يك محيط‌بان ديگر كشته شد ولي هنوز قوانين مربوط به حفاظت از آنها ضمانت اجرايي ندارد

محيط‌بانان ايران ؛سربازان بي‌سلاح طبيعت در خط مقدم خطر

۱۴۰۴/۰۵/۱۹ - ۰۲:۱۸:۰۲
کد خبر: ۳۵۲۸۱۱
محيط‌بانان ايران ؛سربازان بي‌سلاح طبيعت در خط مقدم خطر

«محمود شهمرادي» محيط‌بان پارك گلستان روز چهارشنبه 15 مرداد در درگيري با شكارچيان غيرمجاز به شهادت رسيد. خبر همين‌قدر كوتاه و دردناك بود. باز هم مرگ يك محيط‌بان ديگر براي حفاظت از محيط‌زيست و حيات‌وحش.

مرگ محيط‌بانان، نماد عرياني از بحران در محيط‌زيست است

گلي  ماندگار|

«محمود شهمرادي» محيط‌بان پارك گلستان روز چهارشنبه 15 مرداد در درگيري با شكارچيان غيرمجاز به شهادت رسيد. خبر همين‌قدر كوتاه و دردناك بود. باز هم مرگ يك محيط‌بان ديگر براي حفاظت از محيط‌زيست و حيات‌وحش. يكي ديگر از آنهايي كه هر روز براي حفاظت از طبيعت اين سرزمين جان بر كف گرفته‌اند، قرباني خلأ‌هاي قانوني و بي‌توجهي مسوولان شد. محيط‌بانان، نخستين و گاهي تنها مدافعان حيات‌وحش و منابع طبيعي كشور، سال‌هاست در سكوت و گمنامي، بار سنگين حفاظت از محيط‌زيست را بر دوش مي‌كشند. آنها شبانه‌روز در كوه‌ها، جنگل‌ها، تالاب‌ها و بيابان‌هاي كشور در حال گشت‌زني هستند تا مانع شكار غيرقانوني، تخريب جنگل‌ها و چراي بي‌رويه شوند، اما اين قشر كوچك و پراكنده، در‌حالي در خط مقدم اين جنگ نابرابر قرار دارند كه از حداقل امكانات، امنيت شغلي و حتي امنيت جاني بي‌بهره‌اند.

كمبود امكانات؛ ماموريت با دست خالي

بخش عمده‌اي از مشكلات محيط‌بانان به كمبود امكانات برمي‌گردد. در بسياري از پاسگاه‌هاي محيط‌باني، خودروهاي گشت‌زني فرسوده و بدون قطعات يدكي هستند، لباس‌ها و كفش‌هاي كار استاندارد ندارند و حتي بيسيم‌ها به دليل نبود بودجه، قديمي و ناكارآمدند. در مناطق كوهستاني، نبود دوربين‌هاي پايش و تجهيزات ديد در شب، كار را براي مقابله با شكارچيان غيرقانوني به‌شدت دشوار كرده است. براساس گزارش‌هاي سازمان حفاظت محيط زيست، در برخي مناطق، محيط‌بانان براي گشت‌زني، ناچارند از موتورهاي فرسوده يا حتي پاي پياده استفاده كنند. اين شرايط در مناطق وسيع مانند پارك ملي گلستان يا دنا، به معني خطرپذيري بيشتر و كاهش توان عملياتي آنهاست.

