بورس در محاصره ناترازي‌ها

۱۴۰۴/۰۶/۰۶ - ۰۰:۵۹:۰۲
کد خبر: ۳۵۵۰۹۵

در روزگاري نه چندان دور، بسياري با اميد و اعتماد پا به عرصه بازار سرمايه گذاشتند؛ اما امروز، خاطره‌اي محو از آن خوش‌بيني‌ها باقي مانده است. كساني كه به سازوكار اقتصادي كشور دل بستند، حالا در سكوتي تلخ فراموش شده‌اند.

در روزگاري نه چندان دور، بسياري با اميد و اعتماد پا به عرصه بازار سرمايه گذاشتند؛ اما امروز، خاطره‌اي محو از آن خوش‌بيني‌ها باقي مانده است. كساني كه به سازوكار اقتصادي كشور دل بستند، حالا در سكوتي تلخ فراموش شده‌اند. بازار سرمايه تنها زماني به ياد مديران مي‌افتد كه پاي سهام عدالت يا تأمين مالي اوراق در ميان باشد؛ گويي كاركرد واقعي بورس، بازار اوليه و ثانويه، هيچ‌گاه درك نشده است.

در آغاز هر روز معاملاتي، شاهد آب شدن تدريجي سرمايه، اميد و جان فعالان بازار هستيم. مفاهيم بنيادين تحليل و ارزش‌گذاري يكي‌يكي جان مي‌دهند و ما تنها نظاره‌گر اين مرگ تدريجي هستيم. آنچه در بازار رخ مي‌دهد، چيزي فراتر از ركود است؛ يك اتانازي اقتصادي تمام‌عيار كه تنها جان‌سخت‌ترين‌ها از آن جان سالم به در مي‌برند.

در اين فضاي پيچيده كه اخبار منفي با وزني سنگين‌تر از هميشه بر بازار سايه انداخته‌اند، سهامداران انگيزه‌اي براي حضور ندارند و حتي آتش‌بس‌هاي سياسي نيز براي اقتصاد، به‌مراتب مخرب‌تر از جنگ‌هاي نظامي جلوه كرده‌اند. نشانه‌هاي شكست ضعف را در جاي‌جاي بورس مي‌توان ديد.

رضا روحي معتقد است كه عقب‌ماندگي از بازدهي دلاري نيز زنگ خطري جدي است. اگر سرمايه‌گذاران دارايي‌هاي خود را بر اساس تورم دلاري تنظيم كرده بودند، امروز با زيان‌هاي سنگين مواجه نمي‌شدند. بازدهي اسمي در ريال، در برابر واقعيت دلاري، چيزي جز شكست نيست

رضا روحي، كارشناس بورس در گفت‌وگو با بازار گفت: ارزش‌گذاري شركت‌ها در شرايط هيجاني بورس به حاشيه رانده شده است. بررسي ارزش دلاري شركت‌ها نشان مي‌دهد كه حتي قيمت زمين برخي از آنها از ارزش بازارشان بيشتر است. اين مقايسه نه از سر طنز، بلكه از سر واقعيت تلخي است كه نشان مي‌دهد اگر بخواهيم دوباره برخي از اين شركت‌ها را بسازيم، هزينه‌اي چندين برابر ارزش فعلي‌شان بايد پرداخت شود. ساخت پالايشگاهي مانند «شپنا» نيازمند سرمايه‌گذاري چند ميليارد دلاري است؛ اما ارزش بازار آن، فاصله‌اي فاحش با اين عدد دارد.

وي افزود: از‌سوي ديگر، عقب‌ماندگي از بازدهي دلاري نيز زنگ خطري جدي است. اگر سرمايه‌گذاران دارايي‌هاي خود را بر‌اساس تورم دلاري تنظيم كرده بودند، امروز با زيان‌هاي سنگين مواجه نمي‌شدند. بازدهي اسمي در ريال، در برابر واقعيت دلاري، چيزي جز شكست نيست.

روحي ادامه داد: اما ريشه اين بحران‌ها در ناترازي‌هاي گسترده اقتصادي است. ناترازي در نرخ ارز، بهره بانكي، حامل‌هاي انرژي و حتي در عقلانيت تصميم‌گيري، اقتصاد كشور را به لبه پرتگاه كشانده است. هر از گاهي فردي براي اصلاح قدمي برمي‌دارد، اما ناكام مي‌ماند. ناترازي‌ها نارضايتي مي‌آورند.

