روسيه در حال بازآرايي مرزي

۱۴۰۴/۰۷/۰۵ - ۰۲:۰۷:۲۵
کد خبر: ۳۵۸۹۸۶

تحركات ارتش روسيه در روزهاي گذشته در نزديكي مرز لهستان و فنلاند نشان‌دهنده يك روند هدفمند براي بازسازي و تقويت زيرساخت‌هاي نظامي در مناطق كليدي شمال‌ غربي اين كشور است؛ مناطقي كه به‌طور سنتي بخشي از حوزه استراتژيك روسيه در قطب شمال و حريم دفاعي آن در برابر نفوذ ناتو محسوب مي‌شوند.

رضا رحمتي

تحركات ارتش روسيه در روزهاي گذشته در نزديكي مرز لهستان و فنلاند نشان‌دهنده يك روند هدفمند براي بازسازي و تقويت زيرساخت‌هاي نظامي در مناطق كليدي شمال‌ غربي اين كشور است؛ مناطقي كه به‌طور سنتي بخشي از حوزه استراتژيك روسيه در قطب شمال و حريم دفاعي آن در برابر نفوذ ناتو محسوب مي‌شوند. پيش از اين و بعد از پيوستن فنلاند به ناتو تصاوير ماهواره‌اي منتشر شده توسط منابع اطلاعاتي غربي، از جمله در پايگاه‌هاي كامنكا (واقع در نزديكي مرز فنلاند) و اولنيا (در استان مورمانسك، نزديك به درياي بارنتس)، حكايت از افزايش چشمگير عمليات عمراني نظامي، نصب ده‌ها چادر و سازه موقت، استقرار سامانه‌هاي پدافندي، حضور جنگنده‌هاي تاكتيكي، خودروهاي زرهي و فعاليت‌هاي لجستيكي دارند. در پايگاه كامنكا كه در دهه‌هاي گذشته عمدتا نيمه ‌فعال بوده، اكنون بيش از صد چادر نظامي برپا شده كه به‌ نظر مي‌رسد براي اسكان موقت نيروها يا تجهيزات طراحي شده‌اند. همچنين ساخت‌وسازهايي با پوشش برف‌گير و پناهگاه‌هاي سخت ديده مي‌شود كه نشان‌دهنده آمادگي براي استقرار بلندمدت در شرايط اقليمي دشوار شمالي است. در پايگاه اولنيا نيز تصاوير نشان‌دهنده بازگشت جنگنده‌ها و افزايش تحركات هوايي و پشتيباني لجستيكي است كه مي‌تواند در چارچوب بازتوزيع قدرت هوايي روسيه در واكنش به گسترش ناتو تفسير شود. اين اقدامات، از نظر زماني، درست پس از عضويت رسمي فنلاند در ناتو در سال ۲۰۲۳ انجام مي‌شوند؛ تحولي كه براي روسيه به‌ منزله شكسته‌ شدن منطقه‌اي از «بي‌طرفي نظامي سنتي» تلقي مي‌شود. 

     پيوستن فنلاند به ناتو و فروپاشي «حائل ژئوپليتيك»: پيوستن فنلاند به ناتو از منظر روسيه به ‌منزله شكسته‌ شدن يكي از معدود مناطق حائل و نسبتا خنثي ميان مسكو و غرب تلقي مي‌شود. فنلاند در دوران جنگ سرد و تا پيش از عضويت در ناتو، با وجود نزديكي سياسي و اقتصادي به غرب، رويكردي مبتني بر بي‌طرفي نظامي اتخاذ كرده بود كه در عمل به تثبيت يك نوع توازن شكننده در شمال اروپا (موسوم به نورديك) كمك مي‌كرد. اين وضعيت، نوعي «حائل ژئوپليتيكي» ميان روسيه و ناتو فراهم مي‌كرد. اما با فروپاشي اين وضعيت و ورود فنلاند به ساختار دفاعي ناتو، روسيه اين تحول را نه صرفا تغيير در سياست خارجي يك كشور، بلكه اقدامي تهديدآميز براي محاصره استراتژيك خود مي‌داند؛ تفسيري كه مستقيما بر تحركات نظامي اخير آن تاثير گذاشته است. 

