تشديد بحران در بورس

بازار سرمايه اين روزها در فضايي ملتهب و مبهم به فعاليت ادامه ميدهد؛ فضايي كه ريشه آن تنها در مسائل سياسي مانند احتمال فعال شدن «مكانيسم ماشه» نيست، بلكه مجموعهاي از مشكلات ساختاري و ناترازيهاي گسترده اقتصادي نيز به آن دامن زدهاند كه تركيب اين عوامل، چشمانداز سودآوري شركتها را تيرهتر از هميشه كرده و ريسك سرمايهگذاري را به شدت بالا برده است.

بازار سرمايه اين روزها در فضايي ملتهب و مبهم به فعاليت ادامه ميدهد؛ فضايي كه ريشه آن تنها در مسائل سياسي مانند احتمال فعال شدن «مكانيسم ماشه» نيست، بلكه مجموعهاي از مشكلات ساختاري و ناترازيهاي گسترده اقتصادي نيز به آن دامن زدهاند كه تركيب اين عوامل، چشمانداز سودآوري شركتها را تيرهتر از هميشه كرده و ريسك سرمايهگذاري را به شدت بالا برده است.
يكي از نشانههاي اين وضعيت، خروج پيدرپي سرمايهها از بورس است. دسترسي شركتها به مسيرهاي پايدار سودآوري روزبهروز دشوارتر ميشود. در اين ميان، نرخ بهره كه بايد محرك رشد بازار سرمايه باشد، همواره در حال افزايش است و به جاي نقش حمايتي، به عاملي بازدارنده تبديل شده است. نبود چشمانداز روشن براي رشد اقتصادي و سودآوري شركتها، عملا مسير سرمايهگذاري در بورس را ناهموار كرده است.
در چنين شرايطي، هر رويداد سياسي پرريسك ازجمله مكانيسم ماشه ميتواند بحران موجود را تشديد كند. فعال شدن اين مكانيسم به معناي بازگشت احتمال تحريمهاي گسترده، محدود شدن صادرات و كاهش ارزش بازار بسياري از شركتها خواهد بود. به همين دليل، افزايش گمانهزنيها درباره آن، سرمايهگذاران را به سوي بازارهايي با امنيت بيشتر سوق داده است؛ از جمله بازار ارز. قيمت دلار در بازار آزاد به بيش از 100 هزار تومان رسيده و در قيمتهاي بالا معامله ميشود. در حالت عادي، چنين افزايشي ميتوانست محركي براي رشد بورس باشد؛ چراكه بازار سرمايه ايران اغلب «تورمدوست» تلقي ميشود و افزايش قيمت ارز ميتواند از رهگذر بالا بردن ارزش داراييها و جايگزيني شركتها، باعث رشد شاخصها شود، اما اينبار داستان متفاوت است. رشد فعلي دلار بيش از آنكه ناشي از متغيرهاي اقتصادي باشد، تحتتاثير ريسكهاي سياسي و نااطميناني كلان شكل گرفته است؛ در نتيجه، بازار ارز نهتنها به محرك بورس تبديل نشده، بلكه جايگاه خود را به عنوان يك رقيب قدرتمند براي بازار سرمايه تثبيت كرده است. اين وضعيت، دلار را به يك «شمشير دو لبه» در برابر بورس بدل كرده است. در شرايط فعلي، رشد ارز همانقدر كه ميتواند ارزش داراييهاي شركتها را افزايش دهد، به دليل بيثباتي اقتصادي و نبود سودآوري واقعي، موجب خروج سرمايه از بورس و ورود به بازارهاي موازي ميشود. بدين ترتيب، عامل سنتي حمايت از بورس اكنون به تهديدي جدي براي بقا و رشد آن تبديل شده است. تنها تمركز بر عوامل سياسي براي تحليل آينده بورس كافي نيست. توجه به ناترازيهاي اقتصادي، نرخهاي بهره بالا، نبود رشد توليد، و جايگاه پررنگ بازارهاي موازي ازجمله ارز، براي درك كامل بحران فعلي ضروري است. تركيب اين عوامل باعث شده كه چشمانداز بازار سرمايه نه تنها مبهم، بلكه در برابر هر شوك سياسي بسيار شكننده شود.
