نفت در لبه تيغ!

وقتي خاورميانه ميلرزد، نفت نيز بيقرار ميشود. اين طلاي سياه سالهاست كه هم ناظر صحنههاي پرتنش ژئوپليتيك بوده، هم خود بخشي از آتشبازيهاي اقتصادي و سياسي منطقه. بحرانهاي پياپي در خاورميانه، همچون ضربان قلب بازار انرژي، بر قيمت نفت، تصميمگيري شركتهاي بينالمللي، سياستگذاري دولتها و حتي معيشت ملتها تأثيرگذار است.
گلناز پرتوي مهر|
وقتي خاورميانه ميلرزد، نفت نيز بيقرار ميشود. اين طلاي سياه سالهاست كه هم ناظر صحنههاي پرتنش ژئوپليتيك بوده، هم خود بخشي از آتشبازيهاي اقتصادي و سياسي منطقه. بحرانهاي پياپي در خاورميانه، همچون ضربان قلب بازار انرژي، بر قيمت نفت، تصميمگيري شركتهاي بينالمللي، سياستگذاري دولتها و حتي معيشت ملتها تأثيرگذار است.
در سالهاي اخير، تحولات اين منطقه پيچيدهتر از هميشه شده است. درگيريهاي تازه، صفآراييهاي نظامي، رقابت قدرتهاي منطقهاي و ابهام در آينده ديپلماسي انرژي، همگي يك سوال كليدي را مطرح ميكنند: بازار نفت در برابر بحرانهاي خاورميانه تا چه اندازه تابآور است؟ و در نگاهي دقيقتر، نفت در اين بازي شطرنج امنيتي و سياسي، مهره است يا بازيكن؟
خاورميانه خانه حدود يكسوم ذخاير اثباتشده نفت جهان است. عربستان سعودي، ايران، عراق، امارات، كويت و قطر، هر كدام بازيگراني كليدي در عرضه جهاني نفت بهشمار ميروند. از اين رو، هرگونه تنش در منطقه، بيدرنگ بر ذهن و رفتار معاملهگران در بازارهاي جهاني اثر ميگذارد.
براي نمونه، در سال ۲۰۱۹ حمله به تأسيسات نفتي شركت آرامكو در بقيق عربستان، تنها در چند ساعت باعث افزايش بيش از ۱۰ درصدي بهاي نفت خام شد. در بحرانهاي بعدي، مانند درگيريهاي يمن، جنگ سوريه، و تحريمهاي ايران، واكنش بازار گاه شديد و گاه كنترلشده بوده است. با اين حال، نقطه مشترك همه اين تحولات، ناپايداري رواني بازار در قبال ريسكهاي خاورميانه است. تحريمهاي نفتي عليه ايران يكي از مهمترين محورهاي تأثيرگذاري سياسي بر بازار نفت بوده است. امريكا در سالهاي اخير، با اعمال فشار حداكثري، تلاش كرده صادرات نفت ايران را به صفر برساند. هرچند ايران از مسيرهاي دور زدن تحريم، همچون فروش به چين، هند يا از طريق واسطهها، بخشي از نفت خود را صادر كرده، اما تأثير رواني اين تحريمها بر بازار جهاني انكارناپذير بوده است.
در عين حال، افزايش احتمال درگيري نظامي مستقيم يا نيابتي ميان ايران و اسراييل يا امريكا، باعث ميشود معاملهگران همواره در حال رصد نشانهها و گمانهزنيها باشند. بسته شدن احتمالي تنگه هرمز شاهراه حياتي عبور حدود يكسوم نفت جهاني همچون يك كابوس ژئوپليتيكي همواره بر بازار سايه انداخته است.
اگر تا دهه ۹۰ ميلادي اوپك سلطان بلامنازع بازار نفت بود، امروز نقشه قدرت بهطور قابل توجهي تغيير كرده است. امريكا، به عنوان توليدكننده بزرگ نفت شِيل، به يكي از وزنههاي تعيينكننده بازار تبديل شده است. اين موضوع دو اثر همزمان داشته:
نخست: كاهش وابستگي امريكا به نفت خاورميانه، كه تا حدي از انگيزههاي سياسي واشنگتن براي مداخله مستقيم در منطقه كاسته است.
