ارتباط متقابل رشد بورس با اعتماد عمومي

۱۴۰۴/۰۷/۲۴ - ۰۱:۳۷:۳۹
کد خبر: ۳۶۱۷۷۲

بورس ايران براي اينكه شرايط امروز را تجربه كند فراز و فرود بسياري را تجربه كرده است. اين بازار هم توسعه دهه ۸۰ را پشت سر گذاشته و هم سقوط اواخر دهه ۹۰ خورشيدي را . وقتي الگوي توسعه كشورهايي چون ژاپن و آلمان بررسي شود، مشخص خواهد شد يك عنصر پررنگ در روابط حاكميتي، قضايي و اقتصادي و سياسي اين كشورها وجود دارد كه آنها را از ساير كشورهاي اروپايي (نظير ايتاليا و فرانسه) و نمونه كشورهاي آسيايي نظير چين متمايز مي‌كند.

محسن عباسي

بورس ايران براي اينكه شرايط امروز را تجربه كند فراز و فرود بسياري را تجربه كرده است. اين بازار هم توسعه دهه ۸۰ را پشت سر گذاشته و هم سقوط اواخر دهه ۹۰ خورشيدي را . وقتي الگوي توسعه كشورهايي چون ژاپن و آلمان بررسي شود، مشخص خواهد شد يك عنصر پررنگ در روابط حاكميتي، قضايي و اقتصادي و سياسي اين كشورها وجود دارد كه آنها را از ساير كشورهاي اروپايي (نظير ايتاليا و فرانسه) و نمونه كشورهاي آسيايي نظير چين متمايز مي‌كند. اين عنصر پررنگ، اعتمادِ عمومي مردم به حاكميت (سياسي، اقتصادي و قضايي) است كه به عنوان يك سرمايه اجتماعي غيرقابل اندازه‌گيري اما داراي آثار عيني شناخته مي‌شود. اين كشورها در بحران سال ۲۰۰۸ نيز آسيب كمتري ديدند در حالي كه كشورهايي مانند ايتاليا و اسپانيا و ... تقريبا از پا درآمدند. نظام‌مندي در هر سه قوه كشور مي‌تواند ضامن سلامت اقتصادي باشد، قوانيني كه بر اساس منافع جمعي تدوين مي‌شوند، دولتي كه منصفانه اجرا مي‌كند و نظام قضايي كه بي‌طرفانه به جرايم و تخلفات رسيدگي مي‌كند. اين مثلث، ضامن سرمايه اجتماعي كشور است كه همانا اعتماد عمومي نام دارد.

۱) آيا تا به حال فكر كرده‌ايد كه چرا ايرانيان تا سال‌ها، پس‌انداز خود را در بانك نگه مي‌داشتند؟ چرا سرمايه‌گذاري در مسكن و زمين هميشه مورد علاقه ايرانيان بوده است؟ مثالي وجود دارد كه مي‌گويد زمين (به عنوان آيتم سرمايه‌گذاري) به شما خيانت نمي‌كند!

تا چند سال پيش بانك‌ها هم كم و بيش همين وضعيت را داشتند و آنقدر اين اعتماد پررنگ بود كه مردم پول خود را در هر موسسه مالي و اعتباري و صندوق بي‌نام و نشاني سپرده مي‌كردند تا اينكه برخي سوداگران از راه رسيدند و اعتماد مردم را بر باد دادند. كار به جايي رسيد كه اين موسسات ورشكسته شدند و اعتماد براي هميشه از اين موسسات مالي رخت بربست. به عبارت روشن‌تر در هر بخش اقتصادي كه زمينه جلب اعتماد عمومي فراهم شد، مردم هم سرمايه‌هاي خود را بدون امساك وارد كردند.  به‌رغم رخدادهاي سال۹۹بخش‌هايي از ايرانيان به دليل فعال‌سازي اسنپ‌بك و به انگيزه مصون ماندن دارايي‌شان از تورم به بورس آمده‌اند و به دنبال جبران اثرات منفي ناشي از كاهش ارزش دارايي‌شان هستند. اما چگونه مي‌توان باعث افزايش اعتبار و وسعت بورس شد، همايش نداريم. به نظر من فرمول جادويي بزرگ شدن بورس دو عنصر اصلي دارد: «آموزش و اعتماد».

تجربه سال۹۹ نشان داد كه بدون آموزش و آگاهي بخشي، خطرات بسياري متوجه مردم است.دولت و سازمان بورس در اين زمينه اقدامات كمي انجام داده‌اند و آموزش را جدي نگرفتند.

