تغيير الگوي مصرف در زمان بحران با كالا و خدمات جايگزين
در اقتصاد ايران ريسكهاي مختلفي وجود دارد، اما مهمترين ريسك سيستمي اقتصاد در شرايط فعلي، تغيير الگوي مصرف و جايگزين كردن كالا و خدمات ديگر به جاي كالاي و خدمات فعلي به وسيله مردم است.

در اقتصاد ايران ريسكهاي مختلفي وجود دارد، اما مهمترين ريسك سيستمي اقتصاد در شرايط فعلي، تغيير الگوي مصرف و جايگزين كردن كالا و خدمات ديگر به جاي كالاي و خدمات فعلي به وسيله مردم است. يعني مردم به جاي كالاهاي موجود (با قيمتهاي بيشتر) به سمت مصرف كالاها و خدمات جايگزين رفتهاند. با اين روند، خانوادهها تلاش ميكنند دماي رفاه خانواده را حفظ كنند. يعني با همين نرخ ارز فعلي، الگوي مصرف خود را به گونهاي تغيير دهند كه درجه و دماسنج رفاه آنها تغيير نكند. مثلا نوه من در انگليس از پدرش خريد كالايي را طلب كرد؛ پدرش گفت قيمت اين كالا، گران است، از مادربزرگت (همسر من) بخواه برايت بخرد! در لندن حساب كرده بودند قيمت اين كالا به قيمت روز پوند در ايران 500هزار تومان ميشد . خانم من از يك فروشگاه سوال كرد قيمت همان كالا 100هزار تومان بود. نهايتا خانم من كالاي مورد بحث را از محل توليد با همان كيفيت 37هزار تومان خريداري كرد! خانمهاي ايراني و اصولا مردم ايران به سمت اجراي اين الگو حركت كردهاند. يعني مردم بهتر خريداري ميكنند و هزينههايشان را كاهش ميدهند. بازار اقتصادي ايران اما از اين الگوي مهم جا مانده است.
اين تغيير الگوي مصرف به سمت كالاهاي جايگزين، باعث حفظ دماي رفاه خانوادهها ميشود. خانمهاي ايراني در تشخيص اينكه دماي رفاه خانواده در چه نقطههايي تامين ميشود، نبوغ خاصي دارند. اما فعالان اقتصادي از درك اين تغييرات جا ماندهاند. اين راهبرد خانمهاي ايراني از تبديل تهديد به بحران در اقتصاد خانوارها جلوگيري كرده است. در اصطلاحات ژئوپليتيك وقتي تهديد حل نشود به بحران بدل ميشود. خانوادهها با حفظ دماي رفاه تلاش كردند الگوي مصرف خود را تغيير دهند. يكي از نشانههاي دماي رفاه اين است كه نسل جديد براي ايام فراغت خود پول بيشتري نياز دارد، خانوادهها ميدهند. پوشش جوانان در ايام فراغت هم هزينه دارد، خانوادهها اين هزينه را تقبل ميكنند. خانوادهها به جاي نو كردن گاه به گاه يخچال و...، هزينههاي ايام فراغت فرزندانشان را تامين ميكنند. فكر ميكنم در هيچ دورهاي به اندازه امروز پوشش ايام فراغت اين اندازه مورد توجه خانوادههاي ايراني نبوده است. ابايي هم از هزينهكرد براي آن ندارند. امروز مردم ايران زندگي خود را با هم تقسيم ميكنند، حتي هراسهاي خود را با هم تقسيم ميكنند. جامعهاي كه به اين نقطه رسيده كه زندگي خود را با ديگران تقسيم كند، رتبه بالايي دارد. كسي در ايران نميتواند تنهايي شاد باشد، شادي مفهومي جمعي است.
اگر نتوان خوشحالي را با كسي به اشتراك گذاشت، خوشحالي تجربه نشده است. مردم ايران ياد گرفتهاند با هزينه كردن بيشتر براي ايام فراغت هراسهاي خود را كاهش دهند. اين راهحل مواجهه با شرايط بحراني است. نام اين رويكرد اجبار نيست، بلكه مردم و خانوادهها راهحل را يافتهاند. مردم به ايام فراغتشان پوشش بيشتري ميدهند. اين تصور كه ايرانيان ناچارند اين كار را انجام دهند، ناشي از نگاههاي منفي است. ساير مواردي كه ايرانيها الگوي متفاوتي را براي آنها استفاده ميكنند، هزينههاي اجاره است. هزينه تعمير و نگهداري موردي ديگر است كه خانوادههاي ايراني الگوي متفاوتي از هزينهكرد را براي آنها در نظر گرفتهاند، اما فعالان اقتصادي توجهي به آن ندارند. اين تغييرات را از خودروهاي ايراني كه از كنار شما در خيابانهاي عبور ميكنند به عينه ميتوان ديد. در كل تغيير الگوي مصرف و جايگزين كردن كالا و خدمات ديگر، يكي از راهبردهايي است كه ايرانيان در زمان بحران به كار ميگيرند و لازم است كه فعالان اقتصادي و بنگاهها نيز از آن بهرهگيري كنند... (ادامه دارد)