده در بروز فرونشست زمين در زونهاي ساحلي عمل ميكند.
هشدار درباره ساختوساز و فشار بر منابع طبيعي شمال كشور
رييس بخش زلزلهشناسي و خطرپذيري مركز تحقيقات راه، مسكن و شهرسازي، هشدار ميدهد كه روند فزاينده مهاجرت جمعيت به استان مازندران، فشار مضاعفي بر منابع طبيعي و اكولوژيكي اين خطه وارد كرده است. او ميگويد: در شرايط كنوني، ساختوساز در نواحي ساحلي بايد بهشدت كنترل شود. در غير اين صورت، در آيندهاي نه چندان دور با مشكلات جدي زيستمحيطي، زمينشناسي و سكونتي روبرو خواهيم شد. به اعتقاد اين مقام مسوول، عدم كنترل ساختوساز و بهرهبرداري بيرويه از منابع طبيعي شمال كشور، نهتنها توازن بومشناختي منطقه را برهم ميزند، بلكه ميتواند ريسك زمينلغزشها، فرونشست و فرسايش ساحلي را نيز افزايش دهد. وي از نهادهاي مديريتي خواست سياستهاي توسعهاي را با اصول توسعه پايدار و مديريت ريسك همسو كنند.
تهران؛ شهري در لبه خطر
بيتاللهي از تهران به عنوان شهري ياد ميكند كه «از نظر لرزهاي و زيستمحيطي در شرايطي كاملاً حدي» قرار گرفته است. او معتقد است هرگونه سياست تشويقكننده براي افزايش جمعيت تهران اقدامي غيركارشناسي است و ميتواند عواقب جبرانناپذيري داشته باشد. به گفته رييس بخش زلزلهشناسي و خطرپذيري مركز تحقيقات راه، مسكن و شهرسازي، تهران از نظر منابع آب، اقليم و ظرفيتهاي زيستمحيطي به نقطهاي كاملاً حدي رسيده است. اين شهر ديگر توان پاسخگويي به نيازهاي طبيعي ساكنان خود را ندارد. او ادامه داد: گسترش تراكمفروشي و احداث مجتمعهاي جديد در مناطق حاشيهاي تهران، فشار مضاعفي بر منابع آبي، زيرساختي و طبيعي شهر وارد كرده و سطح آسيبپذيري در برابر زلزله را افزايش داده است.
گسلهاي خاموش اما فعال تهران
از ديدگاه لرزهاي، تهران در زمره مناطق بسيار پرخطر ايران قرار دارد. بيتاللهي با اشاره به وضعيت لرزهخيزي پايتخت ميگويد: علاوه بر گسلهاي اصلي مانند گسل مشا، شمال تهران، نياوران، لويزان و شمال و جنوب ري، حدود ۲۷ گسل فرعي نيز در گستره پايتخت شناسايي شده است. همه اين شواهد دلالت بر پويايي و خطر لرزهخيزي بالاي اين منطقه دارند. او با يادآوري پيشينه تاريخي زلزلههاي بزرگ در محدوده تهران افزود كه وقوع زمينلرزه در اين شهر «نه يك احتمال دور بلكه واقعيتي تاريخي» است. به گفته رييس بخش زلزلهشناسي و خطرپذيري مركز تحقيقات راه، مسكن و شهرسازي، از حدود ۱.۱ ميليون پلاك ساختماني موجود در تهران، نزديك به ۲۵۰ هزار پلاك در بافتهاي فرسوده قرار دارند و بين ۶۰ تا ۷۰ درصد اين سازهها كممقاوم يا ناپايدار در برابر زلزله هستند. بر اين اساس، در صورت وقوع يك زلزله بزرگ، حدود يكميليون نفر از ساكنان تهران در معرض آسيب مستقيم شامل كشته يا زخمي شدن، قرار خواهند گرفت.
زلزله تهران؛ بحراني فراتر از مرزهاي ملي
بيتاللهي وقوع زلزله در تهران را «بحراني ملي و حتي جهاني» توصيف كرده و ميگويد: وقوع يك زمينلرزه بزرگ در تهران نهتنها بحراني ملي بلكه موضوعي فوقالعاده بحراني در سطح جهاني خواهد بود. بايد تمام سياستهاي شهري در جهت كاهش ميزان در معرض خطر بودن جمعيت تنظيم شود، نه تشويق به گسترش و مهاجرت بيشتر. به گفته او، تهران هماكنون با جمعيت ثابت بالا و حدود سه ميليون نفر جمعيت شناور روزانه مواجه است. اين حجم از تردد، خطرپذيري پايتخت را در برابر زلزله بهطور چشمگيري افزايش داده و شرايط امدادرساني در بحران را تقريباً غيرممكن ميسازد. رييس بخش زلزلهشناسي و خطرپذيري مركز تحقيقات راه، مسكن و شهرسازي، هشدار ميدهد كه در صورت وقوع حتي يك زلزله با شدت متوسط، انسداد كامل معابر، ترافيك سنگين و دشواري در دسترسي نيروهاي امدادي محتمل خواهد بود. در چنين شرايطي، امدادرساني بهموقع عملاً ناممكن ميشود و تلفات انساني بهشدت افزايش مييابد.
فقدان مقررات ملي براي كنترل فرونشست؛ غفلت خطرناك
بيتاللهي به مساله فقدان ضوابط و مقررات ملي براي كنترل فرونشست زمين اشاره ميكند و آن را يكي از خلأهاي جدي در نظام مديريتي كشور ميداند و ميگويد: با وجود تأكيد چندباره رييسجمهور محترم بر اهميت اين مساله، كشور همچنان فاقد ضوابط و مقررات ملي براي كنترل پديده فرونشست است. تدوين و ابلاغ اين مقررات از ضروريترين اقدامات كشور محسوب ميشود. به گفته اين مقام مسوول، اگر روند فعلي ادامه يابد، آثار فرونشست در برخي مناطق حتي ميتواند از پيامدهاي يك زلزله بزرگ نيز بحرانيتر باشد. او از مقامات عالي كشور خواست هرچه سريعتر دستور تدوين مقررات ملي فرونشست را صادر كنند، زيرا در حال حاضر كشور در اين زمينه «كاملاً رها شده» است. بيتاللهي تصويري روشن از بحرانهاي درهمتنيده محيطي، اقليمي و زمينشناسي در ايران ارايه ميدهد؛ از كاهش سطح آب درياي خزر و فرونشست زمين در شمال كشور تا تهديد زلزلهاي مهيب در قلب پايتخت. او در جمعبندي سخنان خود تأكيد دارد كه ايران بيش از هر زمان نيازمند مديريت ريسك، توسعه پايدار، كنترل جمعيت شهري و اصلاح سياستهاي ساختوساز است. به گفته رييس بخش زلزلهشناسي و خطرپذيري مركز تحقيقات راه، مسكن و شهرسازي، آيندهاي ايمن و پايدار تنها در گروي تصميمهاي هوشمندانه و مبتني بر علم است و ادامه روند فعلي در مديريت منابع طبيعي، توسعه شهري و ساختوساز، بهويژه در تهران و شمال كشور، ميتواند آسيبپذيري ايران را در برابر حوادث طبيعي بهطور بيسابقهاي افزايش دهد. در شرايطي كه هم تغييرات اقليمي و هم بيتوجهي مديريتي به تهديدي واقعي تبديل شدهاند، هشدار كارشناساني چون بيتاللهي، نه صرفاً زنگ خطر، بلكه آخرين فرصت براي اصلاح مسير است.
