جنگ تمدني ترامپ با چين؛ اقتصاد در خط مقدم تمدن‌ها

۱۴۰۴/۰۷/۲۱ - ۲۳:۴۸:۲۱
کد خبر: ۳۶۱۴۱۷

در ماه‌هاي اخير، تنش ميان واشنگتن و پكن بار ديگر بالا گرفته است؛ اما اين‌بار نه فقط در عرصه تعرفه‌ها، فناوري يا تجارت، بلكه در سطحي عميق‌تر: در ميدان نبرد روايت‌ها و تمدن‌ها. دونالد ترامپ كه بار ديگر خود را سخنگوي «غربِ آسيب‌ديده از جهاني ‌شدن» معرفي مي‌كند، در سخنراني‌ها و طرح‌هاي تازه‌اش از چيزي سخن مي‌گويد كه به ‌روشني رنگ‌وبوي جنگ تمدني دارد.

بهمن اكبري

 (يادداشت سوم از سلسله‌نوشتارهاي «چين و نظم جديد جهاني») 

در ماه‌هاي اخير، تنش ميان واشنگتن و پكن بار ديگر بالا گرفته است؛ اما اين‌بار نه فقط در عرصه تعرفه‌ها، فناوري يا تجارت، بلكه در سطحي عميق‌تر: در ميدان نبرد روايت‌ها و تمدن‌ها. دونالد ترامپ كه بار ديگر خود را سخنگوي «غربِ آسيب‌ديده از جهاني ‌شدن» معرفي مي‌كند، در سخنراني‌ها و طرح‌هاي تازه‌اش از چيزي سخن مي‌گويد كه به ‌روشني رنگ‌وبوي جنگ تمدني دارد. او مي‌گويد اقتصاد جهاني نبايد براي كشورهايي باز باشد كه «قواعد بازار آزاد» را نقض مي‌كنند؛ اشاره‌اي مستقيم به چين كه در نگاه تيم ترامپ، نه‌فقط يك رقيب اقتصادي بلكه نماينده يك «نظم اقتدارگراي آسيايي» است.

طرح «اقتصاد شبه‌جهاني»: بنياد دفاع از دموكراسي‌ها - يكي از انديشكده‌هاي پرنفوذ نزديك به جناح جمهوري‌خواه - در تحليلي تازه از طرحي به ‌نام «اقتصاد شبه‌جهاني» (Near-Global Economy) سخن گفته است. بر اساس اين طرح، هدف واشنگتن بازتعريف نقشه اقتصاد بين‌المللي است: اتحاد كشورهايي كه «به ارزش‌هاي بازارمحور» پايبندند، در برابر كشورهايي كه به‌زعم آنان قواعد بازي را تغيير داده‌اند. به زبان ساده‌تر، امريكا در حال ساختن يك اقتصاد جهاني كوچك‌تر اما همفكر است؛ اقتصادي كه در آن چين، روسيه، ايران و حتي برخي كشورهاي در حال‌توسعه جاي چنداني ندارند.

از جنگ تجاري تا تقابل تمدني: اگر در دولت نخست ترامپ، جدال با چين بيشتر رنگ‌وبوي تعرفه و كسري تجاري داشت، اكنون روايت رسمي‌تر به ‌سمت تقابل تمدني مي‌رود. آنچه در واشنگتن با عنوان «بازگرداندن زنجيره‌هاي تامين به خانه» (reshoring) يا «دوستي اقتصادي» (friend-shoring) مطرح مي‌شود، در واقع كوششي است براي قطع وابستگي ساختاري به پكن. چين نيز در برابر آن، با همان سلاح غربي‌ها يعني تحريم و كنترل صادرات فناوري‌هاي حياتي وارد ميدان شده است. پكن صادرات مواد نادر معدني را محدود كرده، بر زنجيره‌هاي باتري و نيمه‌هادي تسلط يافته و به ‌نوعي مي‌كوشد نشان دهد كه اگر امريكا مي‌خواهد قواعد بازي را عوض كند، چين هم ابزارهاي خودش را اعمال خواهد كرد.

   اقتصاد يا تمدن؟

اما آيا واقعا پاي يك «جنگ تمدني» در ميان است؟ پاسخ ساده نيست. شواهد نشان مي‌دهد كه بيشترِ تقابل در ساحت «منافع مادي»، «امنيت فناوري» و «نظم قدرت» صورت‌بندي شده است. با اين‌ همه، ترامپ و حاميانش عمدا زبانِ تمدني را برگزيده‌اند تا رقابت با چين را نه به عنوان نزاع تعرفه‌اي، بلكه به ‌مثابه «نبرد خير و شر»، «آزادي و اقتدارگرايي» تصوير كنند. اين زبان، گرچه براي بسيج افكار عمومي در امريكا و متحدانش كاركرد مناسبي دارد، اما مي‌تواند نظم جهاني را خطرناك‌تر كند؛ زيرا هر چه رقابت اقتصادي رنگ ايدئولوژيك‌تر بگيرد، مسير مصالحه و همكاري تنگ‌ و تاريك‌تر مي‌شود.

   هزينه‌هاي يك جدايي بزرگ

اقتصاد جهاني امروز چنان درهم‌تنيده است كه جدايي كامل ميان دو ابرقدرت نه‌تنها دشوار، بلكه پرهزينه است. شركت‌هاي امريكايي هنوز بزرگ‌ترين بازار خود را در چين دارند و زنجيره تامين كالاهاي الكترونيكي، دارويي و حتي كشاورزي ميان دو كشور درهم تنيده شده است. جداسازي اين شبكه‌ها مي‌تواند رشد جهاني را كاهش دهد و تورم را در كشورهاي غربي به سرعت بالا ببرد. به تعبير يكي از اقتصاددانان موسسه بروكينگز، «جهان بدون چين» شايد از نگاه سياسي براي ترامپ جذاب باشد، اما از نگاه اقتصادي براي امريكا نه ممكن است و نه مطلوب.

   پايان جهانِ بدون چين؟

به نظر مي‌رسد واشنگتن هنوز ميان دو ميل در نوسان است: از يك‌سو مي‌خواهد چين را مهار كند؛ از سوي ديگر، از مزاياي همكاري اقتصادي با آن نمي‌تواند چشم بپوشد. همين دوگانگي است كه آينده نظم جهاني را مبهم كرده است. اگر پروژه «اقتصاد شبه‌جهاني» به واقعيت تبديل شود، جهان وارد مرحله‌اي از چندپارگي اقتصادي و سياسي مي‌شود كه شايد دهه‌ها دوام آورد. اما اگر رهبران دو كشور «منطق همكاري» را بر «منطق تقابل» ترجيح دهند، نظم جهاني جديدي‌ زاده خواهد شد كه در آن رقابت و رفاقت (همكاري همدلانه) همزمان ممكن است. در نهايت شايد بتوان گفت جنگ تمدني ترامپ با چين نه يك درگيري فرهنگي صرف، بلكه نبردي است براي بازتعريف قدرت، فناوري و قواعد نوين بازي در قرن بيست‌و‌يكم. جنگي كه در ظاهر اقتصادي است، اما در ژرفاي آن، جدالي بر سر اين پرسش بنيادين است كه «چه كسي نظم آينده جهان را مي‌نويسد؛ واشنگتن يا پكن؟»