بازار سهام در توازن شكننده

نمودارهاي قيمتي سهام بهروشني نشان ميدهند كه بازار در نقطهاي ايستاده كه افت بيشتر آن، از منظر منطقي و تحليلي، چندان قابل توجيه نيست. نسبت قيمت به درآمد (P/E) و جريان سودسازي شركتها نيز اين واقعيت را تأييد ميكنند.
نمودارهاي قيمتي سهام بهروشني نشان ميدهند كه بازار در نقطهاي ايستاده كه افت بيشتر آن، از منظر منطقي و تحليلي، چندان قابل توجيه نيست. نسبت قيمت به درآمد (P/E) و جريان سودسازي شركتها نيز اين واقعيت را تأييد ميكنند. در چنين فضايي، بخشي از فعالان بازار بر اين باورند كه اكنون در محدودههاي خطرناك براي خريد قرار نداريم و ميتوان تصميماتي عقلانيتر اتخاذ كرد. با اين حال، واقعيت تلخ آن است كه بسياري از نمودارها همچنان در حال شكستن كفهاي قيمتي جديد هستند. در نقطه مقابل، گروهي معتقدند كه هيچ تحول بنياديني رخ نداده و تنها از شدت ريزشها كاسته شده است. آنان هشدار ميدهند كه اگر حمايت حقوقيها و صندوقهاي تثبيت و توسعه نباشد، بازار در چرخهاي منفي و فرسايشي گرفتار خواهد شد. در همين راستا، تحولات سياسي اخير و احتمالات آتي، به عنوان مويد اين تحليل بدبينانه مطرح ميشوند. خروج بيش از ۵۰ همت نقدينگي از بازار نيز گواهي بر اين نگاه محتاطانه است. با اين حال، بايد اذعان كرد كه هر دو ديدگاه خوشبينانه و بدبينانه در شرايط فعلي بازار جايگاه دارند. صحنه امروز بازار، صحنه تقابل اين دو نگاه است؛ يكروز خوشبينها با كمك جريان پول دست بالا را داشتند، و يكروز فروشندگان قدرتنمايي كردند. به گفته عليرضا سادات استراتژي فعالان بيرون از بازار مبتني بر خريد زمان و انتظار براي روشنتر شدن زمين بازي خواهد بود. اما نبايد فضاي فعلي را با يك بازار نرمال اشتباه گرفت، اين يك ميدان جنگ است. تجربه هفتههاي اخير نشان داده كه نقاط فعلي بازار با حمايتهاي مرئي و نامرئي حفظ شدهاند و بدون اين حمايتها، فروشندگان بازار را در هم ميكوبند. عليرضا سادات كارشناس بازار سرمايه در گفتوگو با بازار گفت: باور ما اين است كه افت سريع و سنگين قيمتها، همراه با حمايتهاي احتمالي صندوقهاي تثبيت و توسعه، فضايي نسبتا متعادل را شكل داده است. فضايي كه در آن، روزي منفي و روزي مثبت ميتواند تكرار شود. اين حمايتها و اخبار مثبت، وزن خوشبيني را افزايش داده و اميد به بازگشت بازار را تقويت ميكنند. البته اين بهمعناي تغيير روند اساسي نيست؛ هنوز فاصله زيادي تا آن نقطه داريم. وي افزود: زيرا سايه سنگين جنگ همچنان بر سر بازار است. آخر هفتهها، برخي در حال آمادهسازي براي شرايط بحراني هستند. تا زماني كه اين نگاه بر بازار حاكم باشد، استراتژي فعالان بيرون از بازار نيز مبتني بر خريد زمان و انتظار براي روشنتر شدن زمين بازي خواهد بود. اما نبايد فضاي فعلي را با يك بازار نرمال اشتباه گرفت، اين يك ميدان جنگ است. تجربه هفتههاي اخير نشان داده كه نقاط فعلي بازار با حمايتهاي مرئي و نامرئي حفظ شدهاند و بدون اين حمايتها، فروشندگان بازار را در هم ميكوبند، حتي اگر اخبار مثبت در دل بازار وجود داشته باشد. سادات گفت: راهي جز تزريق نقدينگي و حفظ بازار وجود ندارد. در شرايطي كه توليد خبرهاي سياسي مثبت ممكن نيست، صندوقهاي تثبيت و توسعه بايد در پهنه وسيعتري از بازار حضور يابند. اين حمايتها ميتوانند انگيزه و انرژي بازار را تقويت كنند و حتي بخشي از نقدينگي خارجشده را بازگردانند بهشرط آنكه زير رگبار اخبار منفي سياسي قرار نگيريم. وي ادامه داد: ما توصيه نميكنيم كه بيمحابا وارد بازار شويد. اما در چارچوب دو قيد مهم- حداكثر ۵۰ درصد پورتفو در سهام و انتخاب سهمهاي بنيادي و اصلاحشده - ميتوان با احتياط فعاليت كرد. در عين حال، بايد همواره آماده باشيد كه در صورت تيرهتر شدن شرايط، بخشي از اين سهام را به صندوقهاي طلا يا اوراق درآمد ثابت تبديل كنيد. لازمه اين رويكرد، تصميمگيري سيال و بدون تعصب است.
