سقوط آرام طلاي سياه

جهان انرژي بار ديگر با يك هشدار جدي از سوي آژانس بينالمللي انرژي روبهرو شد. اينبار موضوعي مطرح است كه نه در هياهوي جنگها و بحرانهاي سياسي بلكه در دل آمار و دادههاي ميادين نفت و گاز پنهان شده؛ افت طبيعي توليد كه در سالهاي اخير شتاب گرفته و به سطحي نگرانكننده رسيده است.
جهان انرژي بار ديگر با يك هشدار جدي از سوي آژانس بينالمللي انرژي روبهرو شد. اينبار موضوعي مطرح است كه نه در هياهوي جنگها و بحرانهاي سياسي بلكه در دل آمار و دادههاي ميادين نفت و گاز پنهان شده؛ افت طبيعي توليد كه در سالهاي اخير شتاب گرفته و به سطحي نگرانكننده رسيده است.
به گزارش «تعادل» بر اساس گزارش تازه اين نهاد معتبر، وابستگي روزافزون به ميادين شيل و منابع عميق فراساحلي باعث شده ميانگين نرخ افت توليد جهاني افزايش يابد. به بيان سادهتر، حتي اگر تقاضا ثابت بماند، دنيا براي حفظ سطح كنوني عرضه بايد بيش از گذشته سرمايهگذاري كند.
فاتح بيرول، مدير اجرايي آژانس بينالمللي انرژي در بيانيهاي صريح اعلام كرده است كه بخش عمدهاي از سرمايهگذاريهاي سالانه در بالادست نفت و گاز، تنها براي جبران افت توليد صرف ميشود. او ميگويد: «فقط بخش كوچكي از اين سرمايهگذاريها براي پاسخ به رشد تقاضا استفاده ميشود، در حالي كه نزديك به ۹۰ درصد آن صرف حفظ وضعيت موجود است.»
به زبان ديگر، ميلياردها دلار سرمايهگذاري در صنعت نفت و گاز عملا تنها براي جلوگيري از كاهش عرضه مصرف ميشود و سهم اندكي از آن در مسير توسعه ظرفيتهاي تازه قرار ميگيرد. اين روند بهويژه براي كشورهايي كه اقتصادشان به صادرات نفت و گاز وابسته است، پيام مهمي دارد؛ آنها بايد بيش از گذشته منابع مالي و انساني را بسيج کرده تا حتي سطح كنوني توليد را حفظ کنند.
گزارش آژانس تصويري تكاندهنده ارائه ميدهد. بدون سرمايهگذاري مداوم، جهان هر ساله معادل مجموع توليد دو كشور بزرگ توليدكننده نفت يعني برزيل و نروژ را از دست خواهد داد. اين رقم حدود ۵.۵ ميليون بشكه در روز است؛ عددي كه در مقياس بازار جهاني بسيار معنادار است و ميتواند توازن عرضه و تقاضا را بر هم بزند.
در شرايطي كه بازارها به كوچكترين تغييرات عرضه حساس هستند و هر خبر از تنش ژئوپليتيكي ميتواند قيمتها را چند دلار بالا و پايين كند، حذف چنين حجمي از عرضه، به معناي يك زلزله واقعي در اقتصاد جهاني خواهد بود.
بر اساس دادههاي گردآوريشده از حدود ۱۵ هزار ميدان نفت و گاز در سراسر جهان، ميانگين نرخ جهاني افت سالانه پس از اوج توليد براي نفت متعارف ۵.۶ درصد و براي گاز طبيعي متعارف ۶.۸ درصد است.
اين ارقام در ظاهر كوچك به نظر ميرسند اما وقتي در مقياس جهاني ضرب ميشوند، به معناي از دست رفتن صدها ميليون بشكه نفت و صدها ميليارد متر مكعب گاز در سال هستند. براي نمونه، افت سالانه توليد گاز طبيعي در سالهاي اخير از ۱۸۰ ميليارد متر مكعب به ۲۷۰ ميليارد متر مكعب افزايش يافته است؛ رقمي برابر با مصرف سالانه چند كشور صنعتي بزرگ.
موضوع سرمايهگذاري در بخش بالادستي نفت و گاز تنها به اقتصاد و بازار محدود نميشود. در سالهاي اخير، سياستهاي جهاني اقليمي فشار قابل توجهي بر شركتهاي بزرگ و دولتها وارد كرده است تا سرمايههاي خود را به سمت انرژيهاي تجديدپذير هدايت كنند.
چهار سال پيش، همين آژانس بينالمللي انرژي در گزارشي تاريخي اعلام كرد اگر جهان جدي است كه به اهداف اقليمي برسد، نبايد هيچ سرمايهگذاري جديدي در پروژههاي نفت، گاز و زغالسنگ انجام شود. اين موضعگيري باعث شد برخي دولتها، بهويژه دولت دونالد ترامپ در امريكا، انتقادهاي تندي را روانه اين نهاد كنند.
