بورس در بنبست ابهامها

در روزهايي كه فعالان بازار سرمايه، چشم انتظار يك جرقه براي بازگشت اعتماد و رونق هستند، شاخصها خبر ديگري ميدهند. پيكان تمام نسبتهاي بنيادي و تكنيكال به كفهاي تاريخي رسيده و حتي گاهي زير همان كفها ايستاده است. اما اينبار مشكل نه فقط در نمودارها كه در فضاي كلي اقتصاد و سياست كشور ريشه دارد.
در روزهايي كه فعالان بازار سرمايه، چشم انتظار يك جرقه براي بازگشت اعتماد و رونق هستند، شاخصها خبر ديگري ميدهند. پيكان تمام نسبتهاي بنيادي و تكنيكال به كفهاي تاريخي رسيده و حتي گاهي زير همان كفها ايستاده است. اما اينبار مشكل نه فقط در نمودارها كه در فضاي كلي اقتصاد و سياست كشور ريشه دارد. امروز ديگر حتي چشمانداز ششماهه يا يك ساله اقتصاد كشور هم روشن نيست. فضاي كسبوكار با نااطميناني شديدي مواجه است و ناظران قادر به پيشبيني سمتوسوي حركت سياسي كشور نيستند. تا چند ماه پيش، گمان بر آن بود كه مسير ديپلماسي به سمت مذاكرات گشوده ميشود؛ موضوعي كه بخش خوشبيني از جامعه را به بازار سهام كشاند اما اكنون، حتي خود سياستگذاران و كارشناسان اقتصادي هم تصويري شفاف از آينده ندارند.
يكي از سه قفل مهم پيش روي بورس، فاصله روزافزون بين نرخ دلار نيما، نرخ بازار توافقي و نرخ آزاد است. اين شكاف كه به دليل سركوب هفت تا هشت ماهه قيمت ارز در برخي سطوح ايجاد شده، سرمايهها را به سمت داراييهاي تورممحور و دلارمحور سوق داده و بازار سهام از اين موج جا مانده است. هر چه نرخ آزاد افزايش پيدا ميكند، انگيزه سرمايهگذاران براي نگه داشتن نقدينگي در بازار سهام كمتر ميشود.
عامل دوم، نرخ بهره ۳۵ تا ۳۶ درصدي است كه بدون نشانهاي از كاهش، همچنان در اقتصاد پابرجاست. چنين بازدهي بالايي، بازار پول و سپردهگذاري بانكي را به پناهگاه جذابي براي سرمايههاي ريسكگريز بدل كرده است. در نتيجه، سهام كوچك و بزرگ، بنيادي يا غيربنيادي، همگي به يك سرنوشت دچار شدهاند: نبود خريدار و واكنش سريع به فروشندگان.
فشارهاي سياسي و نااطميناني حاصل از آن، سرمايه را از بورس فراري داده است. در هفتههاي اخير، روزهاي مثبت بازار تنها به مدد خريدهاي صندوقهاي حمايتي رقم خورده و عملا سرمايهگذاران حقيقي وارد ميدان نشدهاند. به بيان ديگر، اگر اين خريداران نهادي حضور نداشتند.
رنگ سبز در تابلوي معاملات هم ديده نميشد. تا زماني كه دستكم يكي از سه عامل اصلي دورنماي سياسي، نرخ بهره بالا يا شكاف ارزي بهبود پيدا نكند، اميدي به تغيير بنيادين در روند بازار نيست. حتي در خوشبينانهترين حالت، بورس تنها ميتواند يك روند خنثي را تجربه كند؛ رشدي كه نه قابل اتكا خواهد بود و نه پايدار. در چنين شرايطي، پيام اصلي بازار سرمايه به سياستگذاران ساده، اما هشداردهنده است: با ابهام، بياعتمادي و سياستهاي انقباضي، موتور بورس روشن نخواهد شد.
