چرخش اعتماد در بازار
با توجه به ارزندگي بنيادي و تكنيكالي يكي از اركاني كه ترمز بازار را ميكشد عدم اقبال معاملهگران و ترس و عدم اطمينان به بازار سرمايه است. اعتماد به بازار سرمايه به معناي افزايش قيمت نمادها نخواهد بود.

با توجه به ارزندگي بنيادي و تكنيكالي يكي از اركاني كه ترمز بازار را ميكشد عدم اقبال معاملهگران و ترس و عدم اطمينان به بازار سرمايه است. اعتماد به بازار سرمايه به معناي افزايش قيمت نمادها نخواهد بود. اعتماد به بازار سرمايه به معني ماندگاري نقدينگي در بازار، به واسطه نبود ريسكهاي سياسي و تصميمات سليقهاي و قوانين ناقص اقتصادي است كه سرمايهگذار رغبت داشته باشد در بازارهاي موازي سرمايهگذاري نكند و جذابيت اين بازار به همراه سودآوري مناسب و معقول را بسنجد و ورود كند.
اگر اين صعود بازار را به هواي بازگشت اعتماد تلقي كنیم سخت در اشتباه هستيم. با يك حساب ساده بايد ديد تعداد كدهاي فعال و پول در گردش بازار نسبت به پنج سال گذشته چگونه است، بايد ارزش دلاري بازار و نسبتهاي «P/E» را ديد چگونه است، بايد ورود و خروج پول حقيقي را بيلان گرفت كه با اين مولفهها متوجه ميشويم اعتماد همچنان به بازار بازنگشته است فقط به واسطه اينكه بازار خيلي ارزنده و ارزان بود با سرمايههاي كوچكتر نسبت به پنج سال گذشته صف خريد در بازار چيد، بهطور مثال يك نماد را اگر دو سال پيش با پنج ميليارد ميشد صف خريد كرد الان با دو ميليارد ميشود روند صعودي داد در اين دو سال هم نماد كاهش قيمت داشته و آن سرمايهگذار با سرمايهگذاري در همين صندوقهاي طلا ارزش پول خود را حفظ كرده و حالا به دنبال سهام آمده و ديد اين سهامدار چون از بازارهاي موازي درآمد خوبي كسب كرده (منظور ما از بازار موازي تمام بازارها غير از سهام است) همچنان تمركز بر آن بازارها دارد و سهام را به دليل ارزان بودن صرفا به ديد نوسان كوتاهمدت مينگرد.
در اين صورت اين ورود به بازار سرمايه بازگشت اعتماد نيست چون از نظر سياسي و اقتصادي چيزي عوض و حل نشده است، در مورد سياست بانك مركزي در مورد ارز صنايع هم بايد گفت كار مثبتي است اما چرا الان؟ بانك مركزي كه ميتواند چنين قوانيني وضع و پياده كند چرا تا قبل از فرآيند مكانيزم ماشه ارز صنايع را در تالار معاملات اجازه فروش نداد؟! تا احساس شد صنايع صادراتمحور در خطر هستد اين امتياز را داد؟! در صورتي همين قانون اگر در روزهاي افت بازار صورت ميگرفت به نفع جو بازار، سهامداران و صنايع ميشد كه اين خود باعث ايجاد ترس و شك در دل سرمايهگذار خواهد شد، در مورد پيشخور شدن اخبار هم در مطالب گذشته عنوان شد اما اين پيشخور شدن اخبار فقط به معناي پيشخور شدن همان خبر در لحظه است نه پيشخور شدن عواقب آن خبر بر كليت اقتصاد و جامعه كه اگر راه چارهاي پيدا نشود در آينده بازار با پيامدهاي خبر دست و پنجه نرم خواهد كرد.
به اين صورت كه در صورتهاي مالي نمو پيدا خواهد كرد به همين دليل براي كم كردن اثر خبر بانك مركزي دستور داد ارز صنايع به بازار آزاد نزديك شود و همچنين بايد هر چه زودتر تكليف واگذاري خودروسازان مشخص شود نه به خاطر خودروسازان بلكه در درجه اول به دليل حل يكي از معضلات بازار و حس بخشيدن اطمينان به سرمايهگذار در مورد رابطه دلار و بورس بايد عرض كرد دلار در شرايط مكانيزم ماشه با كاهش ورود ارز به كشور بالا خواهد رفت و گمان ميشود حداقل نمادهاي صادراتمحور بازار هم از رشد دلار منتفع شوند اما بايد گفت در شرايط مكانيزم ماشه صادرات اين نمادها هم به مشكل بر ميخورد و اين در حالي است كه نقدشوندگي دلار بسيار بالاست و يكي از دلايل اقبال معاملهگران همين امر است حتي نقد شوندگي بهتر از صندوقهاي طلا، پس با شرايط فعلي به پايين آمدن دلار زياد نميشود خوشبين بود مگر اتفاقات بنيادي رخ دهد .