اكنون اما همان آژانس هشدار ميدهد كه كاهش سرمايهگذاري در بخش بالادست ميتواند به بحران عرضه منجر شود. اين تناقض ظاهري، بازتابدهنده همان چالش بنيادين عصر ماست: چگونه ميتوان همزمان هم امنيت انرژي را تضمين كرد و هم گذار به انرژي پاك را سرعت بخشيد؟
طبق برآورد گزارش، تا سال ۲۰۲۴ حدود ۸۰ درصد توليد جهاني نفت و ۹۰ درصد توليد گاز طبيعي از مياديني حاصل خواهد شد كه اوج توليد خود را پشت سر گذاشتهاند. به اين معنا كه دنيا به جاي تكيه بر ميادين تازهنفس، بايد بر منابعي حساب باز كند كه به تدريج رو به افولند.
چنين وضعيتي فشار مضاعفي بر سرمايهگذاران و شركتهاي بزرگ نفتي ايجاد خواهد كرد. آنها بايد ميان دو مسير دشوار يكي را برگزينند: ادامه سرمايهگذاري در ميادين رو به پايان و تحمل ريسكهاي زيستمحيطي، يا حركت سريعتر به سمت انرژيهاي پاك با خطر از دست دادن سهم بازار در كوتاهمدت.
كارشناسان ميگويند دليل اصلي اين شتاب، افزايش سهم ميادين شيل و منابع عميق فراساحلي در سبد توليد جهاني است. اين ميادين اگرچه در كوتاهمدت توانستهاند عرضه جهاني را تقويت كنند، اما نرخ افت طبيعي آنها به مراتب بيشتر از ميادين متعارف خشكي است.
براي مثال، چاههاي نفت شيل امريكا پس از يك يا دو سال توليد پرقدرت، به سرعت دچار افت ميشوند و نيازمند حفاريهاي مداوم جديد هستند. همين ويژگي باعث شده منحني افت جهاني نيز شيب تندتري پيدا كند.
اگر روند كنوني ادامه يابد، پيامدهاي آن تنها به توليدكنندگان محدود نخواهد بود. مصرفكنندگان در سراسر جهان ممكن است با قيمتهاي بيثباتتر و پرنوسانتر روبرو شوند. هر اختلال كوچك در عرضه، به دليل نبود ظرفيت مازاد كافي، ميتواند شوك بزرگي به بازار وارد كند.
از سوي ديگر، كشورهايي كه به واردات نفت و گاز وابستهاند، مجبور خواهند شد منابع بيشتري را صرف امنيت انرژي كنند. در اروپا كه همزمان با بحران اوكراين به دنبال جايگزيني گاز روسيه است، اين موضوع اهميت دوچندان پيدا ميكند.
گزارش جديد آژانس بينالمللي انرژي بار ديگر نشان ميدهد كه گذار به انرژيهاي تجديدپذير نميتواند به سادگي و با حذف فوري سرمايهگذاريهاي فسيلي صورت بگيرد. جهان هنوز براي بخش بزرگي از مصرف خود به نفت و گاز وابسته است و هرگونه خلأ در عرضه ميتواند تبعات اقتصادي و اجتماعي گستردهاي داشته باشد.
بنابراين، به نظر ميرسد آيندهاي در پيش است كه در آن دولتها و شركتها بايد سياستي دوگانه را دنبال كنند: از يك سو، افزايش سرمايهگذاري در انرژيهاي پاك و كاهش آلايندهها، و از سوي ديگر، اختصاص منابع كافي براي حفظ توليد فسيلي تا زماني كه جايگزينهاي مطمئن و پايدار به اندازه كافي رشد نكردهاند.
سقوط آرام طلاي سياه عنواني است كه شايد بهتر از هر چيز ديگر بتواند وضعيت امروز صنعت نفت و گاز را توصيف كند. افتي كه آهسته اما پيوسته در حال رخ دادن است و اگر با سياستگذاري و سرمايهگذاري هوشمندانه همراه نشود، ميتواند جهان را با بحران تازهاي روبهرو كند.
تاريخ نشان داده كه انرژي نه تنها موتور محرك اقتصاد بلكه عامل تعيينكننده در روابط بينالملل و حتي ثبات اجتماعي كشورهاست.
حالا كه آژانس بينالمللي انرژي زنگ خطر را به صدا درآورده، شايد زمان آن رسيده است كه رهبران جهان با نگاهي واقعبينانهتر به آينده انرژي بنگرند؛ آيندهاي كه همزمان نيازمند تضمين امنيت عرضه و حفاظت از محيط زيست است.
