«تعادل» از معامله‌اي اضطراري يا آغاز عصر جديد انرژي گزارش می‌دهد

بوي تشنگي نفت

۱۴۰۴/۰۷/۲۷ - ۰۱:۴۵:۲۲
کد خبر: ۳۶۲۱۱۱
بوي تشنگي نفت

در روزگاري كه خاورميانه از فراواني نفت و فقر آب رنج مي‌برد، معادله اي تازه در حال شكل‌گيري است؛ معامله‌اي عجيب كه سوخت آن نه دلار است، نه طلا بلكه «آب». حالا زمزمه‌هايي از تبادل «آب در ازاي نفت» در گوشه و كنار منطقه به گوش مي‌رسد؛ واژه‌اي كه تا چند سال پيش بيشتر شبيه يك شوخي ژورناليستي بود، اما حالا بوي واقعيت مي‌دهد.

در روزگاري كه خاورميانه از فراواني نفت و فقر آب رنج مي‌برد، معادله اي تازه در حال شكل‌گيري است؛ معامله‌اي عجيب كه سوخت آن نه دلار است، نه طلا بلكه «آب». حالا زمزمه‌هايي از تبادل «آب در ازاي نفت» در گوشه و كنار منطقه به گوش مي‌رسد؛ واژه‌اي كه تا چند سال پيش بيشتر شبيه يك شوخي ژورناليستي بود، اما حالا بوي واقعيت مي‌دهد. ايران، عراق، عربستان، و حتي امارات در حال تجربه يكي از خشك‌ترين سال‌هاي قرن اخيرند. همزمان، رشد جمعيت، شهرنشيني و تغيير اقليم فشار بي‌سابقه‌اي بر منابع آبي وارد كرده است. در چنين شرايطي، نفت كه روزي ضامن قدرت و ثروت منطقه بود، حالا ممكن است به اهرمي براي تأمين «آب حياتي» تبديل شود. دو دهه پيش، عراق پس از جنگ خليج فارس با برنامه‌اي به نام «نفت در برابر غذا» شناخته شد. امروز اما زمزمه‌هايي از طرح‌هاي مشابه با محوريت آب شنيده مي‌شود. در برخي محافل صنعتي و دانشگاهي، ايده‌هايي مطرح شده كه كشورهاي ثروتمند نفتي خليج فارس براي تأمين آب شيرين مورد نياز خود، حاضرند نفت يا گاز را در ازاي واردات آب يا فناوري نمك‌زدايي مبادله كنند. در نگاه اول، چنين طرحي ممكن است صرفاً يك معامله اقتصادي به نظر برسد؛ اما در عمق خود، بازتابي از تغييرات ژرف در معادلات ژئوپليتيكي منطقه است. در جهاني كه هر سال خشك‌تر مي‌شود، قدرت نه در بشكه‌هاي نفت بلكه در مخازن آب نهفته است.

بر اساس داده‌هاي موسسات بين‌المللي، خاورميانه اكنون خشك‌ترين منطقه جهان است. ميانگين بارش سالانه در بسياري از كشورهاي حوزه خليج فارس كمتر از ۱۰۰ ميلي‌متر است؛ رقمي كه يك‌چهارم ميانگين جهاني است. با اين حال، صنايع نفت و پتروشيمي در همين سرزمين تشنه، سالانه ميليون‌ها مترمكعب آب مصرف مي‌كنند براي خنك‌سازي واحدها، تزريق در چاه‌ها و فرآيندهاي شيميايي.

در ايران نيز، برخي مناطق نفت‌خيز مثل خوزستان و بوشهر با چالش جدي تأمين آب روبرو هستند. تناقض تلخ آن‌جاست كه در كنار چاه‌هاي نفت، مردم محلي گاه براي تأمين آب شرب خود بايد با تانكرها زندگي كنند.

در سال‌هاي اخير، گزارش‌هايي غيررسمي از مذاكرات منطقه‌اي درباره انتقال آب از كشورهاي داراي منابع غني‌تر مانند تركيه و تاجيكستان به كشورهاي عربي خليج فارس منتشر شده است. برخي تحليلگران مي‌گويند اين طرح‌ها گاهي با پشتوانه قراردادهاي نفتي يا گازي همراه مي‌شوند؛ يعني آب در برابر انرژي.

