ناني از ترحم؛ چهره پنهان تكديگري در ايران
                 در هر چهارراهي از تهران، مشهد يا شيراز كه بايستي، دستي دراز ميشود، چشمي ملتمس نگاهت ميكند و صدايي لرزان چيزي طلب ميكند.
تكديگري پديدهاي كه از دل فقرزاده شد اما امروز در قالب شبكههاي سازمانيافته و سودآور رشد كرده است
در هر چهارراهي از تهران، مشهد يا شيراز كه بايستي، دستي دراز ميشود، چشمي ملتمس نگاهت ميكند و صدايي لرزان چيزي طلب ميكند. تكديگري ديگر پديدهاي حاشيهاي نيست؛ به واقعيتي روزمره در شهرهاي بزرگ ايران تبديل شده است. از پيرزنان ناتوان تا كودكان خردسال، از مهاجران كارگري تا زنان جوان با نوزاد در آغوش، چهرههاي گوناگون اين پديده را شكل ميدهند. اما آيا همه اين افراد واقعا نيازمندند؟ يا اين چرخه به حرفهاي آسان و سودآور تبديل شده است؟
آمارهاي پراكنده، واقعيتي پنهان
با وجود گسترش تكديگري، هنوز آمار جامع و دقيقي از شمار متكديان در ايران وجود ندارد. بر اساس گزارشهاي پراكنده وزارت كشور و سازمان بهزيستي، بيش از 40هزار متكدي شناساييشده در سطح كشور فعاليت ميكنند، اما كارشناسان معتقدند رقم واقعي به مراتب بالاتر است.
در برخي شهرها، شهرداريها برآوردهاي مستقل ارايه دادهاند. به عنوان مثال، تهران حدود ۴۰ درصد كل متكديان كشور را در خود جاي داده و پس از آن مشهد، شيراز، كرج، تبريز و اهواز در رتبههاي بعدي قرار دارند.
در مشهد، به دليل حضور گسترده زائران، اين پديده شكل ويژهاي به خود گرفته است. در ايام خاص مذهبي، تعداد متكديان در اطراف حرم مطهر امام رضا (ع) چند برابر ميشود. تهران نيز به واسطه جمعيت ميليوني، تمركز فقر شهري و جريان پول نقد بالا، به قطب اصلي تكديگري تبديل شده است.
فقر يا حرفه؟ چهره چندگانه تكديگري
نسترن حبيبي، جامعهشناس در گفتوگو با «تعادل» تاكيد ميكند كه تكديگري در ايران ديگر صرفا نشانه فقر نيست. او ميگويد: تكديگري پديدهاي چندلايه است؛ بخشي از آن ريشه در فقر ساختاري، بيكاري، اعتياد و مهاجرت دارد، اما بخشي ديگر ناشي از نگاه ابزاري به ترحم مردم است. در دهه اخير، ما با ظهور نوعي تكديگري سازمانيافته مواجهيم كه در آن، فقر واقعي جاي خود را به كاسبي ترحم داده است. حبيبي اظهار ميدارد: نقش زنان و كودكان در تكديگري امروز پررنگتر شده است. كودكاني كه بايد در مدرسه باشند، در چهارراهها گل ميفروشند يا پاكت دستمال كاغذي عرضه ميكنند. در بسياري موارد، اين كودكان نه فرزندان خانوادههاي نيازمند، بلكه بخشي از شبكههاي واسطهگري هستند كه از كودكان براي جلب ترحم مردم استفاده ميكنند. اين جامعه شناس در بخش ديگري از سخنان خود تاكيد ميكند: در جامعهاي كه فاصله طبقاتي روزبهروز عميقتر ميشود، تكديگري به نوعي بازتاب اجتماعي نابرابري است. شهروندي كه با خودروي چندميلياردي از چهارراه عبور ميكند، در برابر مادري با نوزاد گريان قرار ميگيرد و احساس گناه طبقاتياش را با پرداخت پول تسكين ميدهد. اين چرخه به ظاهر انساني است، اما در باطن، نظام ناعادلانهاي را بازتوليد ميكند.