نبود امنيت شغلي؛ قراردادي‌هاي  هميشه نگران

يكي از دغدغه‌هاي جدي محيط‌بانان، وضعيت قراردادهاي كاري است. بخش قابل توجهي از آنها با قراردادهاي موقت يا پيماني فعاليت مي‌كنند و حتي محيط‌بانان رسمي هم از آينده شغلي خود مطمئن نيستند. با تغيير دولت‌ها يا مديران، جابه‌جايي و تغيير وضعيت شغلي به‌راحتي رخ مي‌دهد. اين بي‌ثباتي شغلي، انگيزه و روحيه محيط‌بانان را به‌شدت كاهش داده و آنها را در وضعيت رواني ناپايداري قرار داده است. به گفته فعالان صنفي، در بسياري از موارد، محيط‌بانان حتي بيمه كامل ندارند يا پرداخت حق بيمه آنها با تأخير صورت مي‌گيرد. نبود سازوكارهاي حمايتي مناسب، باعث شده در صورت آسيب‌ديدگي يا حتي شهادت حين انجام وظيفه، خانواده‌ها با مشكلات مالي جدي روبه‌رو شوند.

 مشكلات معيشتي؛ حقوقي كه با تورم آب مي‌رود

در‌حالي كه وظايف محيط‌بانان شامل كارهاي سنگين و پرخطر است، حقوق دريافتي آنها اغلب كفاف زندگي روزمره را نمي‌دهد. بيشتر محيط‌بانان در مناطق دورافتاده زندگي مي‌كنند، جايي كه هزينه دسترسي به كالا و خدمات بالاتر است. با وجود اين، دريافتي آنها تفاوت چنداني با كارمندان پشت‌ميزنشين ندارد. افزايش تورم و گراني، فشار مضاعفي بر معيشت محيط‌بانان وارد كرده است. بسياري از آنها براي تأمين هزينه‌هاي خانواده، مجبورند بعد از ساعت كاري به كارهاي جانبي روي آورند كه اين خود باعث فرسودگي بيشتر جسمي و روحي مي‌شود.

 نبود امنيت جاني؛ جان در گرو حفاظت از طبيعت

شايد مهم‌ترين و تلخ‌ترين بخش ماجرا، نبود امنيت جاني براي محيط‌بانان باشد. طبق آمار، ايران يكي از بالاترين نرخ‌هاي شهادت و مجروحيت محيط‌بانان را در جهان دارد. آنها در بسياري از موارد با شكارچيان مسلح و متخلفان منابع طبيعي مواجه مي‌شوند، در حالي كه يا سلاح كافي براي دفاع از خود ندارند يا قوانين استفاده از آن، بسيار سخت‌گيرانه و محدودكننده است. در سال‌هاي اخير، بارها پيش آمده كه محيط‌بانان حين انجام ماموريت، هدف گلوله شكارچيان قرار گرفته و جان خود را از دست داده‌اند. حتي برخي قرباني حوادث غيرمستقيم مانند سقوط از ارتفاع، غرق‌شدگي يا حوادث رانندگي در گشت‌هاي طولاني شده‌اند.

مشكلات قضايي؛ مدافعان طبيعت در جايگاه متهم

يكي از تلخ‌ترين واقعيت‌ها براي محيط‌بانان، اين است كه در مواردي كه ناچار به استفاده از سلاح شده‌اند، به جاي حمايت، با پرونده قضايي و حتي حكم زندان يا قصاص روبه‌رو شده‌اند. در‌حالي كه در بسياري از كشورها، ماموران محيط‌باني براي استفاده از سلاح در برابر تهديدات جاني، حمايت قانوني كامل دارند، در ايران قوانين هنوز شفاف و حمايتي نيستند. پرونده‌هاي محيط‌باناني كه سال‌ها در دادگاه‌ها معطل مانده يا با احكام سنگين مواجه شده‌اند، نمونه‌اي از اين خلأ قانوني است. اين وضعيت باعث شده بسياري از محيط‌بانان در لحظه خطر، حتي اگر جانشان در معرض تهديد باشد، ترديد كنند كه آيا مي‌توانند از خود دفاع كنند يا خير.

