نظام آموزشي گرفتار خشونت پنهان بحران اعتماد در مدارس
تنها 12 سال داشت. يك شيطنت كودكانه اما او را به كام مرگ كشاند. سام دانشآموز شيرازي خودش را از ساختمان محل سكونتش به پايين پرت كرد چرا كه معلم دست نوشته كودكانهاي را كه نوشته بود و همكلاسيهايش دست به دست ميكردند، پيدا كرد.
به جاي تنبيه مهارت زندگي را آموزش بدهيم
گلي ماندگار|
تنها 12 سال داشت. يك شيطنت كودكانه اما او را به كام مرگ كشاند. سام دانشآموز شيرازي خودش را از ساختمان محل سكونتش به پايين پرت كرد چرا كه معلم دست نوشته كودكانهاي را كه نوشته بود و همكلاسيهايش دست به دست ميكردند، پيدا كرد. تهديد سام به فراخواندن پدرش به مدرسه كافي بود تا اين كودك 12 ساله دست به اقدامي غيرممكن بزند. مساله اينجاست كه يك تهديد ساده نميتوانسته عامل خودكشي او باشد، قطعا ماجرا بيشتر مربوط به اخراج از مدرسه و ديگر تهديدهاي رواني بوده كه سام را از ادامه زندگي منصرف كرده است. اين مرگ اما تنها اتفاق تلخ روزهاي پاييزي 1404 نبود، مرگ يك دانشآموز به دليل تنبيه در زنجان و ديگري به ادعاي مسوولان مدرسه به دليل ايست قلبي در خراسان خبرهاي شوكهكننده اين روزهاي سال تحصيلي جديد هستند. البته اخبار تنبيه بدني از قزوين تا پرند و ديگر شهرهاي كشور همچنان در فضاي مجازي دست به دست ميشود. اما تمام اين اتفاقات يك سوال را در ذهن همه ما ايجاد ميكند، اينكه چرا تنبيه بدني همچنان در مدارس ما ادامه دارد و چرا مساله نظارت بر رفتار و بررسي روحي و رواني معلمان و ديگر پرسنل مدارس هنگام استخدام هيچگاه مورد توجه نبوده است؟
باور سنتي درباره «ترس براي نظم»
بسياري از معلمان و مديران مدارس بر اين باورند كه نظم كلاس را جز با ايجاد ترس نميتوان حفظ كرد، و براي «رفع مشكل» دانشآموزاني كه نظم را به هم ميزنند، تنبيه بدني يا رواني راهحل سريع محسوب ميشود. بررسيها نشان دادهاند كه اين «باور» در ايران ريشه دارد. بهعبارت ديگر، «درسخواندن» و «ترس از تنبيه» بههم پيوند خوردهاند و اين باور كه اگر دانشآموز نترسد، از كنترل خارج ميشود، باعث شده تنبيه همچنان مورد استفاده قرار بگيرد.
ضعف نظارت، فاصله ميان قانون و عمل
اگرچه بخشنامههاي رسمي وزارت آموزش و پرورش تنبيه بدني را صراحتا ممنوع كردهاند و رسانهها نيز گزارشهايي از برخورد با متخلفان منتشر كردهاند، باز هم گزارشهاي متعددي از تنبيه بدني وجود دارد. يكي از علتهاي اصلي، عدم وجود مكانيزم نظارتي قدرتمند، فقدان گزارشدهي موثر و همچنين فرهنگي است كه «ما هميشه چنين كردهايم» را ترويج ميدهد.
ساختار آموزشي، اندازه كلاسها فشار معلمان
در گزارشها آمده است يكي از عوامل تشديد تنبيه بدني، تعداد بالاي دانشآموز در كلاس، كمبود وقت معلم براي مديريت فردي، و فشار بر معلم براي حفظ راندمان آموزشي است. در چنين شرايطي معلمان ممكن است احساس كنند كه بالا نگه داشتن نظم با روشهاي سنتي سريعتر امكانپذير است.
