پارادايم شيفت حكمراني براي توسعه
17تيرماه بود كه خبر امضاي بيانيهاي با امضاي 180 اقتصاددان و استادان دانشگاهي خطاب به مردم ايران و رييسجمهور منتشر شد. بيانيهاي كه در آن درخواست تغيير پارادايم حاكم بر نظام حكمراني براي برونرفت از بحران كنوني در حوزههاي اقتصادي و سياسي مطرح شده و راهكارهايي براي برونرفت از مشكلات نيز مطرح شده بود.

اقتصاد ايران، فضاي كسب و كار و معيشت مردم بيشتر از اين نميتواند شرايط بلاتكليفي، بيتصميمي و تعليق را تحمل كند
زهرا سليماني|
17تيرماه بود كه خبر امضاي بيانيهاي با امضاي 180 اقتصاددان و استادان دانشگاهي خطاب به مردم ايران و رييسجمهور منتشر شد. بيانيهاي كه در آن درخواست تغيير پارادايم حاكم بر نظام حكمراني براي برونرفت از بحران كنوني در حوزههاي اقتصادي و سياسي مطرح شده و راهكارهايي براي برونرفت از مشكلات نيز مطرح شده بود. با بررسي امضاهاي قرار گرفته ذيل اين بيانيه و درخواست، نشان ميداد كه دامنه وسيعي از اقتصاددانها و استادان دانشگاهي كه در ظاهر ديدگاههايي متفاوت و بعضا متضاد با يكديگر داشتند، زير اين برگه را امضا كرده بودند. از چهرههايي معتقد به نظام بازار آزاد گرفته تا طرفداران سوسياليسم، افراد ليبرال و...پاي اين برگه درخواست را امضا كرده بودند. واقعيتي كه نشان ميدهد، استادان كشور روي چند اصل اساسي توافق كرده و نوعي اجماع را شكل دادهاند. ضرورت توسعه مناسبات با جهان، رفع تحريمها، ضرورت تغيير پارادايم و اصلاحات داخلي بخشي از نقاط اشتراكي است كه در اين بيانيه بر آن تاكيد شده است. يكي از افرادي كه امضاي او پاي اين برگه درخواست از رييسجمهور قرار گرفته، مرتضي افقه، اقتصاددان و استاد دانشگاه شهيد چمران اهواز است. افقه در گفتوگو با «تعادل» تلاش كرده ابعاد ماهوي اين درخواست را بررسي كرده و تصويري از دورنمايي كه اقتصاددانها و استادان دانشگاهي به دنبال تحقق آن هستند، ارايه كند.
بيانيه 180 اقتصاددان، استاد دانشگاه و كنشگران سياسي و اجتماعي بازخوردهاي بسياري در فضاي عمومي كشور داشت. شما هم يكي از امضاكنندگان اين نامه بوديد. در اين بيانيه به دنبال چه هستيد؟
همانطور كه حتما مستحضريد، طيفهاي متفاوتي از منظر تفكرات اقتصادي اين نامه و بيانيه را امضا كردند. اينكه من هم در كنار افرادي كه شايد رويكردهاي متفاوتي با آنها داشتم اين بيانيه را امضا كردم ناشي از اين واقعيت است در اين نامه به نقاط اشتراك پرداخته شده است نه نقاط افتراق. نظر من كه سالهاست با شما و همكارانتان مطرح ميكنم، اين است كه مشكلات اقتصادي ايران ريشههاي غيراقتصادي دارند و تا زماني كه اين مشكلات غيراقتصادي حل نشوند، دردي از اقتصاد كشور دوا نميشود. اين ترجيعبند همه مصاحبهها و تحليلهاي من است. در اين بيانيه تاكيد عمده بر همين واقعيت است.
كمي درباره اين مشكلات غيراقتصادي كه در اين بيانيه بر آن تاكيد شده بيشتر توضيح ميدهيد؟
اول، تاكيد سرمايه اجتماعي به عنوان يك ركن اساسي براي همكاري و مشاركت مردم در اقتصاد. دوم، تاكيد بر توسعه روابط خارجي با جهان پيراموني. طي سالهاي اخير با كجفكريهايي كه جناح اصولگرا داشت و تصور ميكرد، بدون همكاري با ساير كشورها و رفع تحريم هم ميتواند، مشكلات كشور را حل و فصل كرد، فرصتهاي بسياري براي اقتصاد ايران از دست رفت. اين طيف كشور را از مبادلات جهان آزاد محروم و ايران را درگير نوع خاصي از انزوا كرد . در اين بيانيه بر ضرورت توسعه روابط با همه كشورهاي جهان به خصوص كشورهاي پيشرفته تاكيد شده است. ايران هم به لحاظ تكنولوژيكي و هم به دليل كمبود سرمايه و نياز به سرمايهگذاري به اين كشورها نياز دارد. مساله بعدي كه در اين نامه مورد تاكيد قرار گرفته، مذاكره و حل مشكلات با جهان غرب و امريكا از طريق گفتوگو است. طي 7سال اخير پس از خروج ترامپ از برجام و سنگينتر شدن تحريمها، ايران هر آنچه ذخاير و منابع داشته كه بتواند آنها را جايگزين درآمدهاي نفتي كند، خرج كرده است. اين منابع در دولتهاي روحاني، رييسي و پزشكيان، مصرف شده و ديگر چيزي از آنها باقي نمانده است. در اين بيانيه بر ضرورت مذاكره براي رفع كامل تحريمها تاكيد شده است. اينها مواردي بودند كه ايران براي رفع تحريمها و رشد اقتصادي به آنها نياز دارد.
