بررسي دلايل افزايش اختلالات رواني در جامعه و مصرف بي‌رويه داروهاي ضد افسردگي

مشكلات رواني حاصل مسائل فردي يا ساختار اجتماعي؟

۱۴۰۴/۰۷/۱۰ - ۰۱:۴۴:۲۸
کد خبر: ۳۵۹۸۵۲
مشكلات رواني حاصل مسائل فردي يا ساختار اجتماعي؟

 در سال‌هاي اخير آمار مصرف داروهاي اعصاب و روان در ايران به‌طور چشمگيري افزايش يافته است؛ داروهايي كه بسياري از آنها حتي بدون نسخه پزشك در داروخانه‌ها به فروش مي‌رسند.

مصرف قرص‌هاي آرامبخش بدون نسخه پزشك و عوارض آن

گلي ماندگار|

 در سال‌هاي اخير آمار مصرف داروهاي اعصاب و روان در ايران به‌طور چشمگيري افزايش يافته است؛ داروهايي كه بسياري از آنها حتي بدون نسخه پزشك در داروخانه‌ها به فروش مي‌رسند. اين روند نگران‌كننده، پرسشي جدي را پيش روي ما مي‌گذارد: چه بر سر  روان جامعه آمده است كه چنين ميلي به آرامش مصنوعي  و قرص‌هاي  ضداضطراب پديد آمده است؟

    ريشه‌هاي استرس  و اضطراب  در جامعه

افزايش مشكلات اقتصادي، بيكاري، نااميدي از آينده، فشارهاي اجتماعي، مشكلات خانوادگي و نبود تفريحات سالم از مهم‌ترين عوامل افزايش اختلالات روان در كشور عنوان مي‌شوند. به‌ويژه در سال‌هاي اخير، تورم افسارگسيخته و بحران معيشت زندگي بسياري از خانواده‌ها را تحت‌تأثير قرار داده و سطح اضطراب عمومي را بالا برده است. دكتر ميلاد مهرافروز، متخصص بيماري‌هاي اعصاب و روان در اين باره به «تعادل» مي‌گويد: ما با پديده‌اي به نام همه‌گيري خاموش بيماري‌هاي اعصاب و روان روبرو هستيم. اگرچه آمار رسمي دقيقي منتشر نمي‌شود، اما در مطب‌ها، بيمارستان‌ها و حتي در مراجعات روزمره به‌خوبي مي‌بينيم كه افسردگي، اضطراب و اختلالات خواب به‌شدت افزايش يافته است.  او مي‌افزايد: مساله نگران‌كننده‌تر اين است كه درمان اين بيماري‌ها به‌طور كامل تحت پوشش بيمه نيست. جلسات روان‌درماني و حتي بسياري از داروها هزينه‌هاي سنگيني بر دوش بيماران مي‌گذارد و همين موضوع سبب مي‌شود افراد يا به درمان ناقص تن بدهند يا به مصرف خودسرانه دارو روي بياورند. اين متخصص اعصاب و روان در ادامه اظهار مي‌دارد: سلامت روان نبايد كالاي لوكس باشد. روان‌درماني بايد تحت پوشش بيمه قرار بگيرد، داروها بايد به‌شكل كنترل‌شده تجويز شوند و دولت بايد سياست‌هايي براي كاهش فشارهاي اقتصادي و اجتماعي اتخاذ كند. در غير اين صورت، آنچه امروز به شكل اضطراب و افسردگي در افراد بروز كرده، فردا مي‌تواند به بحران‌هاي اجتماعي گسترده بدل شود.

     روان‌درماني؛ درماني گران و دست‌نيافتني

اما مساله اينجاست كه روان درماني هم به عنوان يكي از موثرترين شيوه‌هاي درمان براي افسردگي و اضطراب به دليل هزينه بالايي كه دارد براي اكثر افراد جامعه دست نيافتني است. شايد به همين دليل است كه حالا بسياري از كساني كه به نوعي دچار يكي از اختلالات رواني هستند به جاي مراجعه به دكتر سعي مي‌كنند از هوش مصنوعي براي مصرف داروها كمك بگيرند و با اين كار درماني موقت براي خود تامين كنند.  بر اساس آخرين آمارها متوسط هزينه هر جلسه مشاوره بين ۴۰۰ هزار تا يك ميليون تومان متغير است. با توجه به اينكه بيماران نيازمند چندين جلسه درماني هستند، بسياري از خانواده‌ها توان پرداخت آن را ندارند. همين جاست كه چرخه معيوب شكل مي‌گيرد. بيماري بدون درمان ريشه‌اي باقي مي‌ماند و بيماران براي تسكين موقت به قرص‌ها پناه مي‌برند.

