نبرد خورشيد و باد براي روشن نگهداشتن جهان
دنياي امروز در حال خاموش و روشن شدن است نه به خاطر فيوز يا قطع برق، بلكه به خاطر تغييري بنيادين در شيوه توليد انرژي.
دنياي امروز در حال خاموش و روشن شدن است نه به خاطر فيوز يا قطع برق، بلكه به خاطر تغييري بنيادين در شيوه توليد انرژي.
قرن بيستويكم را ديگر نه با نفت و زغال، بلكه با وات و ولت و پنلهاي خورشيدي ميسنجند. اما يك سوال بزرگ همچنان باقي است: وقتي خورشيد غروب ميكند و باد نميوزد، برق جهان از كجا تأمين ميشود؟
اين همان معمايي است كه كارشناسان انرژي آن را «پاشنه آشيل تجديدپذيرها» مينامند؛ و پاسخ آن، در يك واژه خلاصه ميشود: ذخيرهسازي.
اگر بخواهيم يك انقلاب بيصدا را نام ببريم، بيشك انقلاب برق تجديدپذيرهاست.
طبق گزارش سال ۲۰۲۵ آژانس بينالمللي انرژي (IEA)، ظرفيت نصبشده جهاني انرژيهاي تجديدپذير تا سال ۲۰۳۰ به بيش از ۴۶۰۰ گيگاوات خواهد رسيد تقريباً دو برابر كل ظرفيت نيروگاههاي زغالسنگ دنيا.
اما اين رشد سرسامآور، چالشي فني و مديريتي ايجاد كرده است. خورشيد فقط در روز ميتابد، باد هميشه نميوزد، و شبكههاي برق براي پايداري نياز به جريان مداوم دارند. در نتيجه، بزرگترين دغدغه مهندسان انرژي، ديگر توليد برق نيست، بلكه مديريت لحظهاي عرضه و تقاضا است.
براي حل اين معما، بشر به دنبال راهي است تا برق را مانند آب، در ظرفي نگه دارد. اما در كشورهاي در حال توسعه، از جمله ايران، اين فناوريها هنوز در مرحله آزمايشي يا مطالعاتياند.انرژيهاي تجديدپذير فقط به پنل و توربين نياز ندارند؛ به مغزي هوشمند هم نياز دارند تا تعادل شبكه را حفظ كند. به همين دليل، مفهوم شبكه هوشمند (Smart Grid) در سالهاي اخير اهميت زيادي يافته است.
در شبكههاي سنتي، برق از نيروگاه به سمت مصرفكننده حركت ميكند. اما در شبكههاي جديد، هر خانه، كارخانه يا مزرعه ميتواند هم مصرفكننده و هم توليدكننده باشد.
اين پديده را «پروسومر» (Prosumers) مينامند يعني كسي كه هم برق توليد ميكند، هم مصرف.با كمك اينترنت اشيا، هوش مصنوعي و تحليل داده، شبكههاي برق جديد ميتوانند هزاران واحد خورشيدي و بادي را هماهنگ كنند تا در هر لحظه، عرضه و تقاضا متعادل بماند. به زبان ساده، هوش مصنوعي جاي اپراتور نيروگاه را گرفته است. در ايران، ظرفيت انرژيهاي تجديدپذير هنوز كمتر از يك درصد كل توليد برق كشور است، اما روند رشد رو به افزايش است. سازمان انرژيهاي تجديدپذير (ساتبا) اعلام كرده كه تا سال ۱۴۱۰، ظرفيت نصبشده خورشيدي و بادي كشور بايد به ۱۰ هزار مگاوات برسد.
همزمان، طرحهايي براي ايجاد نيروگاههاي بادي در زابل، منجيل و خواف در حال اجراست. با اين حال، نبود زيرساخت ذخيرهسازي و محدوديت سرمايهگذاري، باعث ميشود بسياري از اين نيروگاهها فقط در ساعاتي از روز فعال باشند.
در واقع، اگر ايران بخواهد سهم تجديدپذيرها را بهطور واقعي افزايش دهد، بايد همزمان به ذخيرهسازي و شبكه هوشمند توجه كند؛ وگرنه هر تابش خورشيد، فرصتي است كه از دست ميرود. در نگاه اقتصادي، برق تجديدپذير ديگر لوكس نيست؛ بلكه در بسياري از كشورها ارزانترين منبع انرژي جديد محسوب ميشود.
قيمت هر كيلوواتساعت برق خورشيدي در خاورميانه به كمتر از ۲ سنت رسيده است. اين يعني انرژي پاك، نه فقط براي محيطزيست، بلكه براي جيب دولتها هم سودمند است.
ساخت باتريهاي عظيم، كابلهاي ولتاژ بالا و زيرساخت هوشمند، ميلياردها دلار سرمايه ميطلبد.
به همين دليل، كشورهايي كه امروز در فناوري ذخيرهسازي سرمايهگذاري ميكنند، در دهه آينده همان نقشي را خواهند داشت كه كشورهاي نفتخيز در قرن گذشته داشتند. تحول انرژي فقط تكنولوژيك نيست، فرهنگي هم هست. مردم بايد ياد بگيرند كه برق مانند هوا نيست، محدود است و بايد هوشمندانه مصرف شود. كشورهايي مانند آلمان و دانمارك، آموزش انرژي پايدار را از مدارس آغاز كردهاند. در ژاپن، هر خانه مجهز به سيستم مديريت مصرف برق است كه با اپليكيشن كنترل ميشود. در ايران نيز ايده خودكفايي انرژي در ساختمانها ميتواند گام بلندي باشد. تصور كنيد هر پشتبام به يك نيروگاه كوچك تبديل شود؛ ميليونها پنل خورشيدي كه نه فقط برق خانه خودشان، بلكه برق همسايه را هم تأمين كنند.
تغيير اقليم، كمبود سوختهاي فسيلي و نياز به استقلال انرژي، همگي ما را به سمت برق تجديدپذير سوق دادهاند. اما مسير روشنايي، بيابر نيست. چالشهاي ذخيرهسازي، نوسانات عرضه و كمبود زيرساخت هنوز در كميناند.
هر پنل خورشيدي، هر توربين بادي، هر باتري ليتيومي قطعهاي از پازل آيندهاي است كه شايد فرزندان ما در آن بدون دود، بدون خاموشي و بدون سوخت فسيلي زندگي كنند.