اصطلاح «حائل ژئوپليتيكي» (Geopolitical Buffer) به كشور يا منطقه‌اي اطلاق مي‌شود كه ميان دو قدرت رقيب يا متخاصم قرار دارد و به‌ واسطه موقعيت جغرافيايي‌اش، مانع تماس مستقيم، تنش يا درگيري فوري ميان آنها مي‌شود. اين كشورها معمولا يا بي‌طرف هستند يا تلاش مي‌كنند در تعارضات قدرت‌هاي بزرگ جانب هيچ ‌يك را نگيرند تا از تبديل‌ شدن به ميدان نبرد جلوگيري كنند. در مورد فنلاند، اين كشور تا سال ۲۰۲۳ چنين نقشي را ميان روسيه و ناتو ايفا مي‌كرد. اگرچه فنلاند در زمينه‌هاي اقتصادي، فرهنگي و سياسي به غرب نزديك بود، اما به‌ لحاظ نظامي عضوي از هيچ اتحاد رسمي نبود. اين وضعيت باعث مي‌شد كه يك نوار آرام و نسبتا باثبات در مرز شمال‌ غربي روسيه باقي بماند و در عين حال ناتو نيز در اين بخش از اروپا از گسترش بازداشته شود. بنابراين روسيه، فنلاندِ بي‌طرف را نوعي منطقه حائل (buffer zone) مي‌دانست كه مي‌توانست فشار مستقيم ناتو را از مرزهايش دور نگه دارد. اكنون با عضويت فنلاند در ناتو، اين «حائل» از ميان رفته و روسيه خود را در مواجهه مستقيم و بي‌واسطه با ساختار نظامي ناتو مي‌بيند، امري كه به‌زعم مسكو تعادل امنيتي منطقه را بر هم زده است. در دهه‌هاي گذشته، مرز فنلاند و روسيه به‌رغم سابقه جنگ زمستاني، عمدتا آرام و غيرنظامي‌سازي ‌شده باقي مانده بود. اما اكنون با ورود فنلاند به ساختار دفاعي جمعي ناتو، اين مرز به يكي از حساس‌ترين خطوط تماس ميان روسيه و غرب بدل شده است. بنابراين تحركات اخير مسكو را بايد نه صرفا در قالب اقداماتي دفاعي يا تاكتيكي، بلكه به عنوان پاسخ استراتژيك به تغيير در نظم ژئوپليتيكي شمال اروپا درك كرد؛ تغييري كه وضعيت امنيتي كل منطقه بالتيك و نورديك را دگرگون كرده است.

     فنلاند در ناتو، تغيير مرزها، تغيير معادلات: با پيوستن فنلاند به ناتو، طول مرز مستقيم ميان اين ائتلاف نظامي و روسيه تقريبا دوبرابر شده است. روسيه كه پيش‌تر صرفا با كشورهاي بالتيك در غرب و نروژ در شمال هم‌مرز ناتو بود، اكنون با ۱۳۴۰ كيلومتر مرز مستقيم جديد روبه‌رو است. اين تغيير، از ديد مسكو، شكلي از محاصره تدريجي به شمار مي‌آيد؛ برداشتي كه به‌ وضوح در زبان تهديدآميز كرملين و واكنش‌هاي ميداني آن انعكاس يافته است.

     بالتيك در سايه تهديد: از گذرگاه سوالكي تا كنترل دريايي: اهميت ژئوپليتيكي منطقه بالتيك نيز در اين شرايط افزايش يافته است. تسلط ناتو بر كشورهاي بالتيك (استوني، لتوني، ليتواني) اكنون با پيوستن فنلاند و سوئد، به نوعي حلقه نظامي كامل در شمال شرقي اروپا بدل شده است. روسيه در پاسخ به اين گسترش، نه‌تنها در مرزهاي شمالي، بلكه در درياي بالتيك نيز تحركاتي از جمله استقرار ناوگان، فعاليت‌هاي سايه‌وار نفتكش‌هاي تحريم ‌شده و تقويت نظامي در كالينينگراد را دنبال مي‌كند. هم‌اكنون درياي بالتيك بيش از گذشته به عرصه‌اي براي آزمايش قدرت، عمليات‌هاي اطلاعاتي و سنجش ميزان بازدارندگي ناتو بدل شده است.