خشونت نهادينه شده در جامعه
علي متقي، جامعه شناس و استاد دانشگاه در اين باره به «تعادل» ميگويد: تنبيه بدني به دانشآموزان اين پيام را ميدهد كه «اقتدار» متعلق به كسي است كه زور دارد و اين ميتواند به نهادينه شدن خشونت كمك كند. دانشآموزي كه در محيط مدرسه تجربه تنبيه بدني دارد، ممكن است در آينده خود به استفاده از زور براي حل مساله روي آورد. اين چرخه خشونت اجتماعي را بازتوليد ميكند. او ميافزايد: وقتي دانشآموزي تجربه تنبيه بدني يا رواني داشته باشد، ممكن است فرآيند اجتماعي شدن او مختل شود؛ احساس بياعتمادي به نهادهاي آموزشي، تبعيض و تأثير منفي بر روابط ميان فردي از جمله پيامدهاست. اين جامعه شناس در بخش ديگري از سخنان خود به نقش مدرسه در تربيت اجتماعي دانشآموزان اشاره كرده و اظهار ميدارد: مدرسه فقط محل درس خواندن نيست، دانشآموزان در مدرسه زندگي اجتماعي و روابط شهروندي را ميآموزند، در اين شرايط اگر قرار باشد رفتار اوليا مدرسه بازتوليد خشونت و ترس باشد، اين فرهنگ در دانشآموزان نيز نهادينه ميشود. متقي تاكيد ميكند: از ديد جامعهشناسي، مدارس ايران در برخي موارد بازتابي است از جامعهاي كه در آن خشونت فيزيكي و رواني در خانواده، محله، و ساير نهادها وجود دارد. وقتي فرهنگ «تنبيه از طريق ضرب» يا تحقير در سطح گستردهتر وجود دارد، انتظار اينكه مدرسه بتواند آن را بدون مقاومت حذف كند، ناروا نيست. همچنين ترك تحصيل، بيانگيزگي، و افت تحصيلي از پيامدهاي قابل مشاهده تنبيه و خشونت در مدارس هستند. او در پاسخ به اين سوال كه چه راهكاري ميتوان براي رفع اين معضل انديشيد، ميگويد: بايد فرهنگ مدرسه از «اطاعت ناشي از ترس» به «انضباط ناشي از مشاركت و فهم» تغيير كند. اين كار بهمدت نياز دارد: تربيت معلم، بازنگري ساختار كلاس، كاهش اندازه كلاسها، آموزش مهارتهاي اجتماعي به دانشآموزان و بازبيني نقش خانواده و جامعه.
تاثيرات رواني تنبيه دانشآموزان در مدرسه
ماهرخ برادران، روانشناس تربيتي نيز در اين باره به «تعادل» ميگويد: دانشآموزاني كه مورد تنبيه فيزيكي يا تحقير در مدرسه قرار ميگيرند، احساس ناامني ميكنند و ممكن است نسبت به مدرسه احساس بيزاري پيدا كنند. پژوهشها نشان دادهاند كه تنبيه بدني حتي اگر «كم» هم باشد، ميتواند منجر به اضطراب، افسردگي، كاهش عزت نفس، ترسهاي مزمن و اختلالات خلقي شود. او ميافزايد: همچنين در حوزه يادگيري، برخي مطالعات نشان ميدهند كه تنبيه باعث ميشود ذهن دانشآموز از فرايند يادگيري به فرايند «بقا» (ترس از تنبيه) منتقل شود، و اين امر توانايي يادگيري عميق را كاهش ميدهد. وقتي دانشآموز در مدرسه احساس ناامني داشته باشد بخش اعظمي از ذهنش درگير «فرار از تنبيه» است تا جستوجو و تلاش براي يادگيري. همچنين تحقيقات نشان دادهاند كه تنبيه بدني با افزايش پرخاشگري، اضطراب و كاهش اعتماد به نفس همراه است.
به جاي تنبيه مهارت زندگي را آموزش بدهيم
ماهرخ برادران در بخش ديگري از سخنان خود، اظهار ميدارد: روشهاي جايگزين تنبيه كه مبتني بر گفتوگو، تشويق، مشاركت دانشآموز در تعيين قواعد كلاس، و آموزش مهارتهاي زندگي است، بسيار موثرتر هستند. همچنين مهم است معلمان در مديريت عاطفي كلاس، شناخت تفاوتهاي فردي دانشآموزان و كنترل هيجان خود آموزش ديده باشند. او تاكيد ميكند: پيش از همه، معلم بايد خود فردي با آمادگي رواني مناسب، صبور، همدل و داراي مهارتهاي ارتباطي باشد. وقتي معلم درونش تحت فشار، خشم يا بيحوصلگي باشد، احتمال واكنشهاي ناصحيح افزايش مييابد. بنابراين بررسي سلامت روان و آموزش مهارتهاي رواني- اجتماعي معلمان به شدت ضروري است.
