بيداري انرژي، فرصتي نو براي كشور

امروز ديگر موضوع انرژي فقط يك بحث تخصصي ميان كارشناسان و مديران نيست؛ بلكه به دغدغهاي عمومي در كوچه و بازار تبديل شده است.
گلناز پرتوي مهر|
امروز ديگر موضوع انرژي فقط يك بحث تخصصي ميان كارشناسان و مديران نيست؛ بلكه به دغدغهاي عمومي در كوچه و بازار تبديل شده است. مردم از خاموشيهاي برق گرفته تا افت فشار گاز در روزهاي سرد زمستان، همه بهنوعي لمس كردهاند كه انرژي نهتنها موتور محرك اقتصاد، بلكه تكيهگاه زندگي روزمره است. همين حساسيت اجتماعي نشان ميدهد ايران در نقطهاي حساس قرار گرفته است؛ نقطهاي كه ميتواند با تصميمهاي درست به سكوي پرتابي براي آينده بدل شود.
به گزارش خبرنگار «تعادل»، كارشناسان انرژي تأكيد دارند ايران با در اختيار داشتن دومين ذخاير گاز جهان و منابع عظيم نفتي، در موقعيتي كمنظير قرار دارد. جمعيت بيش از ۸۰ ميليوني، آبوهواي نسبتاً معتدل و ساختار اقتصادي غيرصنعتي، ظرفيتهايي هستند كه اگر بهدرستي مديريت شوند، ايران ميتواند نهتنها نياز داخلي را پاسخ دهد بلكه در سطح منطقه و جهان نقشآفريني بيشتري داشته باشد.
با اين حال، واقعيت اين است كه طي دهههاي گذشته مديريت انرژي در ايران بيشتر بر مصرف بيرويه و توزيع گسترده متكي بوده تا بر بهرهوري و توسعه پايدار. امروز بيش از ۱۵۰ هزار كيلومتر خط لوله گاز شهري و روستايي كشيده شده و نزديك به ۶۰ ميليون انشعاب در اختيار مردم است. اين گستردگي هرچند يك دستاورد به حساب ميآيد، اما همزمان وابستگي شديدي ايجاد كرده است؛ بهگونهاي كه گرمايش و پختوپز خانوارها تقريباً صد درصد وابسته به گاز است و حدود ۷۵ درصد برق كشور نيز از همين منبع تأمين ميشود.
ايران يكي از بالاترين شدتهاي مصرف انرژي در جهان را دارد. به زبان ساده، براي توليد يك خودروي مشابه، در ايران ۱۵ برابر بيشتر از ژاپن انرژي مصرف ميشود. اين عدد در نگاه اول نگرانكننده است، اما در واقع ميتواند به عنوان فرصتي بزرگ ديده شود: هر درصد صرفهجويي و ارتقاي بهرهوري، معادل آزاد شدن حجم عظيمي از منابع انرژي خواهد بود كه ميتواند در صادرات، توسعه صنايع يا تأمين آينده بهكار رود.
بنابراين بحران انرژي ايران، فقط يك تهديد نيست؛ بلكه ميتواند زنگ بيدارباشي باشد براي بازنگري در شيوه مصرف، بازتعريف سياستهاي يارانهاي و سرمايهگذاري در فناوريهاي نو.
هيچكس نميتواند تأثير تحريمها را بر صنعت نفت و گاز ايران ناديده بگيرد. چاههاي نفت و گاز همچون موجودات زنده نيازمند مراقبت و نوسازياند. اگر تجهيزات روز و سرمايهگذاري كافي در اختيار نباشد، فشار ميادين افت ميكند و توليد كاهش مييابد. برخي تحليلگران هشدار دادهاند كه در صورت تداوم وضع موجود، توليد نفت و گاز ايران ممكن است به نصف ميزان فعلي تقليل يابد. اما همين محدوديتها فرصتي براي خلاقيت است. تجربه سالهاي اخير نشان داده كه صنايع ايراني در شرايط دشوار توانستهاند راهكارهاي نو بوميسازي كنند و بسياري از قطعات و فناوريها را در داخل كشور توسعه دهند. اين مسير اگر با سرمايهگذاري هدفمند و همكاريهاي علمي تقويت شود، ميتواند ايران را به يكي از كانونهاي نوآوري در حوزه انرژي بدل كند. سهم انرژيهاي تجديدپذير در ايران هنوز كمتر از يك درصد است؛ سهمي بسيار ناچيز در مقايسه با ظرفيتهاي عظيم خورشيدي و بادي كشور. در حالي كه بسياري از كشورها در حال گذار جدي به سمت انرژيهاي پاك هستند، ايران تازه در ابتداي اين راه ايستاده است.