در حال حاضر در حوزه برق، دو چالش اساسي وجود دارد؛ قيمت و مصرف. مصرف غيرمنطقي، عمدتا ناشي از فعاليت‌هاي پنهان مانند ماينينگ است، نه رفتار روزمره مردم. اما هزينه اين مصرف را مردم و توليدكنندگان مي‌پردازند. تثبيت قيمت‌ها و سياست‌هاي دستوري نيز سرمايه‌گذاري در صنعت برق را فلج كرده‌اند. تنها راه نجات، اصلاح ساختار قيمت‌گذاري و ايجاد جذابيت براي سرمايه‌گذاران است.

اگر اين اصلاحات صورت نگيرد، دود ناترازي‌ها پيش از همه به چشم بورسي‌ها خواهد رفت. شركت‌هاي بزرگ صنعتي، نخستين قربانيان قطع برق و بحران انرژي خواهند بود. مجامع فولادي‌ها و ساير صنايع، هر سال اعداد عجيب‌تري را گزارش مي‌دهند كه نشان از فشار فزاينده دارد. سرمايه‌گذاران محتاط، ترجيح مي‌دهند با اوراق ۴۰ درصدي خوش باشند و به ريش توليدكنندگان بخندند؛ اما اين مسير، آينده‌اي تاريك براي اقتصاد رقم خواهد زد.

حتي اگر امروز كسي بخواهد در بازار سرمايه باقي بماند، بايد بداند كه ديگر تحليل‌هاي كلاسيك و مدل‌هاي ارزش‌گذاري سنتي پاسخگو نيستند. بازار در حال تجربه نوعي دگرديسي است؛ نه از جنس رشد، بلكه از جنس فرسايش. فرسايشي كه نه‌تنها سرمايه‌ها را مي‌بلعد، بلكه اعتماد عمومي را نيز به تاراج مي‌برد. در چنين شرايطي، سهامداراني كه هنوز در بازار مانده‌اند، بيشتر شبيه بازماندگان يك نبرد بي‌پايان‌اند؛ كساني كه نه اميدي به بهبود دارند و نه نشانه‌اي از حمايت مي‌بينند.

   تاثير ناترازي‌ها بر بورس

همچنين فردين آقابزرگي در گفت‌وگو با خبرنگار بازار گفت: ناترازي‌ها همچون زخم‌هايي باز، هر روز عميق‌تر مي‌شوند. ناترازي در نرخ ارز، بهره بانكي، حامل‌هاي انرژي و حتي در سياست‌گذاري‌هاي كلان، اقتصاد كشور را به سمت يك بحران سوق داده‌اند. اين بحران‌ها نه‌تنها بازار سرمايه را فلج كرده‌اند، بلكه صنعت، توليد و اشتغال را نيز در معرض تهديد قرار داده‌اند. اگر امروز برق كارخانه‌اي قطع شود، تنها توليد متوقف نمي‌شود؛ بلكه زنجيره‌اي از زيان، بيكاري و نااميدي آغاز مي‌شود كه آثار آن تا سال‌ها باقي خواهد ماند.

وي افزود: از سوي ديگر، سياست‌هاي تثبيت قيمت و سركوب نرخ‌ها، سرمايه‌گذاري را از نفس انداخته‌اند. صنعت برق، به عنوان ستون فقرات اقتصاد مدرن، در حال فروپاشي است. بدون اصلاح ساختار قيمت‌گذاري، هيچ سرمايه‌گذاري حاضر به ورود به اين حوزه نخواهد بود و اين يعني خاموشي‌هاي گسترده، كاهش توليد و در‌نهايت، فروپاشي زيرساخت‌هاي اقتصادي.

به گفته فردين آقابزرگي بورسي‌ها بايد بدانند كه ناترازي‌ها، پيش از آنكه گريبان مردم را بگيرند، گريبان شركت‌هاي بورسي را خواهند گرفت. قطع برق، افزايش هزينه‌ها، كاهش توليد و افت سودآوري، همه و همه در‌نهايت به كاهش ارزش سهام و زيان سهامداران منجر خواهد شد.