    مشكلات رواني حاصل مسائل فردي  يا  ساختار اجتماعي؟

دكتر مينا فرهادي، روانشناس باليني، نيز در اين زمينه به «تعادل» مي‌گويد: افزايش مشكلات رواني در جامعه تنها به مسائل فردي مربوط نمي‌شود، بلكه ساختار اجتماعي ما دچار بحران است. وقتي جوان آينده‌اي روشن نمي‌بيند، وقتي خانواده‌ها با بحران اقتصادي درگيرند، طبيعي است كه اختلالات اضطراب و افسردگي افزايش پيدا كند.  اما مساله مهم‌تر اين است كه فرهنگ مراجعه به روان‌شناس هنوز در جامعه ما جا نيفتاده و در بهترين حالت هم تنها قشر محدودي مي‌توانند از خدمات تخصصي استفاده كنند. نتيجه اين مي‌شود كه دارو جاي گفت‌وگو و درمان را مي‌گيرد. اين روان‌شناس در بخش ديگري از سخنان خود اظهار مي‌دارد: اگر سياستگذاران به وضعيت سلامت روان توجه جدي نشان ندهند، جامعه با موجي از آسيب‌هاي اجتماعي چون پرخاشگري، خشونت خانگي، طلاق، اعتياد و حتي خودكشي مواجه خواهد شد. وي در پاسخ به اين سوال كه چرا فروش داروهاي اعصاب در برخي داروخانه‌ها بدون نسخه پزشك انجام مي‌شود، مي‌گويد: فشار تقاضا و نبود نظارت جدي باعث شده داروهايي مانند آلپرازولام، ديازپام و برخي داروهاي خواب‌آور بدون نسخه در دسترس باشند. اين امر نه‌تنها به اعتياد دارويي دامن مي‌زند، بلكه خطر خوددرماني و مصرف  دوزهاي  اشتباه را  نيز افزايش مي‌دهد.

    وضعيت آماري اختلالات رواني  و استرس در ايران

فرهادي مي‌افزايد: بر اساس گزارش‌ها و نتايج پيمايش‌هاي ملي، در نيمه اول دهه 1400، حدود 25 درصد مردم ايران به نوعي اختلال روان‌پزشكي مبتلا بوده‌اند. در پيمايش قبلي كه سال 1390 صورت گرفته بود، ميزان مبتلايان دست‌كم به يك اختلال رواني حدود ۲۳.۶ درصد گزارش شده بود؛ يعني در فاصله اين دو پيمايش، رشد اندكي در شيوع ديده شده است.  او ادامه مي‌دهد: برخي گزارش‌ها نيز اذعان دارند كه در دهه‌هاي اخير، سهم اختلالات رواني از كل بار بيماري‌ها رو به افزايش بوده است. براي مثال، برخي منابع مي‌گويند كه در سه دهه اخير، نرخ اختلالات رواني از حدود 17.1 درصد در سال 1990 به حدود 20.7 درصد در سال 2021 رسيد. همچنين برخي آمارها نشان مي‌دهد كه در شهر تهران حدود 17 درصد جمعيت دچار اختلال خلقي و 14 درصد دچار اختلالات اضطرابي هستند.  اين روان‌شناس تاكيد مي‌كند: در ميان انواع اختلالات رواني، افسردگي و اضطراب به‌طور معمول به عنوان شايع‌ترين گروه‌ها مطرح مي‌شوند: در يكي از گزارش‌ها، گفته شده كه اختلالات خلقي (شامل افسردگي) حدود 16 درصد و اختلالات اضطرابي نيز حدود 13.7 درصد از جمعيت را درگير كرده است. 

   تاثيرات فردي، خانوادگي و اجتماعي

به گفته بسياري از كارشناسان حوزه روان، افزايش استرس، اضطراب و اختلالات رواني، فارغ از ابتلا به اختلال تشخيص‌پذير، داراي تأثيرات متعدد فردي، خانوادگي و اجتماعي است: كاهش كيفيت زندگي فردي، افت كارآيي در محيط كار يا تحصيل، افزايش هزينه‌هاي درمان و مراقبت، ريسك بالاتر سوءمصرف مواد، اعتياد، خودكشي، بار اقتصادي بر خانواده‌ها، از دست دادن ساعات كاري، فشار بر نظام بهداشت و درمان، مراكز رواني، مراكز مددكاري از سوي ديگر بروز بيماري‌هاي رواني و استرس تنها به يك عامل برنمي‌گردد؛ بلكه مجموعه‌اي از عوامل زيستي، رواني، اجتماعي، فرهنگي و ساختاري دخيل‌اند. 

   1-  عوامل  اقتصادي، اجتماعي  و  فشارهاي  محيطي

فقر، نابرابري، بيكاري، فشار اقتصادي: تورم، گراني مسكن، دشواري تأمين معيشت، ناامني اقتصادي، بدهي‌هاي بالا و فشارهاي مالي مي‌توانند زمينه‌ساز استرس مزمن و اختلال رواني شوند.

    نااميدي جمعي، بي‌عدالتي اجتماعي: وقتي افراد احساس كنند كه شانس عادلانه‌اي براي پيشرفت ندارند يا قوانين به نفع عده‌اي است، فشار رواني افزايش مي‌يابد.