شايعهاي مهم درباره نرخ ارز
بايد توجه داشت كه سه عامل اصلي فشار بر بازار عبارتند از تحولات سياسي، نرخ بهره بالا (نزديك به ۴۰ درصد)، و نرخ ارز سركوبشده است. در مورد نرخ بهره، بسياري آن را پادشاه بيرقيب تغيير مسير بازارها ميدانند. اما فعلا نشانهاي از كاهش آن ديده نميشود. شهير محمدنيا كارشناس بورس به بازار گفت: يكي از بزنگاههاي مهم اقتصادي نرخ ارز است. سيستم فعلي نرخ ارز ترجيحي، مملو از رانت و منافع خاص است كه هر وزير اقتصادي تازهوارد نيز به سرعت متوجه آن ميشود، اما توان مقابله ندارد. حتي در شرايطي كه نرخ ارز ثابت بوده، تورم مواد غذايي ادامه داشته و اين خود نشاندهنده شكست سياست ارز ترجيحي است.وي افزود: شنيدهها حاكي از آن است كه تغييراتي در نرخ ارز نيما و نرخ ارز صادركنندگان در راه است. اين تغييرات ميتواند سودسازي برخي شركتها را تحت تأثير قرار دهد و اگر بهدرستي اجرا شود، گامي مهم در جهت واقعيتر شدن اقتصاد خواهد بود. شهير محمدنيا معتقد است كه هر عاملي كه بتواند سمت سود و چشمانداز مثبت بازار را تقويت كند، ولو بهصورت تدريجي، ميتواند به كفسازي و كاهش ريسك كمك كند. در نهايت، اين ارزندگي بازار است كه مسير نهايي را روشن خواهد كرد و جريان پول، دير يا زود، به اين مسير بازخواهد گشت حتي اگر بيش از ۵۰ همت نقدينگي خارج شده باشد.
اما سوال اينجاست آيا دولت بار ديگر تن به عقلانيت اقتصادي خواهد داد؟ يا همچنان گروههاي ذينفع و رانتخوار، تصميمات اقتصادي را به نفع خود رقم خواهند زد؟ تجربه اخير در موضوع تعرفه خودرو نشان داد كه كشور هنوز در اسارت گروههاي مافيايي اقتصادي است. عقلانيت در نرخ ارز ميتواند گامي مهم در شكستن اين اسارت باشد. وي تاكيد كرد: در نقطهاي ايستادهايم كه هر تصميم اقتصادي، ولو كوچك، ميتواند پيامدهاي گستردهاي در بازار سرمايه و فراتر از آن داشته باشد. تغيير در سياستهاي ارزي، اگر با تدبير و درك درست از ساختار اقتصاد همراه باشد، نهتنها ميتواند بخشي از ناكارآمديهاي فعلي را اصلاح كند، بلكه به عنوان سيگنالي از بازگشت عقلانيت به تصميمگيريهاي كلان تلقي خواهد شد. اين همان چيزي است كه بازار، فعالان اقتصادي و حتي مردم، مدتهاست چشمانتظار آن هستند. اين كارشناس تاكيد كرد: بازار سرمايه، برخلاف تصور برخي، صرفا محل دادوستد سهام نيست؛ بلكه آيينهاي از انتظارات، اميدها و نگرانيهاي جامعه اقتصادي است. هر تصميمي كه در سطح كلان گرفته ميشود، بازتاب آن را ميتوان در رفتار شاخصها، حجم معاملات و جريان نقدينگي مشاهده كرد. از همين رو، اگر سياستگذار بخواهد اعتماد را بازسازي كند، بايد از همين نقطه آغاز كند: با اصلاح سياستهاي ارزي، كاهش نرخ بهره، و شفافسازي در حوزههاي رانتي. بازار نشان داده كه در برابر سيگنالهاي مثبت، واكنش سريع و موثري دارد. اما اين واكنش، پايدار نخواهد بود مگر آنكه پشتوانه آن، تصميمات ساختاري و بلندمدت باشد. حمايتهاي مقطعي، تزريق نقدينگي بدون اصلاحات بنيادي، و وعدههاي بيپشتوانه، تنها ميتوانند نقش مُسكن را ايفا كنند؛ نه درمان. در چنين شرايطي، توصيه به فعالان بازار، حفظ واقعبيني، انعطاف در تصميمگيري، و آمادگي براي مواجهه با سناريوهاي مختلف است. بازار در حال حاضر، نه در نقطه اوج خوشبيني است و نه در قعر نااميدي؛ بلكه در وضعيت توازن شكنندهاي قرار دارد كه هر خبر، هر تصميم و هر سيگنال، ميتواند آن را بهسمت يكي از دو قطب سوق دهد. در اين ميان، آنچه اهميت دارد، حفظ نقدينگي، انتخاب سهمهاي بنيادي، و پايش مستمر فضاي سياسي و اقتصادي است. بايد پذيرفت كه بازار، در اين مقطع، بيش از هر چيز به عقلانيت، شفافيت و ثبات نياز دارد نه شعار، نه وعده، و نه حمايتهاي مقطعي. اگر اين مسير با تدبير طي شود، ميتوان اميدوار بود كه نهتنها بازار سرمايه، بلكه اقتصاد كشور نيز از اين گردنه سخت عبور كرده و به سمت افقهاي روشنتري حركت كند. تجربه نشان داده كه در بزنگاههاي حساس، عقلانيت اقتصادي اغلب قرباني منافع كوتاهمدت گروههاي ذينفوذ ميشود. همانهايي كه با ابزارهايي چون ارز ترجيحي، تعرفههاي دستكاريشده، و سياستهاي حمايتي هدفدار، مسير تصميمگيري را به نفع خود منحرف ميكنند. در چنين فضايي، بازار سرمايه نهتنها از رشد بازميماند، بلكه به صحنهاي براي فرسايش اعتماد عمومي بدل ميشود.