 پيامدهاي رواني و خانوادگي

شرايط سخت كاري، نبود امنيت شغلي و جاني و فشار معيشتي، اثرات جدي بر سلامت روان محيط‌بانان گذاشته است. اضطراب مزمن، افسردگي و فرسودگي شغلي در ميان آنها رايج است. خانواده‌هاي محيط‌بانان نيز در اين فشارها شريك‌اند، به‌ويژه همسران و فرزندان كه هر روز با نگراني از بازگشت سالم عزيزشان زندگي مي‌كنند. بسياري از خانواده‌ها در مناطق محروم و دورافتاده مستقر هستند و از امكانات اوليه آموزشي، درماني و رفاهي بي‌بهره‌اند. اين وضعيت، گاه باعث مهاجرت خانواده به شهرهاي بزرگ و دوري طولاني‌مدت محيط‌بان از خانواده مي‌شود كه خود مشكلات ديگري به همراه دارد.

 چرا وضعيت محيط‌بانان اهميت دارد؟

محيط‌بانان نه‌تنها حافظ جان حيوانات و منابع طبيعي هستند، بلكه با كارشان به امنيت زيست‌محيطي و حتي امنيت غذايي كشور كمك مي‌كنند. جنگل‌ها، مراتع، تالاب‌ها و تنوع زيستي، بخشي از سرمايه‌هاي ملي‌اند كه نابودي آنها، هزينه‌هاي جبران‌ناپذيري براي كشور به همراه دارد. بي‌توجهي به وضعيت اين قشر، به معناي بي‌توجهي به حفاظت از اين سرمايه‌هاي حياتي است. محيط‌بانان ايران، مدافعان گمنام و بي‌ادعاي طبيعت‌اند كه با كمترين امكانات، بيشترين خطر را به جان مي‌خرند. بي‌توجهي به وضعيت آنها، به‌معناي ناديده گرفتن آينده محيط‌زيست كشور است. اگر امروز براي حمايت از اين قشر اقدامي جدي نشود، فردا ممكن است ديگر نه محيط‌بانان باشند و نه طبيعتي كه نياز به حفاظت داشته باشد.

مرگ محيط‌بانان  نماد عرياني از بحران در محيط‌زيست است

محسن نيك‌فر، فعال محيط‌زيست در اين باره به «تعادل» مي‌گويد: محيط‌بان، سربازان گمنام طبيعت هستند؛ آنها سال‌هاست كه بدون امكانات كافي، با حقوقي ناچيز و در نبود حمايت‌هاي قانوني، در برابر شكارچيان غيرمجاز، زمين‌خواران و متجاوزان به حريم طبيعت سينه سپر مي‌كنند. اما گاهي اين دفاع، به قيمت جان آنها تمام مي‌شود. مرگ تلخ محيط‌بان، ديگر يك خبر عادي در رسانه‌ها نيست؛ بلكه نماد عرياني از بحران محيط زيست و بي‌توجهي مسوولان به حيات حافظان واقعي طبيعت است.

 در طول دو دهه گذشته، بيش از ۱۵۰  محيط‌‌بان در راه انجام وظيفه جان باخته‌اند

او مي‌افزايد: در طول دو دهه گذشته، بيش از ۱۵۰ محيط‌‌بان در راه انجام وظيفه جان باخته‌اند. اين آمار در مقايسه با كشورهاي توسعه‌يافته، نگران‌كننده و هشداردهنده است. بيشتر اين جان‌باختگان، نه بر اثر حادثه يا شرايط طبيعي، بلكه با گلوله شكارچيان كشته شده‌اند. فعالان محيط‌زيست اين پديده را «قتل قانوني» مي‌نامند، زيرا ضعف قوانين باعث شده تا عاملان اين جنايات به‌راحتي از چنگال عدالت فرار كنند.