اما طيفهايي در حاكميت هستند كه ميگويند حتي در شرايط تحريمي هم ادامه حيات اقتصادي ممكن است و ايران نيازي به مذاكره براي رفع تحريمها ندارد! اين ديدگاههاي راديكال را چطور ارزيابي ميكنيد؟
با حرف و ادعا كه كشور را نميتوان اداره كرد.اقتصاد ايران، فضاي كسب و كار و معيشت مردم بيشتر از اين نميتواند شرايط بلاتكليفي، بيتصميمي و تعليق را تحمل كند.۷سال (پس از خروج ترامپ از برجام) است كه ايران با اين مشكلات روبهرو بوده است. جنگ ۱۲ روزه شدت عمق اين مشكلات را بيشتر نمايان كرده است.
يعني با رفع تحريمها و توسعه روابط با جهان مجموعه مشكلات اقتصادي و معيشتي كشور حل ميشوند؟
توافق و رفع تحريمها شرط لازم است، اما قطعا به تنهايي كافي نيستند. حتي اگر توسعه روابط با جهان اتفاق بيفتد، مشكل تحريمها رفع شود، مشكل حمله نظامي حل شود، تازه نوبت به حل مشكلات اصلي اقتصاد ميرسد كه ريشه آنها داخلي است. در واقع ناكارآمدي نظام حكمراني كه خودش را در نظام ارزشي غيرتوسعهاي، انتصابهاي مديريتي ناكارآمد و ضد توليد نمايان، نظام بروكراسي كژكاركرد و ضد توسعهاي نشان داده، ريشه مشكلات اقتصادي و راهبردي كشور است. همه اين موارد باعث شده اقتصاد ايران طي ۳دهه اخير و پس از جنگ ۸ساله با عراق به سمت نزول شاخصها حركت كند.
سوالي كه با توضيحات شما پيش ميآيد، اين است كه چرا زودتر از اينها، اين نقاط بحراني، نمايان نشد؟ به هر حال از دوران پساجنگ ۸ساله شاخصهاي اقتصادي به سمت بحراني شدن پيش رفته بودند.
دليل اين امر وجود درآمدهاي نفتي است. درآمدهاي نفتي، ناكارآمديها و سوءمديريتها را تا قبل از سال ۹۷، پنهان كرد و اجازه نداد واقعيتهاي اقتصاد ايران نمايان شوند. دولتها با فروش اموال دولتي، انتشار و فروش اوراق قرضه، افزايش مالياتها و...توانستند كشور را نگه دارند. امروز اما همه اين منابع پايان يافتهاند. در اين شرايط ايران چارهاي ندارد جز اينكه در كوتاهمدت مشكلات خود را با كشورهاي غربي و امريكا حل كند و سپس به سمت حل مشكل بزرگتر كه انجام تحولات ساختاري به نفع رشد و توسعه كشور است، حركت كند.
يعني از نظر شما اين تحريمها و كاهش درآمدهاي نفتي بود كه باعث شد اقتصاد ايران با واقعيت اقتصاد و ريشه مشكلات مواجه شود، درست است؟
دقيقا قبلا در مصاحبه با خود شما هم گفتم كه ۳0سال است وضعيت اقتصاد ايران و نظام تصميمسازيهاي كشور همين بوده كه پس از تحريمهاي ۹۷ با آن روبهرو شديم. اما درآمدهاي نفتي همه اين زخمهاي اقتصادي را پوشش ميداد. اين درآمدهاي نفتي بيماري بيكفايتي، ناكارآمدي، فساد و ...را كتمان ميكردند.هر جا مسوولان كم ميآوردند با واردات و پولپاشي، آنها را پنهان ميكردند. پس از تحريمهاي ۹۷ اين مشكلات نمايان شدند و مردم متوجه شدهاند كه ريشه مشكلات در ناكارآمدي داخلي است.
وقتي ريشه مشكلات ناكارآمديهاي داخلي است، بهتر نيست ابتدا از اين اصلاحات آغاز كنيم؟
در كوتاهمدت، چارهاي نداريم جز اينكه اول مشكل تحريم را حل كنيم تا مردم و اقتصاد نفسي بكشند بعد به سمت اصلاح ناكارآمديهاي داخلي حركت كنيم. تحولات ساختاري هم زمانبر هستند و هم با مقاومت ذينفعان و گروههاي سوداگر مواجه ميشوند . بنابراين اصلاحات داخلي نياز به زمان دارد.
پس از جنگ ۱۲ روزه، انگار چشم مردم و برخي مسوولان به ضرورت اصلاحات ساختاري باز شده. از اين ظرفيت چگونه ميتوان بهره برد؟ مهمترين درس حاكميت از جنگ 12 روزه چه ميتواند باشد؟
مهمترين دستاورد جنگ ۱۲ روزه انسجام و سرمايه اجتماعي ايجاد شده ناشي از آن است. حاكميت اگر متوجه شود كه براي تسويه و استمرار چقدر نياز به سرمايه اجتماعي، مشاركت همه مردم با همه نگرشهاي سياسي، مذهبي و عمومي دارد، قطعا از اين رويكرد فاصله ميگرفت كه بگويد: «هر كس با ما نيست ميتواند كشور را ترك كند!» همه ديدند در جنگ 12 روزه اكثر طيفها بهرغم انتقادات، نارضايتيها و گلايهمنديها، پشت حمايت از كشور و تماميت ارضي ايستادند. مهمترين درس حاكميت از اين 12 روز، اهميت سرمايه اجتماعي و اتحاد ملي است. با همين متريال است كه هم ميتوان اقتصاد را ساماندهي و هم در زمان بحرانها با اتحاد و همبستگي، كشور را حفظ كرد. براي دستيابي به توسعه به يك پارادايم شيفت در مسير توسعه نياز است.