تبعات جنگها بر شاخصهاي اقتصادي و نظام مصرف
اصولا جنگها و تنازعات كشورها چه تاثيري در نظم و نظامات اقتصادي و نمودارهاي مصرف آن جامعه به جاي ميگذارد؟ اين پرسش در شرايطي كه ايران جنگ 12 روزه را پشت سر گذاشته و دورنمايي از احتمال آغاز درگيريهاي ديگر نيز وجود دارد، داراي اهميت است.

اصولا جنگها و تنازعات كشورها چه تاثيري در نظم و نظامات اقتصادي و نمودارهاي مصرف آن جامعه به جاي ميگذارد؟ اين پرسش در شرايطي كه ايران جنگ 12 روزه را پشت سر گذاشته و دورنمايي از احتمال آغاز درگيريهاي ديگر نيز وجود دارد، داراي اهميت است. يافتن پاسخي براي اين پرسش به تصميمگيران و سياستگذاران كمك ميكند تا تصويري از وضعيت مصرف اقلام، كالاها و خدمات همچنين شاخصهاي اقتصادي در شرايط جنگي داشته باشند. آثار جنگ بر اقتصاد كلان و مصرف مردم ميتواند بسيار پيچيده و چندبعدي باشد. بهطور كلي، جنگ ميتواند تاثيرات زير را بر مصرف مردم داشته باشد:
اول) كاهش درآمد و قدرت خريد: جنگ معمولا منجر به كاهش توليد ناخالص داخلي (GDP) و افزايش بيكاري ميشود كه در نتيجه قدرت خريد مردم كاهش مييابد. اين امر ميتواند منجر به كاهش مصرف كالاهاي غيرضروري شود. اگر جنگ طولاني شود تقاضاي كالاهاي مصرفي بادوام تغيير ميكند و قيمت آنها دچار تغيير ميشود.
دوم) تغيير در الگوي مصرف: در دوران جنگ، مردم ممكن است به سمت كالاهاي ضروري و اوليه مانند مواد غذايي، دارو و كالاهاي بهداشتي روي آورند و مصرف كالاهاي لوكس و غيرضروري را كاهش دهند.
سوم) افزايش قيمتها: جنگ معمولا انتظارات تورمي را تشديد ميكند و باعث افزايش قيمت كالاها و خدمات ميشود، به ويژه كالاهاي اساسي و ضروري. با افزايش قيمت آنها اين امر ميتواند منجر به كاهش مصرف شود، زيرا مردم نميتوانند هزينههاي بالاي كالاها را تامين كنند. در واقع تكانههاي بيروني انتظارات را تقويت ميكند و رشد انتظارات باعث افزايش قيمتها و نوسانات ميشود. در ساليان اخير مشاهده شده كه انتظارات تورمي (افزايش يا كاهش آن) تاثير بسزايي بر پارامترهاي اقتصادي دارد. انتظارات تورمي بدين معناست كه مثلا طي دوره آتي (يك ماه، يك فصل، يكسال يا...) مردم چه عددي را براي تورم پيشبيني ميكنند. اين انتظارات از آينده بر پارامترهاي مهم اقتصادي حال حاضر ازجمله مصرف تاثير ميگذارد. نتايج تحقيق نشان ميدهد كه در اقتصاد ايران تاثير انتظارات تورمي عقلاني در بلندمدت بر مصرف مثبت و معنيدار بوده؛ بدين صورت كه با يك درصد افزايش در سطح تورم انتظاري حدود 6 درصد ميزان مصرف افزايش خواهد يافت، اما در كوتاهمدت رابطه معنيداري ميان انتظارات عقلاني و مصرف وجود ندارد. تاثير انتظارات تورمي تطبيقي بر مصرف نيز مثبت و معنيدار تخمين زده شده است؛ بدين صورت كه يك درصد افزايش تورم انتظاري تطبيقي منجر به افزايش مصرف به ميزان 2 درصد خواهد شد.در مورد تورم انتظاري تطبيقي وجود رابطه مثبت ميان تورم انتظاري و مصرف تاييد ميشود، به گونهاي كه كشش مصرف نسبت به تورم انتظاري 2 درصد است. به بياني ديگر يك درصد افزايش تورم انتظاري تطبيقي منجر به افزايش مصرف به ميزان 2 درصد خواهد شد.
پچهارم) كمبود كالا: جنگ ممكن است منجر به اختلال در زنجيره تامين و كمبود كالاها شود كه خود باعث تغيير در الگوي مصرف ميشود. مردم ممكن است مجبور شوند كالاهاي جايگزين را خريداري كنند يا از برخي كالاها صرفنظر كنند. اين ممكن است منجر به عدم تامين كالري مورد نياز روزانه بدن شود و فقر غذايي را افزايش دهد.
پنجم) افزايش مصرف كالاهاي خاص: برخي كالاها مانند سلاح، تجهيزات نظامي و كالاهاي مرتبط با امنيت ممكن است در دوران جنگ افزايش تقاضا پيدا كنند. بهطور معمول بخش بيشتري از بودجه دولتها معطوف به اين موضوع ميشود و بدين لحاظ تامين كالاهاي ضروري يا عمومي دچار نقصان ميشود..
ششم) تاثيرات رواني: ترس و عدم اطمينان ناشي از جنگ ميتواند باعث تغيير در رفتار مصرفكنندگان شود. مردم ممكن است در خريد كالاهاي ضروري، كالاهاي بيدوام و با دوام تغيير رويه دهند. رفتار مردم در بازارهاي موازي تغيير ميكند.
هفتم) جنگ ميتواند منجر به مهاجرت شهروندان شود. در اين صورت مهاجرت نخبگان نيز تشديد ميشود. با كاهش بهرهوري توليد نيز به اين دليل هم كاهش مييابد.
هشتم) دلايل فوق تخصيص منابع در توليد دچار تغيير و تحول ميشود كه احتمالا موجب كاهش كارايي نيز ميشود. در نتيجه، آثار جنگ بر مصرف مردم معمولا شامل كاهش مصرف كالاهاي غيرضروري، افزايش مصرف كالاهاي ضروري، تغيير در الگوي مصرف و افزايش قيمتها ميشود.