محيط‌بانان حتي ابتدايي‌ترين  امكانات حفاظتي را ندارند

اين فعال باسابقه محيط‌زيست ادامه مي‌دهد: محيط‌بانان ما در شرايطي كار مي‌كنند كه حتي ابتدايي‌ترين امكانات حفاظتي را ندارند. بسياري از آنها تنها با يك بي‌سيم و عصا در برابر شكارچيان مسلح قرار مي‌گيرند. تجهيزات آنها فرسوده، خودروها قديمي و لباس‌ها حتي در فصل زمستان هم گرم نيستند. اما مهم‌تر از همه، نبود حمايت قانوني است؛ محيط‌بان اگر براي دفاع از خودش شليك كند، بايد سال‌ها در دادگاه‌ بجنگد تا اثبات كند مقصر نبوده. همين ترس باعث مي‌شود در بسياري موارد، دست از دفاع بكشند و قرباني شوند. نيك‌فر مي‌افزايد: در اكثر موارد، قاتلان محيط‌بان نه‌تنها مجازات نمي‌شوند، بلكه با وثيقه آزاد شده و شكايت هم مي‌كنند. چنين شرايطي، روحيه نيروهاي محيط‌باني را شديداً تضعيف كرده و علاقه‌مندان ورود به اين حرفه را كاهش داده است و اين يعني نابودي تدريجي يك ساختار حفاظتي.

 يكي از بزرگ‌ترين مشكلات  پيش روي محيط‌بانان، عدم تعريف دقيق جايگاه شغلي آنهاست

محسن نيك‌فر در بخش ديگري از سخنان خود به خلأهاي قانوني و نبود شفافيت در تعريف دقيق جايگاه شغلي محيط‌بانان اشاره كرده و مي‌گويد: يكي از بزرگ‌ترين مشكلات پيش روي محيط‌بانان، عدم تعريف دقيق جايگاه شغلي آنهاست. محيط‌بانان در ايران وضعيت حقوقي مشخصي ندارند. در بسياري از پرونده‌ها، وقتي محيط‌بان حين دفاع از خود، شكارچي متجاوز را هدف قرار داده، به دليل نبود قوانين شفاف، به جرم قتل عمد محاكمه و حتي با حكم قصاص روبه‌رو شده است. اگرچه در سال‌هاي اخير تلاش‌هايي براي تصويب «لايحه حمايت از محيط‌بان» صورت گرفته، اما همچنان بسياري از مفاد آن به اجرا درنيامده يا با موانع جدي مواجه است.

محيط‌‌بان، شهيد خاموش جامعه ماست

او مي‌افزايد: محيط‌بان نه‌تنها از سوي قانون و دستگاه قضايي حمايت نمي‌شوند، بلكه در جامعه نيز چندان شناخته‌شده نيستند. رسانه‌ها به‌ندرت به چالش‌هاي اين قشر مي‌پردازند و نظام آموزشي كشور نيز هيچ برنامه‌اي براي آشنايي كودكان و نوجوانان با اهميت حفاظت از محيط‌زيست و نقش محيط‌بان ندارد. اين بي‌توجهي‌ها در كنار فشارهاي رواني ناشي از كار در مناطق صعب‌العبور، ترس مداوم از درگيري مسلحانه و حقوق ناچيز، باعث شده تا بسياري از محيط‌بانان يا استعفا دهند يا دچار مشكلات روحي و رواني شوند. محسن نيك‌‌فر در پايان مي‌گويد: مرگ محيط‌بان، تنها مرگ يك فرد نيست؛ مرگ يك وجدان اجتماعي است. وقتي يك محيط‌بان با شليك گلوله شكارچي جان مي‌بازد، در واقع بخشي از حافظه طبيعي يك كشور خاموش مي‌شود. اين فاجعه نبايد فقط در حد يك خبر كوتاه باقي بماند. اكنون وقت آن است كه جامعه مدني، قانون‌گذاران و مردم، دست به دست هم دهند تا حافظان طبيعت، ديگر قرباني وظيفه نباشند. طبيعت ايران، بيش از هميشه به قهرمانان زنده نياز دارد، نه شهيدان خاموش.