اما همين نقطه ضعف ميتواند نقطه قوت آينده باشد. ايران به دليل موقعيت جغرافيايي، روزهاي آفتابي طولاني و دشتهاي گسترده بادخيز، شرايطي استثنايي براي توسعه تجديدپذيرها دارد. اگر حتي چند درصد از انرژي مصرفي كشور از اين منابع تأمين شود، فشار بر منابع فسيلي كاهش يافته و امنيت انرژي تقويت ميشود.
دنيا به سرعت در حال تغيير است. نفت كه دههها كالاي استراتژيك سبد انرژي جهان بود، در آيندهاي نه چندان دور نقش جانبي خواهد داشت. خودروهاي برقي، انرژي خورشيدي و بادي، و ذخيرهسازهاي نوين، در حال تعريف نظم تازهاي براي اقتصاد انرژي هستند.
اگر ايران امروز براي اين گذار جهاني آماده نشود، فردا ناچار خواهد شد با هزينههاي بيشتر به دنبال جبران عقبماندگي باشد. اما اگر از همين امروز سرمايهگذاري در فناوريهاي نو، زيرساخت خودروهاي برقي و مديريت هوشمند مصرف آغاز شود، ايران ميتواند بهجاي مصرفكننده صرف، به بازيگري تأثيرگذار در اين دوران تازه بدل شود. يكي از چالشهاي بزرگ صنعت پتروشيمي ايران، تكمحصولي بودن است. بسياري از مجتمعها گاز ارزان دريافت ميكنند و محصولي توليد ميكنند كه حتي گاه با ضرر فروخته ميشود. اين روند اگرچه در كوتاهمدت اشتغال ايجاد كرده، اما در بلندمدت سودآوري و پايداري صنعت را زير سوال برده است. راهحل، تكميل زنجيره ارزش است. يعني بهجاي خامفروشي يا توليد محصولات اوليه، بايد به سمت صنايع پاييندستي حركت كرد؛ جايي كه سودآوري بيشتر و ارزش افزوده بالاتري ايجاد ميشود. اين رويكرد هم به سود اقتصاد ملي است و هم به نفع توسعه پايدار.
تحليلگران تأكيد ميكنند: سرمايهگذاري در پروژههاي فشارافزايي و افزايش ضريب بازيافت ديگر يك انتخاب نيست، بلكه ضرورتي اجتنابناپذير است. بدون اين سرمايهگذاري، توليد فعلي نفت و گاز در خطر كاهش شديد قرار خواهد گرفت. اما اگر اين سرمايهگذاريها بهموقع انجام شود، ايران ميتواند براي دهههاي آينده امنيت انرژي خود را تضمين كرده و در بازارهاي جهاني جايگاه خود را حفظ كند.
اين سرمايهگذاري تنها به منابع مالي خارجي وابسته نيست. بازار سرمايه داخلي، صندوق توسعه ملي و حتي مشاركت مردم ميتواند به عنوان منابع جديد مورد استفاده قرار گيرد. تجربه موفق پروژههاي مشابه در ديگر كشورها نشان ميدهد كه جذب سرمايهگذاري با مدلهاي نوين مشاركتي كاملاً امكانپذير است.
هيچ اصلاح ساختاري بدون تغيير فرهنگ مصرف به نتيجه نميرسد. امروز استفاده بيرويه از انرژي بخشي از زندگي روزمره ايرانيان شده است. ارزان بودن نسبي انرژي در كشور باعث شده مردم و حتي صنايع توجه چنداني به بهرهوري نداشته باشند.
اينجاست كه نقش رسانهها، آموزشوپرورش و سياستهاي تشويقي پررنگ ميشود. فرهنگسازي در حوزه مصرف انرژي بايد بهصورت جدي و مستمر دنبال شود؛ از تبليغات تلويزيوني گرفته تا آموزش در مدارس و حتي مشوقهاي مالي براي خانوارها و صنايع كممصرف.
بحران انرژي اگرچه واقعي است، اما ميتواند آغازي براي بيداري ملي در حوزه انرژي باشد. اين بحران ميتواند فرصتي براي بازآفريني ساختارها، بازتعريف سياستها و ورود به عرصههاي جديد باشد.
ايران با ذخاير عظيم نفت و گاز، ظرفيتهاي گسترده تجديدپذير و نيروي انساني جوان، توانايي آن را دارد كه از دل بحران امروز، فردايي روشن بسازد. آنچه نياز داريم، مديريتي هوشمند، سرمايهگذاري بهموقع و فرهنگسازي مداوم است. بهبيان ديگر، بحران انرژي در ايران نه پايان راه، بلكه آغاز فصلي تازه است؛ فصلي كه اگر درست نوشته شود، ميتواند ايران را در مسير توسعه پايدار و آيندهاي روشن قرار دهد.
