ارتباط ارگانيك تصميمات فردي با كليت بازار
در روزهايي كه بازار در مسير رشد دوباره قرار گرفته خوب است برخي ارتباطات زيربنايي موثر در وضعيت بازارها مورد ارزيابي قرار گيرند. ارتباط تصميمات فردي با مجموعه رخدادها در بخشهاي مختلف اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و... داراي اهميت است.

در روزهايي كه بازار در مسير رشد دوباره قرار گرفته خوب است برخي ارتباطات زيربنايي موثر در وضعيت بازارها مورد ارزيابي قرار گيرند. ارتباط تصميمات فردي با مجموعه رخدادها در بخشهاي مختلف اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و... داراي اهميت است.
اين ارتباط ارگانيك به اندازهاي داراي اهميت است كه اساسا برخي متفكران تمايزي ميان فرد و جامعه قائل نشده و آنها را در امتداد هم ميبينند. با يك چنين پيشفرضهايي امروز نشستم و به عملكرد 2 سال گذشته خودم در بازار سرمايه كشور نگاهي انداختم.
معتقدم با بررسي محتواي حركت فرد در هر كدام از بازارها ميتوان تصويري از كليت بازار و فراز و فرودهايش به دست آورد. اما چرا دامنه ارزيابيها را به 2 سال اخير و تحولات مرتبط با آن كشاندم؟ معتقدم وضعيت بازار قبل از اين تاريخ، حتي بعد ريزش سال 99 خورشيدي به گونهاي بود كه ميشد به اندازه تورم بازدهي مناسبي دريافت كرد. يك چنين سودي هم براي افراد و هم براي رشد بازار جالب توجه است.
توجه داشته باشيد كه من به عنوان يك سرمايهگذار، فعاليت اقتصاديام را در بازار سرمايه آغاز كردم و بخش بزرگي از سبد سرمايهگذاري مرا در اين فعاليت اقتصادي، سهام تشكيل ميداد. صادقانه بايد بگويم، اين دو سال عملا بدترين دوره كاري من بود كه طي سالها فعاليت تجربه كرده بودم. خوب است نگاهي به اعداد و ارقام بيندازيم تا متوجه فراز و و فرودهاي بازار و كار سخت وزارت اقتصاد و سازمان بورس براي ساماندهي اين بازار شويم. كار من طي دو سال اخير با اين نسبتها شروع شد؛ سهام: 50درصد، طلا 30درصد، كريپتو: 15درصد و زعفران: 5درصد.
در اين بازه زماني سهام 50درصد، طلا 200درصد، كريپتو 550درصد و زعفران 130درصد رشد كردند. نتيجه اين شد كه بازدهي كل اين سرمايهگذاري تركيبي به 174درصد رسيد و نسبتهاي جديد به اين شكل برقرار شد: سهام: 25درصد، طلا: 34درصد، كريپتو: 37درصد و زعفران: 4درصد.
در واقع با سرمايهگذاري تركيبي نوع خاصي از سود پايدار تجربه شد كه بدون اين شيوه دستيابي به آن ممكن نبود. با ارزيابي اين اعداد و ارقام اما چند نكته ديگر هم در اين ميان وجود دارد كه بايد به آن توجه شود:
1) در برههاي خاص من دچار سوگيري پسنگر يعني قضاوت تصميم گذشته با اطلاعات امروز شدم، چون عملا سهام كه بيشترين سرمايه را درگيرش كرده بودم، كمترين بازدهي را داشت و كريپتو بيشترين سوددهي را. وقتي نتيجه را مشاهده كردم، با خودم گفتم از ابتدا هم معلوم بود كه چنين اتفاقي رخ ميدهد و بايد طلا و بيتكوين بيشتري ميخريدم! اما حقيقت اين است كه هيچ صعود و سقوطي از قبل قطعي نبوده و تصميمي كه گرفتم براساس مقدار ريسكپذيري خودم بود.
2) سوگيري بعدي كه به سراغم آمد توهم اقليت بودن در باخت (False Uniqueness of Failure) بود. وضعيتي كه در آن فكر ميكند همه وارد ساير بازارها شدهاند و در حوزههايي چون بيتكوين و... سرمايهگذاري كردهاند و من جاماندهام. درحالي كه اوضاع دقيقا برعكس است و من در مسير رشد قابلتوجهي قرار دارم، چراكه بازار در مسير رشد مستمر است.
3) توهم كنترل (Illu sion of Control )هم مورد سوم است. يعني من به عنوان سرمايهگذار فكر ميكنم عملكرد بازار يا نتايج سرمايهگذاريهاي من به خاطر تصميمات خوب من بوده، درحالي كه بخش زيادي از آن به عوامل بيروني، نظام تصميمسازيهاي اقتصادي دولت و البته اندكي شانس بستگي دارد.
نتيجه اينكه هر سرمايهگذار و فعال اقتصادي در بازار بايد باتوجه به ريسكپذيري خودش و واقعيتهاي موجود، جلو برود و كارش را ارزيابي كند. اكثر سرمايهگذاراني كه در بازار دچار مشكل ميشوند به اين علت است كه فقط در سهام، سرمايهگذاري كردهاند. بدون ترديد تك بازار بودن و تصميمات تكبعدي حركت ريسكي محسوب ميشود. در ادامه هم با انتخاب سهام به جاي صندوق و تفكيك نكردن سهام شاخصساز با سهام كوچك، ريسك را افزايش دادهاند. بنابراين به هر سرمايهگذاري اين پيشنهاد را بايد كرد كه هدف اصلي كه كاهش و مديريت ريسكهاست نبايد فراموش كرد.