اقتصاد پنهان خيابانها
اما بررسي پديده تكديگري از منظر اقتصادي و تاثيري كه ميتواند بر اقتصاد كشور داشته باشد هم مسالهاي است كه نميتوان آن را ناديده گرفت. محسن نيكمنش، اقتصاددان و پژوهشگر حوزه فقر شهري نيز در اين باره به «تعادل» ميگويد: تكديگري در ايران به تدريج تبديل به بخشي از اقتصاد غيررسمي و زيرزميني شده است. درآمد روزانه برخي متكديان در نقاط پرتردد شهر بيش از يك ميليون تومان است، و در مناسبتهاي خاص يا مناطق مرفه، حتي بيش از 2ميليون تومان هم ميرسد. اين رقم براي بسياري از كارگران روزمزد يا كاركنان خدماتي رويايي است. او با توضيح اينكه تكديگري حرفهاي با فقر تفاوت دارد، ميافزايد: در اين شيوه، فرد ديگر به دنبال كمك مقطعي نيست؛ بلكه تكديگري را به شغلي كمهزينه، بدون ماليات و بدون نياز به مهارت تبديل كرده است. اين پديده باعث خروج بخشي از نقدينگي از مسير توليد و خدمات مولد و ورود آن به چرخهاي غيرسازنده ميشود. اين اقتصاددان ادامه ميدهد: از منظر كلان، تكديگري نه تنها اقتصاد رسمي را تضعيف ميكند، بلكه باعث افزايش هزينههاي اجتماعي، احساس ناامني اقتصادي و بياعتمادي عمومي ميشود. حضور مداوم متكديان در سطح شهر، نشانهاي از ضعف سياستهاي حمايتي و ناكارآمدي ساختارهاي رفاهي است.
كمك بيهدف، زنجير فقر
نيك منش در بخش ديگري از سخنان خود اظهار ميدارد: در ايران، فرهنگ صدقه و انفاق ريشهاي تاريخي و مذهبي دارد، اما وقتي اين فرهنگ بدون برنامهريزي و آگاهي باشد، ميتواند ناخواسته به تقويت چرخه تكديگري كمك كند.
او ميافزايد: مردم با نيت خير به متكديان كمك ميكنند، اما در عمل ممكن است پولشان به شبكههايي برسد كه از فقر مردم نان ميخورند. كمك نقدي مستقيم به گدايان خياباني، نه فقر را كاهش ميدهد و نه عزت انساني را بازميگرداند. اين پژوهشگر حوزه فقر شهري پيشنهاد ميكند كه شهروندان كمكهاي خود را از طريق نهادهاي معتبر و خيريههاي شفاف انجام دهند تا اين چرخه ناسالم تقويت نشود. در نهايت ترحم بيهدف، درمان فقر نيست، بلكه به پايداري آن كمك ميكند.
هزينههاي سنگين براي چهره شهر
نيك منش در ادامه ميگويد: از نگاه اقتصادي، تكديگري چهره شهر را نيز متاثر ميكند. شهرهاي آلوده به پديده گدايي، در نگاه گردشگران و سرمايهگذاران، چهرهاي فقير و بيثبات مييابند. او ميافزايد: در شهرهايي مانند مشهد و شيراز كه گردشگري داخلي و مذهبي نقش مهمي دارد، حضور متكديان در اطراف مراكز زيارتي يا تاريخي، تاثير منفي بر تصوير عمومي شهر ميگذارد. اين مساله بهصورت غيرمستقيم بر اقتصاد گردشگري نيز ضربه ميزند. به گفته او، هزينه پنهان اين پديده گاه بسيار سنگينتر از هزينههاي مستقيم آن است. وقتي چهره شهر با فقر عجين شود، اعتماد عمومي، انگيزه سرمايهگذاري و حس تعلق اجتماعي نيز كاهش مييابد.
جمعآوري موقتي، بازگشت دايمي
ژيلا تبريزي، جامعه شناس نيز در باره دلايل شكست طرحهاي جمعآوري متكديان به «تعادل» ميگويد: شهرداريها و سازمان بهزيستي بارها طرحهايي براي جمعآوري متكديان اجرا كردهاند، اما اين طرحها بيشتر جنبه نمايشي داشتهاند. آمارهاي رسمي نشان ميدهد كه بيش از ۷۰ درصد متكديان جمعآوريشده پس از چند روز دوباره به خيابان بازميگردند. او دليل اين بازگشت را نبود ساختار توانمندسازي دانسته و ميافزايد: وقتي فردي را از خيابان جمع ميكنيم اما برايش شغل، آموزش يا پناهگاه پايدار فراهم نميكنيم، درواقع فقط او را جابهجا كردهايم، نه نجات دادهايم. سياستهاي حمايتي بايد بازتواني محور باشند، نه برخوردي. اين جامعه شناس ادامه ميدهد: نبود مراكز كافي نگهداري، كمبود نيروي متخصص مددكار و تخصيص بودجه ناچيز به حوزه رفاه اجتماعي، از دلايل شكست اين طرحهاست.