دوم: افزايش انعطاف بازار جهاني در برابر شوكهاي منطقهاي؛ بهطوريكه بسياري از شوكهاي ژئوپليتيك كه در دهههاي گذشته منجر به جهشهاي قيمتي چشمگير ميشد، امروز با واكنش كنترلشدهتري همراه ميشود. با اين حال، توليد شيل هزينهبر و وابسته به قيمتهاي بالا است. به بيان ديگر، تداوم بحران در خاورميانه اگر موجب افزايش قيمت شود، امريكا از آن سود خواهد برد اما در عين حال، تعادل شكننده بازار نيز در معرض تهديد قرار ميگيرد.
اوپك ديگر آن هماهنگي سابق را ندارد. تضاد منافع ميان توليدكنندگان سنتي و نوظهور، ميان كشورهاي با كسري بودجه بالا و آنهايي كه ميتوانند با قيمت پايين هم ادامه دهند، سبب شده تصميمگيريها در اوپك با چالش همراه باشد. اضافهشدن روسيه و برخي كشورها در قالب «اوپكپلاس»، همزمان يك فرصت براي همكاري گستردهتر و يك تهديد براي انسجام دروني اين نهاد بوده است.
در بحبوحه بحران خاورميانه، تصميمگيريهاي اوپك درباره كاهش يا افزايش توليد، بيش از پيش رنگ و بوي سياسي گرفته است. برخي اعضا تمايل دارند با كاهش عرضه، قيمتها را بالا نگه دارند؛ برخي ديگر نگران از دست دادن بازار به رقباي تحريمي يا شِيل هستند. اين آشفتگي، باز هم به فضاي سردرگم بازار دامن ميزند.
يكي از سوالات كليدي در ميان تحليلگران اين است كه آيا نفت به عنوان يك دارايي راهبردي، ابزاري براي قدرتنمايي سياسي است يا بالعكس، گروگاني در دست سياستمداران؟ در مواردي مانند تحريم روسيه يا فشار بر ايران، از نفت براي اعمال فشار استفاده شده است. در مقابل، برخي كشورها نيز تهديد كردهاند كه از صادرات نفت به عنوان اهرم فشار استفاده خواهند كرد.
اما در دنياي امروز كه انرژيهاي تجديدپذير در حال رشد، و كشورها در مسير كاهش كربن هستند، نقش نفت بهتدريج دچار دگرديسي شده است. اين روند باعث ميشود كشورهايي كه به درآمد نفتي وابستهاند، در معرض ريسكهاي شديدتر ناشي از بحران قرار گيرند. نفت تنها در بشكهها معامله نميشود، بلكه در بورسهاي جهاني، بهشكل قراردادهاي آتي و اوراق مشتقه نيز حضور دارد. از اينرو، اخبار خاورميانه گاه پيش از آنكه واقعاً عرضهاي مختل شود، با سرعتي سرسامآور روي نمودارهاي نفت بازتاب پيدا ميكند.
سرمايهگذاران، تحليلگران و صندوقهاي پوشش ريسك هميشه در كمين فرصتها يا تهديدها هستند. يك انفجار در بندري نفتي، يك حمله موشكي، يا حتي يك توييت تهديدآميز از سوي يك مقام بلندپايه ميتواند جهت بازار را تغيير دهد. بحران در خاورميانه همچنان ابعادي ناشناخته دارد. چه بسا درگيريهاي محدود تبديل به تقابلهاي گستردهتر شود، يا برعكس، با ديپلماسي و ميانجيگري، بحرانها فروكش كند. آنچه مسلم است، بازار نفت در اين ميان همچون دماسنج و فشارسنج عمل ميكند هم تحتتأثير است، هم تأثيرگذار.
در ميان زمزمههاي جنگ و ديپلماسي، آينده نفت در خاورميانه در هالهاي از ابهام است. آيا نفت به عنوان يك كالاي استراتژيك، همچنان در خط مقدم بحرانها باقي خواهد ماند؟ يا با تحول در ساختار انرژي جهاني، نقش خود را به تدريج به ديگر منابع واگذار خواهد كرد؟
نفت در خاورميانه نه فقط يك منبع اقتصادي، بلكه يك مولفه حياتي در معادلات قدرت است. حضورش در خطوط لوله، پالايشگاهها، قراردادهاي نظامي و اجلاسهاي سياسي، نشان ميدهد كه بازار انرژي و تحولات ژئوپليتيكي در اين منطقه، پيوندي ناگسستني دارند.
در اين ميان، آنچه بازار را سردرگم، لرزان و گاه ناپايدار ميكند، نه فقط عرضه و تقاضا، بلكه همان رقص دايمي ميان سياست، امنيت و انرژي است. و نفت، همچنان ميرقصد؛ بر لبه تيغ، در توفان خاورميانه.
