آب، طلاي بيصدا!

مدتهاست كه آب از يك عنصر طبيعي ساده فراتر رفته و به سرمايهاي راهبردي، سياسي و حتي امنيتي بدل شده است. امروز ديگر كمآبي فقط دغدغه مناطق خشك يا روستايي نيست؛ زنگ خطر آن در كلانشهرها هم شنيده ميشود. شيرهاي آبي كه گاهوبيگاه با فشار كم باز ميشوند، خبر از آيندهاي ميدهند كه اگر امروز به فكر نباشيم، فردا دير خواهد بود.
مدتهاست كه آب از يك عنصر طبيعي ساده فراتر رفته و به سرمايهاي راهبردي، سياسي و حتي امنيتي بدل شده است. امروز ديگر كمآبي فقط دغدغه مناطق خشك يا روستايي نيست؛ زنگ خطر آن در كلانشهرها هم شنيده ميشود. شيرهاي آبي كه گاهوبيگاه با فشار كم باز ميشوند، خبر از آيندهاي ميدهند كه اگر امروز به فكر نباشيم، فردا دير خواهد بود.
كارشناسان بارها هشدار دادهاند كه ايران در كمربند خشك جهان قرار دارد و منابع آبياش بهشدت محدود است. بارشهاي پراكنده و نامنظم، كاهش حجم برف در ارتفاعات، افزايش دما و تبخير شديد، همه دستبه دست هم دادهاند تا ذخاير آبي كشور روزبهروز كاهش يابد. اما مشكل فقط «كمبود» نيست، بلكه مديريت مصرف است.
سالهاست كه نگاه سياستگذاري بر «تأمين آب بيشتر» متمركز بوده است: سد بسازيم، آبهاي زيرزميني را پمپاژ كنيم، پروژههاي انتقال آب بينحوضهاي اجرا كنيم. نتيجه؟ منابع زيرزميني تهي شده، زمين در بسياري از نقاط كشور دچار فرونشست شده و اختلافات اجتماعي و زيستمحيطي پيرامون انتقال آب بالا گرفته است.
بهگفته كارشناسان، زمان آن رسيده كه از «مديريت منابع آب» عبور كنيم و بر «مديريت مصرف» متمركز شويم؛ يعني به جاي فكر كردن به آوردن آب بيشتر، بياموزيم كه همين اندك موجود را بهدرستي مصرف كنيم.
بيش از ۸۰درصد آب كشور در بخش كشاورزي مصرف ميشود. اگرچه تأمين امنيت غذايي يك ضرورت است، اما نوع محصولات و شيوه كشت، نقش بزرگي در بحران كنوني دارد.
كشت محصولاتي مانند برنج يا هندوانه در مناطقي كه بهطور طبيعي آب كافي ندارند، بهمعناي مصرف هزاران مترمكعب آب براي محصولاتي است كه ارزش اقتصادي صادرات آنها هم متناسب با اين مصرف سنگين نيست. براي مثال، هر كيلو هندوانه بين ۳۰۰ تا ۵۰۰ ليتر آب ميبلعد. درحالي كه هندوانه ايراني در بازارهاي جهاني با يكچهارم ارزش واقعي صادر ميشود. اين يعني ما در حقيقت «آب» را با قيمتي ارزان صادر ميكنيم.
كارشناسان پيشنهاد ميدهند به جاي كشت محصولات پرآببر، تمركز بر محصولاتي باشد كه هم استراتژيكاند و هم مصرف آب كمتري دارند. در كنار آن، استفاده از روشهاي نوين آبياري مثل آبياري قطرهاي ميتواند تا ۴۰ درصد در مصرف آب صرفهجويي كند. مصرف خانگي تنها ۱۰درصد آب كشور را شامل ميشود، اما هدررفت در همين بخش نيز نگرانكننده است. نمونه بارز، استفاده از آب شرب براي آبياري باغچهها، فضاي سبز خصوصي و حتي خانهباغهاي اطراف شهرهاست. در مسير خطوط انتقال آب شهري، بسياري از خانهباغها با انشعاب غيرمجاز بخشي از آب تصفيهشده را به باغها ميبرند. اين يعني طلاييترين مايع حيات كه با هزينههاي هنگفت بهداشتي و تصفيه به دست مردم ميرسد، بهسادگي پاي درختان ريخته ميشود.
