اقتصاد ايران و بحران آب
ما براي ايجاد رشد اندك اقتصادي، اغلب زيستگاهها و منابع طبيعي كشور را غارت كردهايم و در اين ميان، آب كه تمدنسازترين عنصر است، بيشترين آسيب را ديده و همين مساله آينده ايران را تهديد ميكند. همانطور كه تمدنهاي بينالنهرين و نيل بر پايه آب شكل گرفتند، در ايران نيز بقاي تمدن وابسته به آب است.

ما براي ايجاد رشد اندك اقتصادي، اغلب زيستگاهها و منابع طبيعي كشور را غارت كردهايم و در اين ميان، آب كه تمدنسازترين عنصر است، بيشترين آسيب را ديده و همين مساله آينده ايران را تهديد ميكند. همانطور كه تمدنهاي بينالنهرين و نيل بر پايه آب شكل گرفتند، در ايران نيز بقاي تمدن وابسته به آب است. اما طي دهههاي اخير با وجود رشد جمعيت و نياز به توسعه، به جاي سرمايهگذاري در فناوري و ايجاد شغل پايدار، همه فشارها بر منابع تجديدپذير مانند آب، خاك و جنگلها وارد شده است. بايد با اشاره به خشك شدن درياچه اروميه، زايندهرود، تالاب گاوخوني و تالاب پريشان اعلام كرد كه ريشه اين بحرانها اقتصادي است. ناكارآمدي دولت در ايجاد مشاغل پايدار سبب شد مردم به بهرهبرداري بيرويه از منابع آب و خاك روي آورند. براي همين طي۵۰ سال گذشته تعداد چاههاي كشور از 70 هزار حلقه به بيش از يك ميليون حلقه رسيده است. ۹۰ درصد منابع آب تجديدپذير كشور در بخش كشاورزي مصرف ميشود، در حالي كه بسياري از شيوههاي كشت در ايران بهروزرساني نشده و بيراه نيست كه بگوييم اين روشها تفاوت آشكاري با شيوه كشاورزي در دوران مادها ندارد. نه تكنولوژي نوين در اختيار كشاورزان قرار گرفته، نه آموزش لازم ارايه شده و نه شغل جايگزين ايجاد شده است. در چنين شرايطي نميتوان از كشاورز انتظار داشت كه مصرف آب را كاهش دهد. عربستان فاقد ظرفيتهاي طبيعي چون رودخانه و كوههايي چون زاگرس و البرز است؛ اما با سرمايهگذاري گسترده توانسته نياز 40 ميليون جمعيت خود را بدون گرفتار شدن در بحران آب و انرژي تامين كند. ما اما با وجود منابع طبيعي فراوان، به دليل سوءمديريت و نبود سرمايهگذاري علمي، محيطزيست خود را در چنين وضعيتي قرار دادهايم.
مساله اين است كه ظاهرا دولت هيچ برنامه علمي و عملي موثري براي عبور از بحران آب و انرژي نداشته و با رويكردي كوتاهمدت به اجراي طرحهاي انتقال آب روي آورده است. در حالي كه با اين نوع طرحها، زيستگاهها و محيط زيست در مبدا انتقال آب نيز دچار مشكل ميشود. با اين شرايط هيچ تضميني وجود ندارد كه سال آينده وضعيت آب و برق كشور بهتر شود؛ مگر اينكه بارندگيها افزايش پيدا كند يا مردم ترغيب شوند آب كمتري مصرف كنند. دولتها خود را به نوعي «مستاجر در دستگاه حكمراني كشور» ميپندارند، آنها تنها در انديشه گذران امور روزمره بوده و به راهحلهاي بلندمدت كه احيانا خود ديگر بر سر كار نباشند، توجه شايستهاي نشان نميدهند و اين نوع نگرشهاست كه كشور را به كشوري بحرانزده و غارت شده تبديل ميكند. بدون دانش، فناوري و برنامهريزي علمي وضعيت محيطزيست بدتر خواهد شد. بنابراين پيشنياز هر اصلاحي، ورود عقلانيت و علم به حكمراني است. در كوتاهمدت مردم بايد مصرف خود را كاهش دهند، اما راهحل پايدار تنها با اصلاح ساختار اقتصادي، ايجاد مشاغل پايدار و بهرهگيري از دانش و تجربيات جهاني ممكن است.