براي مثال، عربستان سعودي بزرگ‌ترين واردكننده فناوري شيرين‌سازي آب در دنياست و در مقابل، برخي كشورها كه منابع آبي دارند اما از انرژي محروم‌اند، مايل‌اند گاز يا نفت ارزان دريافت كنند. نتيجه؟ معامله‌اي كه مرزهاي سنتي اقتصاد انرژي را جابه‌جا مي‌كند. ايران به لحاظ منابع آبي در وضعيتي بحراني قرار دارد، اما در مقايسه با برخي همسايگان، هنوز داراي زيرساخت‌ها و رودخانه‌هاي مرزي مهمي است. كارشناسان انرژي معتقدند در آينده نزديك، آب ممكن است به عاملي تعيين‌كننده در ديپلماسي انرژي ايران بدل شود. يكي از سناريوهاي محتمل، تبادل فناوري و انرژي با كشورهاي شمالي در ازاي انتقال آب يا مديريت مشترك منابع مرزي است؛ هرچند دولت تاكنون چنين طرح‌هايي را تأييد نكرده است.

اما پرسش اساسي اينجاست: آيا مبادله آب با نفت، راه‌حل پايدار بحران است يا صرفاً مسكني موقتي كه بحران را عميق‌تر مي‌كند؟ براي مردمي كه در گرماي ۵۰ درجه خوزستان يا بوشهر با قطعي آب دست‌وپنجه نرم مي‌كنند، اين معادلات ديپلماتيك شايد دور از ذهن باشد. اما وقتي بحران تشنگي به مرحله هشدار برسد، حتي يك تانكر آب شيرين از چاه‌هاي صنعتي هم مي‌تواند نجات‌بخش باشد. اينجا كنار دريا هستيم، ولي براي نوشيدن آب بايد منتظر تانكر باشيم. دريا براي پتروشيمي است، نه براي مردم.

اين تضاد، چهره واقعي بحران در خاورميانه را نشان مي‌دهد: ثروت عظيم انرژي، اما عطش بي‌پايان براي آب. تحليلگران مي‌گويند همانطور كه نفت در قرن بيستم منبع قدرت و جنگ بود، آب در قرن بيست‌ويكم به همان اندازه اهميت پيدا كرده است. اگر قرن گذشته «قرن نفت» بود، قرن جديد شايد «قرن آب» باشد و كشورهاي خاورميانه كه روزي ابرقدرت انرژي بودند، ممكن است حالا براي بقا به واردكنندگان آب يا فناوري تبديل شوند.

از سوي ديگر، شركت‌هاي بزرگ نفتي نيز به اين واقعيت پي برده‌اند. بسياري از آنها در حال سرمايه‌گذاري در پروژه‌هاي تصفيه و بازچرخاني آب هستند، نه فقط براي حفظ محيط‌زيست، بلكه براي بقا در صنعتي كه بدون آب، حتي نمي‌تواند يك چاه را به حركت درآورد. شيرين‌سازي آب دريا به صنعتي ميلياردي تبديل شده و هر سال بخش بزرگ‌تري از آب شرب و صنعتي كشورهاي خليج فارس از اين مسير تأمين مي‌شود.

اما اين فناوري هم محدوديت دارد: هزينه بالا، مصرف انرژي فراوان و تخليه شورابه‌ها به دريا كه زيست‌محيطي‌ترين فاجعه خاموش عصر جديد به شمار مي‌رود. «آب در ازاي نفت» شايد امروز بيشتر شبيه يك تيتر جنجالي باشد تا واقعيت. اما در جهاني كه تغيير اقليم، منابع طبيعي را به سلاح تبديل كرده، چنين معاملاتي مي‌توانند واقعاً شكل بگيرند.پرسش نهايي اما اين است: آيا با فروش نفت و خريد آب مي‌توان آينده را نجات داد، يا اين تنها تأخيري كوتاه است پيش از آنكه تشنگي، جاي نفت را در داغ‌ترين معادلات منطقه بگيرد؟