بيتوجهي به بررسي روحي- رواني معلمان در استخدام
اين روانشناس تربيتي اما در پاسخ به اين سوال كه دلايل ماندگاري تنبيه در سيستم آموزشي ما چيست، ميگويد: يكي از انگيزههاي مهم در ماندگاري تنبيه بدني، وضعيت معلمان است. فشار كاري، ضعف آموزش ضمن خدمت و عدم بررسي دقيق رواني معلمان هنگام استخدام مهمترين عوامل ماندگار سنت زشت تنبيه در مدرسه است. او ميافزايد: فرآيند گزينش معلمان در وزارت آموزش و پرورش عمدتا بر مبناي شرايط عمومي اعتقادي، سياسي و اخلاقي است و بررسي سلامت روان بهصورت ساختاريافته وجود ندارد. حتي مديركل گزينش آموزش و پرورش نيز در مصاحبهاي به اين مساله اشاره كرده و گفته بود كه ابزار تخصصي و روانسنجي معتبر براي بررسي سلامت روان داوطلبان را نداريم. ماهرخ برادران در پايان ميگويد: بنابراين ميتوان گفت كه نظام آموزش ما در «انتخاب معلم» به يكي از كليديترين عوامل يعني سلامت رواني، به ميزان كافي توجه نكرده است. نتيجه آن ميشود « معلماني تحت فشار بالا، بدون ابزار مهارتي مناسب براي كنترل خشم، اضطراب يا مديريت كلاس» وارد فضاي آموزشي شوند، و در مواجهه با دانشآموزاني كه ممكن است چالشبرانگيز باشند، به تنبيه بدني يا رواني متوسل شوند.
تنبيه بدني دانشآموزان تاثير معكوس دارد
مرجان رهبر، كارشناس آموزش نيز درباره تاثيرات منفي تنبيه بدني در دانشآموزان به «تعادل» ميگويد: مطالعات آموزشي نشان دادهاند كه تنبيه نه تنها رفتار ناخواسته را بهندرت اصلاح ميكند، بلكه اثر معكوس آن يعني كاهش انگيزه، كاهش مشاركت، كاهش تفكر انتقادي و حتي افزايش غيبت و ترك تحصيل را بهدنبال دارد. او ادامه ميدهد: زيرا وقتي دانشآموز ترسيده است، ذهنش مشغول «ترس از تنبيه» است نه «كشف يادگيري». او ممكن است پاسخ بدهد، اما نه از روي يادگيري؛ بلكه از روي اجبار. اين پاسخ سطحي است و زماني كه عامل ترس از بين برود، رفتار بازميگردد. رهبر در پاسخ به اين سوال كه چه راهكارهاي براي بهبود شرايط پيشنهاد ميدهد، ميگويد: بايد تنبيه بدني و رواني به صورت كامل از مدارس حذف شود. معلمان بايد با روشهاي نوين مديريت كلاس آشنا شوند. از سوي ديگر حضور مشاوران و پشتيباني رواني دانشآموزان و معلمان ميتواند بسيار تاثيرگذار باشد. اگر مدارس ميخواهند محيطي براي رشد واقعي دانشآموز باشند، بايد به جاي «ترس» از «اعتماد» بهره بگيرند. تنبيه بدني نه ابزار تربيت است، نه ابزار يادگيري. مرگ سه دانشآموز در مهرماه امسال، هرچند شوكهكننده است، اما ميتواند به عنوان هشدار تلقي شود؛ هشداري براي همه ما، آموزش و پرورش، معلمان، والدين و جامعه. اگر تنبيه بدني ادامه يابد، فرصت رشد، اعتماد، يادگيري، و تعامل اجتماعي سالم از بسياري از دانشآموزان سلب خواهد شد. در كنار اين، نظام آموزشي ما بايد بهصورت جدي روي بررسي سلامت روان معلمان، آموزش مهارتهاي تربيتي نوين، و ايجاد ساختاري كه جايگزين تنبيه شود، كار كند. مدرسه بايد جايي باشد كه دانشآموزان با انگيزه، اميد، اعتماد و امنيت به آن وارد شوند، نه با ترس و اضطراب.
