هويت و چرخش تمدني در امريكا

۱۴۰۴/۰۸/۱۸ - ۰۰:۰۸:۴۸
کد خبر: ۳۶۴۹۶۵

پيروزي زهران ممداني، نخستين شهردار مسلمان نيويورك، فراتر است از يك پيروزي انتخاباتي محلي؛ اين رويداد، نمادي است از تغيير عميق در ساختار اجتماعي، طبقاتي و تمدني ايالات متحده. يادداشت مقاله حاضر با بهره‌گيري از رويكردي بينارشته‌اي در سياست تطبيقي، ارتباطات و جامعه‌شناسي فرهنگي، نشان مي‌دهد كه ظهور ممداني حاصل تلاقي سه روند جهاني است: 

بهمن اكبري

پيروزي زهران ممداني، نخستين شهردار مسلمان نيويورك، فراتر است از يك پيروزي انتخاباتي محلي؛ اين رويداد، نمادي است از تغيير عميق در ساختار اجتماعي، طبقاتي و تمدني ايالات متحده. يادداشت مقاله حاضر با بهره‌گيري از رويكردي بينارشته‌اي در سياست تطبيقي، ارتباطات و جامعه‌شناسي فرهنگي، نشان مي‌دهد كه ظهور ممداني حاصل تلاقي سه روند جهاني است: 

۱. سياست هويت و بازتعريف نمايندگي در درون امريكا، 

۲. نفوذ قدرت نرم چين در فضاي ديجيتال و رسانه‌هاي اجتماعي، 

۳. بحران مشروعيت ساختار سياسي و حزبي غرب.

شعار محوري او، «زمان ما فرا رسيده است» (Our Time Has Come) نيز بازتابي است از چرخش تاريخي قدرت از «نخبگان سفيدپوست» به «جوامع مهاجر»، از شمال جهاني به جنوب و از رسانه‌هاي رسمي به پلتفرم‌هاي مردمي. براي فهمي رسا و دريافتي روشن، واكاوي اين پديده در قالب چند گزاره صورت‌‌بندي شده است: 

نخست) سياست مردمي در عصر بحران مشروعيت: تحليل گاردين از پيروزي ممداني، شكاف عميق ميان طبقات اجتماعي را در امريكا آشكار كرد. گاردين يادآور شد: نقشه راي‌دهندگان نشان مي‌دهد كه هرچه سطح اجاره‌بها بالاتر بوده، راي به رقيب او (اندرو كومو) نيز افزايش داشته است و هر چه درآمد افراد كمتر بوده، حمايت از ممداني نيز فزوني يافته است. از اين نگاه، پيروزي او نوعي رفراندوم بوده عليه «سرمايه‌داري شهري» و سيستمي كه فقر، تبعيض و بدهي را بازتوليد مي‌كند. اما اهميت اين رخداد تنها در مضمون طبقاتي آن نيست، بلكه در بازگشت «سياست به سوي مردم» است. ميزان مشاركت در اين انتخابات بيشترين حد از دهه ۱۹۶۰ را تجربه كرد كه نشانه‌اي است از «احياي وجدان جمعي» در برابر «فساد نخبگان حزبي».

دوم) دشمني نسل گذشته دموكرات‌ها: بر اساس تحليل اِما بروكس در گاردين، بزرگ‌ترين تهديد پيش روي ممداني نه ترامپ و راست‌گرايان، بلكه نسل كهنه‌كار و محافظه‌كار حزب دموكرات است. سياستمداراني چون چاك شومر و نانسي پلوسي كه خود را وارثان ليبراليسم امريكايي مي‌دانند؛ ممداني را به‌ مثابه «تهديدي براي نظم درون‌حزبي» مي‌بينند. به ‌بيان ديگر، ممداني در حال نبرد در دو جبهه است: جبهه «مقابله با پوپوليسم راست‌گراي ترامپي» از بيرون و «ستيز با محافظه‌كاري حزبي» از درون. اين تضاد، خود بازتاب بحران ساختاري است در حزب دموكرات كه ميان دو نسل «ديجيتال» و «نهادگرا» شكاف عميق افكنده است.

