آموزههاي نوبليستهاي ۲۰۲۵ براي ايران؛ رشد از درون انسانها آغاز ميشود
برندگان جايزه نوبل اقتصاد امسال يعني جوئل موكير، فيليپ آژيون و پيتر هاويت، هر سه از منظري متفاوت، اما در مسيري مشترك حركت كردهاند و آن، اينكه اقتصاد تنها حساب و كتاب سرمايه نيست بلكه روايت انسان است.

برندگان جايزه نوبل اقتصاد امسال يعني جوئل موكير، فيليپ آژيون و پيتر هاويت، هر سه از منظري متفاوت، اما در مسيري مشترك حركت كردهاند و آن، اينكه اقتصاد تنها حساب و كتاب سرمايه نيست بلكه روايت انسان است. رشد واقعي نه از دل پول و سياستهاي مالي، بلكه از دل كنجكاوي، يادگيري و جسارت نوآوري زاده ميشود. كميته نوبل در معرفي جوئل موكير نوشته كه او نشان داده كه پيشرفت فناورانه پايدار تنها در جوامعي ممكن است كه به دانش و گفتوگو اعتماد دارند. موكير با بررسي انقلاب صنعتي اروپا ميگويد اين تحول نه با سرمايهگذاريهاي كلان، بلكه با شكلگيري فرهنگ رشد آغاز شد. فرهنگي كه در آن، دانشمندان و صنعتگران ياد گرفتند به جاي ترس از ايدههاي تازه، آنها را بيازمايند، او بارها تأكيد كرده است كه توسعه پايدار تنها وقتي رخ ميدهد كه مردم بتوانند توضيح بدهند چرا فناوري كار ميكند. در جامعهاي كه پرسش ممنوع است، پيشرفت هم ممنوع ميشود. براي ايران امروز، اين حرف معناي روشني دارد، چرا كه تا زماني كه آزادانديشي، گفتوگو و اعتماد به دانش در دانشگاهها، نهادها و رسانهها به يك ارزش بدل نشود، هيچ سياست اقتصادي با ميلياردها تومان بودجه پايدار نخواهد بود. آژيون و هاويت هم با نظريه «تخريب خلاق» خود، چهره رشد اقتصادي را از نو تعريف كردند. آنها نشان دادند كه رشد زماني اتفاق ميافتد كه اقتصاد اجازه بدهد فناوريهاي تازه، شركتهاي ناكارآمد را كنار بزنند.
در دنياي آنها، هر پيشرفت تازه ناگزير بخشي از گذشته را نابود ميكند و اين طبيعيترين راه بلوغ اقتصادي است. اما در بسياري از اقتصادها، از جمله كشور خودمان، ما از همين نقطه ميترسيم. ميخواهيم رشد كنيم، اما نميخواهيم چيزي تغيير كند. ميخواهيم نوآوري كنيم، اما نميخواهيم نظم موجود بههم بخورد. در حالي كه به قول آژيون در اقتصادهاي چون ايران، انحصار، رانت و حمايتهاي بيهدف از صنايع سنتي سالهاست فرصت رقابت را از نوآوران جوان گرفته است. به نظر ميرسد اگر بخواهيم از ركود خارج شويم، بايد جرأت بازكردن فضا براي رقابت سالم را داشته باشيم، حتي اگر اين رقابت در كوتاهمدت بههم ريختگي بياورد. پيتر هاويت، در امتداد همين مسير، بر نقش پژوهش و آموزش به عنوان موتور بلندمدت رشد تأكيد دارد. به باور او، بهرهوري زماني افزايش مييابد كه ميان دانشگاه، صنعت و دولت پيوندي زنده و دو طرفه برقرار باشد. در كشورمان اما پژوهش اغلب به پروژههايي كماثر و بيارتباط با نياز واقعي صنعت تبديل شده است. اگر نگرش ما به تحقيق به عنوان سرمايهگذاري براي آينده تغيير كند، حتي منابع محدود هم ميتوانند نتايج بزرگ بيافرينند. سه نوبليست امسال، هر كدام از زاويهاي به يك موضوع واحد و مشترك اشاره دارند كه رشد اقتصادي از درون انسانها آغاز ميشود نه از بيرون آنها و اين رشد از ذهني كه ميپرسد، از فرهنگي كه نقد را تاب ميآورد، از نظامي كه رقابت را تشويق ميكند و از سياستگذاريهايي كه به دانش اعتماد دارند حاصل ميشود. اگر در ايران بتوانيم ترس را با كنجكاوي، انحصار را با رقابت و بياعتمادي را با يادگيري جايگزين كنيم، مسير توسعه حتي در شرايط سخت باز خواهد شد، در غير اينصورت، هر بودجهاي، هر برنامهاي و هر شعار توسعهاي، تنها بازتوليد گذشته خواهد بود. شايد پيام اصلي نوبل اقتصاد امسال اين است كه تا زماني كه ما به عنوان جامعه به آينده ايدهآلي و جذابي كه هنوز ساخته نشده ايمان نياوريم، هيچ رشد پايداري ممكن نخواهد بود، اما اگر اين ايمان را بياموزيم، ميتوانيم اقتصادي بسازيم كه به جاي اينكه گذشته را تكرار كند، آينده را خلق كند، چرا كه براي اينكه رشد و پيشرفت واقعي اتفاق بيفتد، بايد پيش از ديدن نتيجه، به امكان آن ايمان بياوريم. يعني جامعه، سياستگذار، كارآفرين، پژوهشگر يا هر فرد بايد باور كند كه آينده بهتر ممكن است، حتي اگر هنوز نشانههايش در اطرافمان نيست. يعني «اميد» را به عنوان يك عمل عقلاني بپذيريم، اميد به اينكه اگر ياد بگيريم، گفتوگو كنيم و نترسيم، ميتوانيم آيندهاي متفاوت بسازيم. براي ساخت آينده، اول بايد باور كنيم كه ساختني است.
