گره بورس و سياست
بازار سرمايه هيچگاه جدا از سياست نبوده است. در ايران هم همانند اكثر كشورهاي جهان، سياستهاي داخلي و خارجي در دو دهه گذشته نقشي تعيينكننده در مسير بورس و اقتصاد داشتهاند.

بازار سرمايه هيچگاه جدا از سياست نبوده است. در ايران هم همانند اكثر كشورهاي جهان، سياستهاي داخلي و خارجي در دو دهه گذشته نقشي تعيينكننده در مسير بورس و اقتصاد داشتهاند. هر چند فعالان بازار گاه خود را درگير تحليلهاي بنيادي و تكنيكال ميكنند، واقعيت اين است كه هيچ نموداري نميتواند از اثر ريسك سياسي چشم بپوشد؛ عاملي كه هم در قامت تصميم يك دولت و هم در شكل رويدادهاي بينالمللي توان دگرگون كردن چشمانداز اقتصادي كشور را دارد. در سطح داخلي، بازار سهام بارها طعم تلخ بيثباتي سياسي را چشیده است؛ از دورههاي انتخابات مجلس و رياستجمهوري گرفته تا منازعات حزبي و تصميمات لحظهاي دولتها. سرمايهگذاران در چنين فضاهايي پيش از هر چيز به سياستهاي اقتصادي دولت آينده چشم ميدوزند.
سياستهاي باز يا بسته، قيمتگذاري دستوري، كنترل نرخ ارز و محدوديتهاي معاملاتي همه متغيرهايياند كه با تغيير دولتها دگرگون ميشوند و هر بار سرمايهگذاران را ميان ترس و اميد رها ميكنند. چنين ريسكهايي اگرچه براي فعالان بازار ملموسند، تنها بخشي از تصوير بزرگترند. بخش اصلي ريسك سياسي، اما از بيرون مرزها به سمت بازار ميآيد. مناسبات بينالمللي، جنگهاي تجاري، تحريمها و حتي بحرانهاي نظامي هر يك توان دارند اقتصاد يك كشور را از مسير رشد منحرف كنند. نمونه واضح آن، جنگ تعرفهاي ميان امريكا و چين است كه تقاضاي جهاني كالا را تغيير داد و از كاموديتي تا سطح توليدات صنعتي كشورهاي ديگر اثر گذاشت. اقتصادهايي مثل ايران، با وابستگي بالا به صادرات مواد خام و نيمهخام، در معرض مستقيم چنين تكانههايي قرار دارند. اما در خاورميانه ما، ريسك سياسي رنگ شديدتري دارد. تحريمهاي اقتصادي، بيثباتي منطقهاي و تهديدهاي نظامي سه ضلع تيره اين ريسكند؛ ريسكهايي كه هرگاه شدت گرفتهاند، نرخ رشد، سرمايهگذاري و اشتغال كشور را به عقب راندهاند. در چنين وضعيتي، نخستين واكنش بازارها عقبنشيني است؛ سرمايهها به دنبال پناهگاه امن ميگردند و شاخصها سقوط ميكنند. نسبتهاي مالي مهمي چون قيمت به درآمد (P/E) يا ارزش خالص دارايي نسبت به قيمت بازار (NAV) در شركتهاي ايراني بهوضوح تحت فشار قرار گرفتهاند؛ به بيان سادهتر، بازار ما حاضر نيست براي داراييهاي شركتي، ارزشي مشابه نمونههاي جهاني قائل شود. بسياري از شركتهاي بورسي اكنون با نسبتهايي معامله ميشوند كه كمتر از نصف ميانگين جهاني است، نشانهاي از ترس سيستماتيك بازار نسبت به آينده. در مقابل، هرگاه فضاي منطقه و سياست داخلي به سمت ثبات حركت كرده، بازار سرمايه نيز نفسي تازه كرده است. كاهش سطح تنشهاي سياسي، چه در سطح بينالمللي و چه در سطح داخلي، خصوصا اگر با سياستهاي اقتصادي شفاف و عقلاني همراه شود، ميتواند موتور رشد بورس را روشن كند. كاهش ريسك سيستماتيك نهتنها نگاه سرمايهگذاران داخلي را تغيير ميدهد، بلكه راه جذب سرمايه خارجي را نيز هموار ميسازد. در كشورهاي داراي ثبات سياسي، بورسها معمولا از نسبتهاي بالا و جريان سرمايه خارجي بهرهمندند؛ در مقابل، در مناطق پرتنش مثل خاورميانه شاخصها اغلب زير فشار بياعتمادي جهاني خم ميشوند.دولت چهاردهم و تيم اقتصادي آن، همانطور كه در سخنان اخير وزير اقتصاد نمايان شد، بر كاهش اين ريسكها و حركت به سوي دورهاي از ثبات تاكيد دارند..