راهكار پيشنهادي، تغيير شيوه انتقال آب (مثلا بهصورت روكار) و تشكيل واقعي «پليس آب» است؛ نهادي كه بتواند با تخلفات برخورد قانوني و بازدارنده كند. در غير اين صورت، هدررفت ادامه خواهد داشت و شهرها هر سال تابستان با محدوديت شديدتري روبرو خواهند شد.
تغييرات اقليمي پديدهاي جهاني است كه ايران را بيش از ديگران آسيبپذير كرده است. بارانهايي كه در گذشته در طول هفتهها آرامآرام ميباريدند، امروز در چند ساعت ميريزند و به جاي تغذيه آبخوانها، سيل به راه مياندازند. به بيان ديگر، بارشها نهتنها كم شده بلكه بيفايده و حتي مضر شدهاند.
اين يعني ديگر نميتوان روي بارانهاي فصلي حساب باز كرد؛ بلكه بايد مصرف موجود را مديريت كرد تا بتوان از پس سالهاي خشك برآمد.
شايد مهمترين حلقه گمشده مديريت مصرف آب، فرهنگسازي عمومي باشد. هنوز بسياري از شهروندان، بحران آب را جدي نگرفتهاند. تصور غالب اين است كه «چند قطره آب كه مشكلي ايجاد نميكند.» در حالي كه اگر ميليونها نفر چنين بينديشند، نتيجه فاجعهآميز خواهد بود.
آموزش صرفهجويي بايد از مدارس آغاز شود. رسانهها، هنرمندان و چهرههاي تأثيرگذار نيز ميتوانند با پيامهاي خلاقانه و ملموس، جامعه را حساس كنند. همانطور كه فرهنگ استفاده از كمربند ايمني يا پرداخت عوارض جادهاي در سالهاي گذشته جا افتاد، ميتوان فرهنگ مديريت آب را نيز نهادينه كرد.
بحران آب فقط يك مساله زيستمحيطي يا اقتصادي نيست؛ مسالهاي امنيتي است. فرونشست زمين ميتواند زيرساختهاي شهري، جادهها و بناهاي تاريخي را نابود كند. مهاجرتهاي گسترده از روستاهاي بيآب به حاشيه شهرها ميتواند تنشهاي اجتماعي ايجاد كند. حتي در سطح منطقهاي، اختلاف بر سر منابع مشترك آبي مثل رودها و درياچهها به مناقشات سياسي دامن ميزند.
بنابراين، مديريت مصرف آب بايد در سطح سياستهاي كلان كشور در اولويت قرار گيرد، نه به عنوان موضوعي فرعي يا صرفاً زيستمحيطي.
اگر امروز روي مديريت مصرف آب تمركز نكنيم، فردا مجبور خواهيم شد براي هر قطره آب هزينههاي گزاف بپردازيم؛ نهفقط هزينه مالي، بلكه هزينه اجتماعي، امنيتي و فرهنگي. آب در معناي واقعي كلمه، «طلاي بيصدا»ست؛ نعمتي كه ارزشش را وقتي ميفهميم كه پشت درهاي خانههايمان تشنگي ايستاده باشد.
بياييم اينبار از گذشته درس بگيريم؛ آب را نه به چشم منبعي بيپايان، بلكه به عنوان امانتي محدود ببينيم. امانتي كه اگر درست مصرف شود، ميتواند آينده فرزندانمان را تضمين كند و اگر نه، آيندهاي تشنه برايشان بهجا خواهد گذاشت.
