دالان زنگزور «آلاسكاي» قفقاز براي امريكا
بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و پيدايش خلأ قدرت در نظام جهاني، امريكا تلاش ويژهاي را براي نفوذ در اعماق ژئوپليتيكي شوروي از هم پاشيده و روسيه متزلزل آغاز كرد.
بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و پيدايش خلأ قدرت در نظام جهاني، امريكا تلاش ويژهاي را براي نفوذ در اعماق ژئوپليتيكي شوروي از هم پاشيده و روسيه متزلزل آغاز كرد. اين تلاشها بهرغم هزينههاي فراوان دوسويه، نقش بسزايي در پيشبرد اهداف جهاني و منطقهاي امريكا و روسيه داشتهاند. از رقابت سخت بر سر هندوكش در افغانستان گرفته تا پايگاههاي مخوف نظامي در عمق آسياي مركزي و از اقيانوس اطلس شمالي گرفته تا گرجستان و انقلابهاي مخملي و غيره . اما در ميان همه اين جدالهاي ژئوپليتيك، قرارداد ۹۹ ساله بر سر دالان زنگزور بهترين و كاربرديترين اقدام امريكا در منطقه استراتژيك قفقاز جنوبي به شمار ميآيد كه داراي اهميت ژئوپليتيك و ژئواستراتژيك براي روسيه، ايران، امريكا و تا حدودي تركيه است. همچنين اين اتفاق مهم كه توسط ترامپ در حال رقم خوردن است، براي كشور ايران پيامها و پيامدهاي خاص خود را دارد .لذا در باب تجزيه و تحليل اين اتفاق خاص، مباحث متعددي بيان و ديدگاههاي وسيعي هم تا به امروز مطرح شده است. اما لازم دانستم با توجه به اهميت موضوع، در چند محور از منظر پيامدهاي ژئوپليتيك بدان بپردازم:
محور اول: نقش جغرافيايي اين منطقه حياتي در آينده قدرت جهاني است كه از هر جهت منطقهاي فعال، اثرگذار و بازيگرپرور خواهد بود. چه بسا كه اهميت آن از منطقه آلاسكا هم براي امريكا بيشتر بشود. به همين دليل لقب «آلاسكاي قفقاز» مناسبترين عنوان براي آن خواهد بود.
محور دوم: حضور ۹۹ ساله امريكا در گذرگاه مهم، به منزله انزواي روسيه و محاصره ژئوپليتيكي دو كشور ايران و روسيه ارزيابي ميشود و در اين ميان در صورت حضور جدي امريكا در اين بازي متفاوت، ايران از بازيگر حداقلي به بازيپذير ثانوي تبديل ميشود و با توجه به نقشههاي پيچيده امريكا در صحنه اقتصادي جهان، چه بسا تمام مناسبات دوسويه قديمي ايران با قفقاز متلاشي و ورود و خروج هر كالايي در گذرگاه استراتژيك مشمول تعرفههاي مدنظر امريكا بشود و نقش ترانزيت مرزهاي ايران هم گرفتار نقش حاشيهاي بشوند.
محور سوم: خطوط قرمز ژئوپليتيكي حال حاضر ايران در سطح منطقهاي بهطور كامل و به يكباره از بين رفته و ايران به منظور جلوگيري از انزواي ژئوپليتيكي، مجبور به پذيرش شرايطي با قواعد جديدي خواهد بود. در غير اين صورت و در صورت اصرار به رويه تهديد و ابراز خشم به همسايگان تنها، خود را اذيت خواهد كرد و در كنار آن بايد ساير تنشهاي ژئوپليتيكي در آينده نزديك را هم به جان بخرد.
محور چهارم: با در نظر گرفتن شرايط موجود منطقهاي و جهاني، در حال حاضر اقدام مشترك جمهوري آذربايجان و ارمنستان در كاخ سفيد، به منزله فعال شدن يكي ديگر از گسلهاي ژئوپليتيكي ايران ارزيابي ميشود كه در كنار ساير گسلهاي فعال داخلي و منطقهاي و جهاني، نميتواند پيام خوبي براي ايران باشد و گفتمانهايي با ژست تهديد نسبت به اين اقدام هم متاسفانه راهگشا نيستند، بلكه اوضاع را به ضرر ايران تشديد ميكنند، زيرا طبق كنوانسيونهاي بينالمللي و حقوق رايج در امور مرزهاي دوسويه، از نظر حقوقي ايرادي بر اين توافق وارد نيست، اما اين مساله يك اتفاق معمولي ارزيابي نميشود.
محور پنجم: سطح فهم سياسي ما نسبت به نوع رخداد و اهميت بلندمدت اين رخدادهاي جغرافيايي- سياسي - امنيتي است كه معمولا مثل بسياري از رخدادهاي قبلي، ساده انگارانه به آن نگاه ميكنيم و براي سرپوش گذاشتن به سياستهاي غلط و گفتمانهاي مغاير با شكل و شمايل رخدادها، اهميت اينگونه اتفاقات را ناچيز جلوه ميدهيم. در حالي كه اتفاقات گذشته و انواع رخدادهاي ژئوپليتيكي پيرامون كشور ايران، ميزان اثرات آن را به ويژه اثرات مخرب و هزينهزاي آن را به خوبي نشان دادهاند، مثل سادهانگاري تحريمها، سادهانگاري رژيم حقوق درياي خزر، سادهانگاري تجاوز اسراييل به خاك كشور عزيزمان ايران، سادهانگاري چاههاي مشترك نفتي و گازي و دهها مورد ديگر.
محور ششم: رويش ريشههاي ضد ژئوپليتيكي در نوار طولاني مرزهاي حوزه شمال غرب كشور به واسطه سه عامل مغاير با سازههاي فعلي منطقه يعني تقويت نفوذ حوزه آناتولي در كنار فعال شدن بازيگران ضد ايراني از جمله اسراييل و گروههاي واگراي ايراني و احتمال شكلگيري اتحاد چهار برادران در زير سايه خيمه خان امريكايي در زنگزور محور هفتم: هر گونه دخل و تصرف در وضع موجود به ويژه با حضور بازيگر پردردسري مثل امريكا، ضمن تقويت حضور اسراييل در قفقاز جنوبي، سازمان اكو را به شدت تحتالشعاع قرار داده و برخلاف تصورات سادهانگارانه كه گفته ميشود دغدغههاي ايران لحاظ شده، باز يك تاكتيك فريب و غافلگير كردن ايران است و توافق اخير، بدون ترديد موازنه منطقهاي را به ضرر ايران تغيير ميدهد و يكي از كليديترين مسيرهاي ارتباطي ايران بهطور كامل از دسترس خارج و اين اتفاق نقشي كليدي در انزواي ژئوپليتيكي ايران خواهد داشت. در اين شرايط چيزي كه به كار ما بيايد، اين است كه ايران فقط بايد شرايط جديد را با الزامات منطقهاي و جهاني درك كند و تا بيشتر از اين دير نشده است، راهبردهاي منسوخ شده و ناكارآمد منطقهاي و جهاني خود را تغيير بدهد تا از آسيبهاي بيشتر جلوگيري كند.
