اقتصاد و هوش ايراني
وقتي ايرانيان از نظر بهره هوشي در جايگاهي بالاترند، انتظار طبيعي اين بود كه در توسعه علمي و اقتصادي هم پيشتاز باشيم، اما تفاوت در اين است كه كشورهاي رقيب، برنامههاي خود را با مشاركت نهادهاي بينالمللي، پشتوانه سرمايه خارجي و مشاوران مديريت جهاني پيش بردند؛ درحالي كه ايران بيشتر به برنامههايي درونزا، بدون پشتوانه مالي خارجي و گرفتار تغييرات سياستي تكيه كرد.

وقتي ايرانيان از نظر بهره هوشي در جايگاهي بالاترند، انتظار طبيعي اين بود كه در توسعه علمي و اقتصادي هم پيشتاز باشيم، اما تفاوت در اين است كه كشورهاي رقيب، برنامههاي خود را با مشاركت نهادهاي بينالمللي، پشتوانه سرمايه خارجي و مشاوران مديريت جهاني پيش بردند؛ درحالي كه ايران بيشتر به برنامههايي درونزا، بدون پشتوانه مالي خارجي و گرفتار تغييرات سياستي تكيه كرد. اين همان شكافي است كه امروز به وضوح ديده ميشود: در تركيه، عربستان و امارات، سرمايه انساني با پشتيباني سرمايه جهاني و دانش روز مديريت به بار نشسته؛ اما در ايران، سياستهاي كوتاهمدت، نهادهاي ناپايدار و خروج نخبگان، اين برتري شناختي را عقيم گذاشته است. اينجاست كه تناقضي تلخ رخ مينمايد؛ ايرانيان با بهره هوشي ممتاز، در عمل به ارزانترين نيروهاي كار متخصص در منطقه بدل شدهاند. در صورتي كه هوش و تخصص ايرانيان ميتوانست موتور محرك توسعه ملي باشد؛ اما عدم توازن ميان درآمد و هزينه در داخل كشور و بازار كار محدود و ناكارآمد، بسياري از نخبگان را ناچار كرده به كشورهاي منطقه بروند؛ جايي كه به عنوان «نيروي كار متخصص ارزان» جذب ميشوند. دردناكتر اينكه همين نيروهاي توانمند، كه ظرفيت طراحي و هدايت كلانپروژهها را دارند، در همان كشورها حتي براي باز كردن يك حساب بانكي ساده نيز با دشواري مواجه ميشوند. اين فقط مهاجرت شغلي نيست؛ اتلاف يك سرمايه ملي است. سرمايهاي كه اگر در بستر مديريتي درست در ايران بهكار گرفته ميشد، امروز ستون فقرات توسعه كشور بود نه ابزار ارزان توسعه ديگران.
چهره نخست: اگر ظرفيت هوشي ايرانيان با سياستگذاري خردمندانه، آموزش باكيفيت، سرمايهگذاري پايدار در علم و فناوري و بازگشت نخبگان همراه شود، ايران ميتواند به الگويي منطقهاي بدل گردد؛ با دانشگاههاي برتر، استارتاپهاي جهاني و سهمي پررنگ در انقلاب فناوري.
چهره دوم: اگر روند كنوني ادامه يابد و چشمانداز روشن براي نسل جوان فراهم نشود، سرمايههاي شناختي ما از مرزها عبور خواهند كرد و دراختيار كشورهايي قرار ميگيرند كه با برنامهريزي و سرمايهگذاري هوشمندانه، جايگاهي برتر ساختهاند.
تجربه تركيه، عربستان و امارات نشان ميدهد كه براي رسيدن به رفاه و جايگاه جهاني، بهره هوشي برتر شرط كافي نيست. آنچه تعيينكننده است، بهرهگيري از دانش روز مديريتي، ارتباط فعال با نهادهاي بينالمللي، برنامهريزي بلندمدت و ثبات نهادي است. ايران امروز بر سر دو راهي ايستاده است: يا معدن هوش ايرانيان همچنان در دل خاك خاموش بماند، يا با مديريتي نوين و تعامل جهاني، به گوهر توسعه و رفاه بدل شود.