    تغييرات سريع اجتماعي و فرهنگي: مهاجرت روستايي به شهري،  تجددگرايي، شكاف نسلي،  تحت تأثير  رسانه‌ها و شبكه‌هاي اجتماعي   و مقايسه  مداوم  با زندگي «آرماني» ديگران  مي‌توانند  فشار  زياد  رواني  ايجاد  كنند.

    بحران‌ها و بلايا: مانند پاندمي كرونا، بلاياي طبيعي، زلزله، سيل، حوادث ناگهاني، و ساير چالش‌ها كه ممكن است سلامت  روان عمومي  را  تحت تأثير  قرار بدهد.

    ناامني، جرم و خشونت: افزايش خشونت‌هاي اجتماعي، نزاع‌ها، رفتارهاي پرخاشگرانه مي‌تواند هم معلول و هم علت آسيب رواني باشد. 

    فشارهاي محيطي روزمره: آلودگي هوا، ترافيك سنگين، شلوغي، كمبود فضاهاي سبز و آرامش‌بخش نيز تأثير منفي بر  بار رواني دارند.

    كاهش حمايت اجتماعي و شبكه‌هاي حمايتي: خانواده گسترده كمتر، روابط اجتماعي ضعيف‌تر، افراد تنها بيشتر شده‌اند، و اين باعث مي‌شود افراد در  مواجهه با استرس كمتر بتوانند  از حمايت  عاطفي  بهره  ببرند.

   2-  عوامل رواني فردي

خصوصيات شخصيتي: افراد داراي ويژگي‌هايي مانند كمال‌گرايي، انتقادپذيري بالا، ترس از شكست، خودكم‌بيني، مقايسه با ديگران، حساسيت زياد نسبت به فشارها،  مستعد  اضطراب   هستند.

    تروماها و تجارب منفي دوران كودكي: سوءاستفاده، بي‌توجهي، از دست دادن، جدايي‌هاي زودرس، طلاق والدين و...  مي‌توانند سازوكارهاي آسيب‌پذيري رواني را پديد آورند.

    كاستي مهارت‌هاي مقابله‌اي: ناتواني فرد در مديريت استرس، مهارت‌هاي تنظيم هيجان ضعيف، فقدان مهارت حل مساله يا مهارت‌هاي ارتباطي ناكافي.

    افكار مخرب و الگوهاي شناختي منفي: الگوهاي فكري خودتنبيهي، كاركرد شناختي منفي (مثلا «من هيچ كارم  درست نيست»، «همه ‌چيز تقصير من است») كه به افسردگي  يا  اضطراب  دامن  مي‌زند.

    3-  عوامل زيستي و جسماني

    ژنتيك و پيشينه خانوادگي اختلالات رواني: اگر فردي در خانواده با سابقه اختلال رواني باشد، ريسك ابتلا بالاتر است.

    بيماري‌هاي جسمي مزمن: درد مزمن، بيماري‌هاي قلبي، ديابت، مشكلات مزمن و بيماري‌هايي كه كيفيت زندگي را كاهش مي‌دهند، مي‌توانند به بروز اختلالات رواني منجر شوند.

    مصرف مواد مخدر يا الكل: استفاده از مواد، به ويژه براي فرار از استرس يا بهبود موقتي خلق، مي‌تواند چرخه‌اي معيوب ايجاد كند.

    4 - عوامل فرهنگي، اجتماعي،  فرهنگي  و ساختاري

    تابو و انگ رواني: در بسياري از جوامع، مخصوصاً در جوامع سنتي‌تر، افراد از بيان مشكلات رواني خود مي‌ترسند زيرا ممكن است برچسب «ديوانه» بخورند يا در محيط اجتماعي طرد شوند. اين امر باعث شود افراد دير مراجعه كنند يا  از  درمان گريزان  شوند.

    آگاهي كم عمومي: بسياري از افراد نمي‌دانند علامت‌هاي اضطراب يا افسردگي چيست، يا تصور مي‌كنند «ضعيف بودن» يا «تنبل بودن»  است  نه بيماري.

    نقص  در آموزش رواني و پيشگيري: مدارس، دانشگاه‌ها، رسانه‌ها كمتر به آموزش مهارت‌هاي رواني، تنظيم هيجان، مهارت مواجهه با استرس پرداخته‌اند.

    محدوديت دسترسي به خدمات تخصصي: برخلاف بيماري‌هاي جسمي، خدمات روان‌درماني كمتر در مراكز دولتي و عمومي در دسترس است، به خصوص در مناطق دورافتاده يا شهرهاي كوچك.

    سيستم نامناسب ارجاع و تقسيم منابع در نظام سلامت: به نظر مي‌رسد روان‌درماني و خدمات سلامت روان در نظام سلامت  كشور كمتر ین  اولويت را  داشته‌ است.