۲) عنصر دوم پررنگ‌تر است. اعتمادي كه در سايه اتفاقات بازار و به دور از هرگونه تبليغاتي در دل سهامداران شكل گرفت و باعث ورود گسترده نقدينگي به بورس شد. مردم به تصميمات دولت چهاردهم اعتماد كردند و با پذيرش ريسك بازار بورس، نقدينگي خود را وارد بورس كردند. اعتماد به معناي صعود بي‌وقفه بورس نيست. كسي هم اين انتظار را ندارد، اعتماد مردم در نتيجه پيش بيني‌پذيري عوامل تاثيرگذار بر اقتصاد پديد ميآيد. مردم فقط دوست ندارند غافلگير شوند. اصولا اقتصاد جاي سورپرايز كردن مردم نيست. وقتي ميگوييم خبرهاي خوبي در راه است و يك هفته ديگر سورپرايز مي‌شويد يعني در حال حاضر چيزهايي هست كه ما ميدانيم و شما نمي‌دانيد و اين به معناي عدم تقارن اطلاعاتي دولت و مردم است.اين عدم تقارن باعث بي‌اعتمادي مي‌شود.

بي‌اعتمادي مردم به گفته‌هاي مديران و مسوولان باعث تفسير هر شخص از گفته‌ها و پيغام‌هاي صادره مي‌شود. دولت پيغامي مي‌دهد و برنامه‌اي را اعلام مي‌كند، اما به دليل نبود اعتماد عمومي يا خدشه‌دار شدن آن، هر كس پيغام را به گونه‌اي ديگر تفسير مي‌كند. براي مثال دولت اعلام مي‌كند شركتها را خصوصي مي‌كند و به دنبال مردمي كردن اقتصاد است، اما مردم اين كار دولت را به حساب گرانفروشي براي جبران كسري بودجه مي‌بينند. همين رويه در تمام نهادها و موسسات و سازمان‌ها حاكم است از خانواده گرفته تا سازمان‌ها و نهادهاي بزرگ . اگر اعتماد وجود نداشته باشد تمامي قوانين و دستورالعمل‌ها و گفته‌ها، تفسير به «چيز ديگر»ي مي‌شوند و هر كس بر مبناي برداشت خود از پيام صادر شده دست به عكس‌العمل خواهد زد. لازم است دولت براي رشد بورس يك رويه مشخص را پيش بگيرد، اگر اعتماد وجود داشته باشد دولت و مردم و فعالان اقتصادي همگي برنده‌اند. دولت مسير درستي را انتخاب كرده، چراكه معتقدم بورس توانايي جذب حجم بالاي نقدينگي را دارد . بايد بورس را همچنان جذاب نگه داشت.

دولت بايد ابزارها و نهادها را توسعه دهد. اوراق متنوعي را در بازار تعريف كند، مجلس هم فرصت رشد و توسعه بازار را پديد آورد. بازار سرمايه بايد بزرگ‌تر از بازار پول و مسكن شود و اين اتفاق هم به درستي با تغيير قوانين سرمايه‌گذاري در حال رخ دادن است. دولت به درستي كانال‌كشي اقتصادي را انجام داده و اين نقدينگي در حال پيدا كردن مسير درست است. بايد اجازه داده شود در سايه اعتماد عمومي مردم، اين جريان پرحجم‌تر شود و به سمت مقصد نهايي خود كه افزايش توليد است، حركت كند. براي اين كار بايد بورس را پيش‌بيني‌پذير (بر اساس آنچه عرف دنياست) شفاف و جذاب نگه داشت تا برنامه‌هاي موازي در عميق كردن بورس به ثمر بنشيند.  بايد توجه داشت هر شركتي فعاليتي دارد و سود يا زياني هم بر آن مرتبط است و مردم براي سود شركت يا احتمال خروج از زيان يا ارزش دارايي‌هاي آن در هر لحظه حاضرند قيمتهاي متفاوتي پرداخت كنند. اين قيمت ممكن است در هر لحظه بر اساس مفروضات پيش رو تغييراتي بكند بالا برود يا پايين بيايد. انتظارات مردم از اتفاقات و پديده‌ها و مفروضات موجود در بازار در نهايت قيمت‌ها را رقم ميزند. بسياري از كارشناسان صرفا با تكيه بر اطلاعات قديمي و روندهاي گذشته تصميم‌گيري كرده و تحليل مي‌كنند. بايد اين بازار را جذاب نگه داشت و حمايت كرد تا هر چه نياز مالي در كشور وجود دارد از همين بازار تامين شود . در اين صورت هدف اصلي كه رشد توليد و رشد اقتصادي است، محقق مي‌شود.مدرس دانشگاه