     سناريوي تنش مزمن: از بحران آشكار تا فشار پنهان: در شرايط فعلي، احتمال درگيري مستقيم نظامي پايين است، اما خطر «تنش مزمن» يا درگيري‌هاي سايبري، اطلاعاتي و رواني به ‌شدت افزايش يافته است... 

  روسيه به ‌جاي رويارويي آشكار، به استفاده از ابزارهاي نامتقارن روي آورده است: پروازهاي تحريك‌آميز، عمليات‌هاي سايبري، كمپين‌هاي اطلاعات جعلي و تحركات در سايه. اين اقدامات، هر چند ممكن است بي‌صدا باشند، اما به‌ تدريج ثبات منطقه را فرسايش مي‌دهند و مي‌توانند زمينه‌ساز اشتباهات محاسباتي شوند.

     بازي خطرناك در شمال: ضرورت هوشياري، نه بزرگ‌نمايي: آنچه در حال شكل‌گيري است، نه آغاز يك جنگ كلاسيك، بلكه بازتنظيم موازنه قدرت در منطقه‌اي حساس است. حضور فزاينده روسيه در مرزهاي فنلاند و افزايش تحركاتش در بالتيك، بيش از آنكه نشانه تمايل به حمله باشد، نشانه‌اي از بازدارندگي و حفظ پرستيژ ژئوپليتيكي در مواجهه با توسعه ناتو است. با اين حال، چنين وضعيت ناپايداري مي‌تواند با كوچك‌ترين جرقه، به بحراني واقعي بدل شود. آنچه در حال وقوع است را نمي‌توان به ‌سادگي در قالب سناريوي آغاز يك جنگ كلاسيك ميان روسيه و ناتو تفسير كرد؛ زيرا شواهد موجود، از جمله ماهيت استقرارهاي نظامي روسيه و پيام‌هاي سياسي كرملين، بيشتر از راهبرد بازدارندگي فعال حكايت دارند تا آمادگي براي تهاجم قريب‌الوقوع. روسيه با استقرار تجهيزات، افزايش تحركات لجستيكي و بازسازي پايگاه‌هاي خود در مرز فنلاند و درياي بالتيك، مي‌كوشد پيامي روشن از اراده دفاعي و آمادگي نظامي‌اش به غرب منتقل كند؛ پيامي كه هدف اصلي آن، جلوگيري از نفوذ بيشتر ناتو و حفظ جايگاه خود در معادلات قدرت منطقه‌اي است. اين رويكرد بخشي از تلاش روسيه براي حفظ «پرستيژ ژئوپليتيكي»اش در برابر آن چيزي است كه كرملين آن را سياست گسترش‌طلبانه غرب مي‌نامد. در واقع، حضور فزاينده روسيه نه الزاما به‌ منزله پيش‌درآمد حمله، بلكه نشانه‌اي از پاسخ سياسي-نظامي به تغييرات ساختاري در محيط امنيتي پيرامونش است. اما نكته نگران‌كننده آن است كه چنين استراتژي‌هايي حتي اگر ماهيت بازدارنده داشته باشند در محيطي كه پر از بي‌اعتمادي، رقابت اطلاعاتي و تحريك‌هاي دوطرفه است، ممكن است منجر به سوءتفاهم استراتژيك يا حتي تصادف نظامي شود. مثلا يك پرواز تحريك‌آميز يا اشتباه محاسباتي در ارزيابي نيات طرف مقابل مي‌تواند جرقه بحراني تمام‌عيار را بزند، به‌ويژه در مناطقي مثل درياي بالتيك يا گذرگاه‌هاي مرزي فنلاند كه از نظر جغرافيايي محدود و پرتنشند. در نتيجه، ما در برابر وضعيتي قرار داريم كه در آن نه جنگ قطعي در حال وقوع است و نه صلح باثبات وجود دارد؛ بلكه شاهد بازتنظيم توازن قدرت در يك منطقه مرزي حساس هستيم كه مستعد لغزش به سوي بحران است، مگر آنكه راه‌حل‌هايي براي كاهش اصطكاك نظامي و افزايش شفافيت متقابل شكل گيرد.

كارشناس مسائل اسكانديناوي و عضو هيات علمي دانشگاه