آقابزرگي گفت: شايد تلخ‌ترين بخش ماجرا، بي‌عملي و بي‌تصميمي در برابر اين بحران‌هاست. همه مي‌دانند درد كجاست و درمان چيست، اما هيچ‌كس جرات برداشتن تيغ جراحي را ندارد، اما اين بهايي سنگين دارد؛ بهايي كه پيش از همه، بازار سرمايه آن را پرداخت خواهد كرد.

اين كارشناس اقتصادي گفت: بورسي‌ها بايد بدانند كه ناترازي‌ها، پيش از آنكه گريبان مردم را بگيرند، گريبان شركت‌هاي بورسي را خواهند گرفت. قطع برق، افزايش هزينه‌ها، كاهش توليد و افت سودآوري، همه و همه درنهايت به كاهش ارزش سهام و زيان سهامداران منجر خواهد شد. اين هشدارها نبايد ناديده گرفته شوند. اگر اصلاحات اقتصادي به تعويق بيفتد، بازار سرمايه نه‌تنها ديگر مأمن سرمايه‌گذاري نخواهد بود، بلكه به ميدان مين تبديل مي‌شود؛ جايي كه هر قدم، مي‌تواند به انفجار سرمايه منجر شود.

در حال حاضر بازار سرمايه ايران در نقطه‌اي ايستاده كه يا بايد مسير اصلاحات را با شجاعت و تدبير آغاز كند يا در گرداب ناترازي‌ها و بي‌اعتمادي‌ها غرق شود. انتخاب با تصميم‌گيران است، اما پيامدها، گريبان همه را خواهد گرفت؛ از سهامدار خرد تا مديران كلان، از صنعتگر تا مصرف‌كننده نهايي. اين يك هشدار نيست، يك واقعيت است كه هر روز با صداي بلندتري فرياد مي‌زند.

در چنين فضايي، بازار سرمايه بيش از هر زمان ديگري نيازمند بازتعريف است؛ بازتعريفي كه نه‌تنها بر پايه اصلاحات ساختاري اقتصادي، بلكه براساس بازسازي اعتماد عمومي بنا شود. اعتماد، همان سرمايه نامرئي است كه اگر از دست برود، هيچ شاخصي نمي‌تواند آن را بازگرداند. امروز سهامداران نه به تحليل‌ها دل مي‌بندند، نه به وعده‌ها؛ آنها به دنبال نشانه‌اي واقعي از اراده براي اصلاح‌اند، نشانه‌اي كه هنوز در هيچ تصميم‌گيري ديده نمي‌شود.

در اين ميان، نقش دولت و سياست‌گذاران حياتي‌تر از هميشه است. اگر قرار است چرخه توليد و سرمايه‌گذاري دوباره به حركت درآيد، بايد با شجاعت به دل بحران‌ها زد. بايد ناترازي‌ها را نه به عنوان يك واقعيت اجتناب‌ناپذير، بلكه به عنوان يك بيماري قابل درمان ديد. درماني كه نيازمند جراحي‌هاي عميق، تصميمات سخت و عبور از محافظه‌كاري‌هاي فلج‌كننده است.

صنعت برق، به عنوان نمونه‌اي از اين بحران‌ها، نشان مي‌دهد كه چگونه تثبيت قيمت‌ها و بي‌توجهي به منطق اقتصادي، مي‌تواند يك صنعت حياتي را به مرز فروپاشي برساند. اگر امروز سرمايه‌گذاري در صنعت برق جذاب نباشد، فردا نه‌تنها توليد متوقف مي‌شود، بلكه امنيت انرژي كشور نيز به خطر مي‌افتد. اين موضوع فقط يك چالش اقتصادي نيست، بلكه تهديدي براي پايداري اجتماعي و سياسي كشور است.

از‌سوي ديگر، بازار سرمايه بايد از حالت انفعالي خارج شود. فعالان بازار، تحليلگران و نهادهاي ناظر بايد با صداي بلند از ضرورت اصلاح اقتصادي سخن بگويند. سكوت در برابر بحران، خود نوعي مشاركت در تداوم آن است. بايد مفاهيم ارزش‌گذاري دوباره احيا شوند، بايد تحليل‌ها بر پايه واقعيت‌هاي اقتصادي و نه توهمات قيمتي بنا شوند و بايد سرمايه‌گذاران احساس كنند كه حضورشان در بازار، نه يك قمار، بلكه يك مشاركت سازنده در اقتصاد كشور است.