ديوار دفاعي بورس
بورس تهران دوباره در برابر مرز رواني سه ميليون واحد ايستاده؛ محدودهاي كه به ظاهر نماد ثبات است اما در واقع شبيه ديواري از شيشه است؛ زيبا، اما شكننده. در ظاهر، شرايط بنيادي بسياري از شركتها مطلوب است و از نظر ارزندگي نسبت به ساير بازارها در موقعيتي جذاب قرار دارند؛ اما زير پوست اين اعداد، چيزي در حال جوشيدن است.

بورس تهران دوباره در برابر مرز رواني سه ميليون واحد ايستاده؛ محدودهاي كه به ظاهر نماد ثبات است اما در واقع شبيه ديواري از شيشه است؛ زيبا، اما شكننده. در ظاهر، شرايط بنيادي بسياري از شركتها مطلوب است و از نظر ارزندگي نسبت به ساير بازارها در موقعيتي جذاب قرار دارند؛ اما زير پوست اين اعداد، چيزي در حال جوشيدن است.
در هفتههاي اخير، به طور فزاينده از ريسك سياسي و زمزمههاي تنشهاي منطقهاي سخن گفته ميشود. «بوي جنگ»، عبارتي كه حالا از اتاقهاي تحليل تا تالار معاملات پيچيده، تبديل به خط قرمز تصميمگيري سرمايهگذاران شده است. اين ريسك سیستماتيك، به تعبير بسياري، همان عاملي است كه ميتواند شاخص را در محدوده سه ميليون واحد متزلزل كند. در واقع، بازار اين تهديد را پيشتر قيمتگذاري كرده و هر نوسان سياسي تازه، ميتواند سرمايه فراري را دوباره از بورس بيرون براند. نكته قابل توجه اين است كه شاخص كل در سطح كنوني، اگرچه از منظر بنيادي پشتوانه ارزندهاي دارد، اما واكنشاش به تحولات سياسي بيش از اندازه حساس شده است. تجربه ماههاي گذشته نشان داده كه با كوچكترين افزايش تنش يا ابهام در فضاي ژئوپليتيك، جريان خروج نقدينگي شدت ميگيرد. اين رفتار تكراري بازار سرمايه، انعكاس مستقيم نااطميناني در سطح سياست كلان كشور است؛ نااطمينانياي كه نه از ضعف شركتها، بلكه از سايه بيثباتي بيرون از ترازنامهها نشأت ميگيرد.
با اين حال، تا زماني كه شاخص بالاي سقف ۳ ميليون يا در محدوده حمايتي دو ميليون و ۹۵۰ هزار واحد تثبيت شود، اصلاحها كوتاهمدت خواهد بود و بازار هنوز ظرفيت رشد دارد. آنچه ميتواند اين تعادل شكننده را حفظ كند، كاهش ريسك سيستماتيك است؛ يعني فروكش كردن همان بوي جنگ. در شرايط كاهش ريسك، بازار سهام به واسطه نسبتهاي قيمتي، سودآوري شركتها و افزايش ارزندگي، شانس بازگشت به مسير صعودي را دارد، اما اگر تنشها دوباره اوج بگيرند، مرز سه ميليوني ديگر نه يك نقطه مقاومت، بلكه يك هشدار جدي خواهد بود.
شاخص سه ميليوني امروز ديگر فقط يك عدد نيست؛ آزمون اعتماد است. اعتماد سرمايهگذار به ثبات اقتصادي و سياسي كشور. هرقدر اين اعتماد شكنندهتر شود، ديوار شيشهاي بازار سرمايه نيز تركهاي بيشتري برميدارد.
اما اگر سياستگذار بتواند هوشمندانه ريسكها را كنترل كند، همين ديوار شيشهاي ميتواند انعكاس دوباره شفافيت و رشد باشد نه شكستن اعتماد. در يك جمله، بازار در نقطهاي ايستاده كه ميان واقعيت ارزندگي و سايه ريسك، بايد تصميم بگيرد: ايستادن يا عقبنشيني و پاسخ اين سوال نه در تابلوي بورس، بلكه در هواي سياست كشور نوشته ميشود.