چهره سازمانيافته ترحم
تبريزي در بخش ديگري از سخنان خود اظهار ميدارد: گزارشهاي غيررسمي در سالهاي اخير از وجود باندها و شبكههاي تكديگري سازمانيافته حكايت دارند. اين شبكهها افراد را به مناطق مشخص شهر اعزام و حتي كودكان را از خانوادههاي فقير اجاره ميكنند. در برخي پروندههاي كشفشده در تهران و مشهد، سرگروهها بخشي از درآمد روزانه متكديان را به عنوان «حق منطقه» دريافت ميكردند. به گفته اين جامعه شناس در برخي مناطق مرفه پايتخت، متكديان براي حضور در چهارراههاي خاص بايد مبلغي را به سرشبكه بپردازند. به اين ترتيب وضعيت كنوني باعث شده كه تكديگري در بعضي شهرها به شكل يك بازار سياه پنهان درآيد، بازاري كه در آن انسان، ابزار كسب درآمد است.
پيامدهاي رواني و فرهنگي
تبريزي معتقد است كه تكديگري، افزون بر آثار اقتصادي و ظاهري، پيامدهاي رواني و فرهنگي عميقي بر جامعه دارد. او ميگويد: تكرار مواجهه شهروندان با صحنه فقر، ناتواني يا تظاهر به فقر، باعث نوعي بيحسي اجتماعي ميشود. مردم يا بهشدت دلسوز ميشوند يا كاملا بيتفاوت. در هر دو حالت، جامعه از تعادل رواني دور ميشود. اين جامعه شناس هشدار ميدهد: گسترش تكديگري در فضاهاي عمومي، بهويژه حضور كودكان متكدي، ميتواند احساس ناامني، ترحم بيمارگونه و حتي عاديسازي فقر را در ذهن نسلهاي جديد تثبيت كند. كودكاني كه هر روز فقر را در خيابان ميبينند يا به آن عادت ميكنند يا خود را بخشي از آن ميدانند. اين يعني چرخهاي كه به سختي ميتوان از آن رها شد.
راه برونرفت؛ سياستهاي هدفمند و نگاه انساني
تبريزي ادامه ميدهد: كارشناسان معتقدند كه ريشهكني تكديگري تنها با جمعآوري خياباني ممكن نيست، بلكه نيازمند برنامههاي توانمندسازي اجتماعي، اشتغال خرد و حمايتهاي پايدار است. او تاكيد ميكند: براي مقابله واقعي با تكديگري بايد ميان فقير واقعي و فقرنماي حرفهاي تمايز قائل شد. هركس كه در خيابان ديده ميشود نيازمند كمك نقدي نيست، بلكه نيازمند بازگشت به چرخه كرامت انساني است. تبريزي در مورد راههاي برون رفت از اين چالش ميگويد: بايد سياستهاي حمايتي به سمت آموزش، مهارتآموزي و تامين اجتماعي هدفمند حركت كند. در غير اين صورت، خيابانهاي شهر همچنان ميزبان چهرههايي خواهند بود كه هم ما را ميگريانند و هم به ما عادت دادهاند كه فقر را ببينيم و بيتفاوت بگذريم.
تجارت اجتماعي بر پايه ترحم
تكديگري در ايران امروز، تنها نشانهاي از فقر نيست؛ بلكه آينهاي از نابرابري، ناكارآمدي حمايتهاي اجتماعي و گسترش اقتصاد زيرزميني است. از خيابان وليعصر تا ميدان شهدا، از حرم امام رضا(ع) تا پل گيشا، رد پاي اين پديده ديده ميشود؛ پديدهاي كه از دل فقر برآمد، اما اكنون خود به شكلي از تجارت اجتماعي بر پايه ترحم بدل شده است. تا زماني كه جامعه ميان «كمك كردن» و «حل مساله فقر» تفاوت قائل نشود، خيابانهاي ما همچنان پر خواهند بود از دستاني دراز و چشمهايي خيره كه نه فقط پول ميطلبند، بلكه گويي توجه، كرامت و انسانيتِ از دسترفته را فرياد ميزنند.