سوم) «زمان ما فرا رسيده است»: شعار ممداني، Our Time Has Come، سه سطح از معنا را در خود جاي داده است: 

الف) سطح اجتماعي: دعوت به حضور اقليت‌ها و جوانان در ساخت قدرت. اين «ما» صداي گروه‌هايي است كه دهه‌ها در حاشيه سياست امريكا بوده‌اند: مهاجران، كارگران و رنگين‌پوستان.

ب) سطح تمدني: بازتاب چرخش قدرت جهاني از غرب به جنوب جهاني و از سفيدپوست به چندرنگ؛ آن هم در لحظه‌اي كه يك مسلمان آسيايي‌تبار در قلب نيويورك پيروز ميدان مي‌شود، استعاره‌اي است از «پايان مركزيت تمدن غرب».

ج) سطح رسانه‌اي: بازتعريف سياست از طريق فناورهاي نوين. ممداني با استفاده از TikTok، ابزار رسانه‌اي متعلق به چين، توانست با جوانان ارتباطي افقي و غيررسمي برقرار كند. در جهاني كه روايت‌ها ابزار قدرتند، اين امر نشانگر چرخش آرام قدرت از هاليوود به شبكه‌هاي اجتماعي غيرغربي است.

چهارم) نقش قدرت نرم چين: قدرت‌يابي ممداني در بستري رسانه‌اي شكل گرفت كه تا حد زيادي متاثر از الگوريتم‌هاي شرقي و ضد‌هژمونيك است. TikTok، محصول شركت چيني ByteDance، امروز به رقيب فرهنگي پلتفرم‌هاي امريكايي تبديل شده است. اين بستر، فارغ از اراده سياسي ممداني، موجب انتقال پيام‌هاي عدالت‌خواهانه او به ميليون‌ها مخاطب شد. از اين نگاه، پديده ممداني را مي‌توان بخشي از رقابت تمدني چين و امريكا در عرصه فرهنگي و ديجيتال دانست. چين با توسعه ابزارهاي رسانه‌اي خود، زمينه بازتاب هويت‌هاي غيرغربي را در صحنه جهاني فراهم كرده است.

پنجم) پيامدهاي راهبردي براي آينده امريكا: پديده ممداني سه پيامد راهبردي براي ترسيم آينده سياست امريكايي خواهدداشت: 

۱. تغيير ساخت قدرت: شكل‌گيري ائتلاف‌هاي چندقوميتي به ‌جاي محوريت نخبگان سفيد.

۲. گذار از نئوليبراليسم به عدالت‌محوري: سياست اقتصادي و طبقاتي به جاي سياست امنيتي و جنگ‌محور.

۳. ظهور مردم‌سالاري شبكه‌اي: جايگزيني رسانه‌هاي مردمي و ديجيتال به‌ جاي رسانه‌هاي انحصاري.

در اين چارچوب، پيروزي ممداني نشانه‌اي است از پايان دوره «سياست نخبگاني» و آغاز «سياست مشاركتي» در جهان غرب و در پايان؛ ممداني به‌ مثابه نشانه‌اي است از تغيير پارادايمي در امريكا، چراكه زهران ممداني ديگر تنها يك سياستمدار محلي نيست؛ او نشانه‌اي است از چرخش تمدني در سياست معاصر. در جهاني كه دموكراسي غربي با بحران اعتماد و نمايندگي مواجه است، ظهور او پيام بازگشت به ريشه‌هاي انساني سياست است: صداقت، عدالت و همبستگي. شعار او، «زمان ما فرا رسيده است» نيز همچون صدايي است از جنوب جهاني در قلب سرمايه‌داري شمالي؛ ندايي كه از نيويورك برخاسته، اما پژواك آن در تمام جهان شنيده مي‌شود.