بازار سرمايه در تعادل شكننده
اعتماد در بازار سرمايه، سرمايهاي تدريجي و شكننده است. نه با وعدههاي كوتاهمدت، بلكه با عملكرد مستمر، شفافيت و پاسخگويي بازسازي ميشود. اگر سرمايهگذار احساس كند كه در اين بازار «شنيده ميشود» و «قواعد بازي منصفانه است»، نهتنها باقي ميماند، بلكه سرمايه بيشتري را نيز وارد خواهد كرد.
اعتماد در بازار سرمايه، سرمايهاي تدريجي و شكننده است. نه با وعدههاي كوتاهمدت، بلكه با عملكرد مستمر، شفافيت و پاسخگويي بازسازي ميشود. اگر سرمايهگذار احساس كند كه در اين بازار «شنيده ميشود» و «قواعد بازي منصفانه است»، نهتنها باقي ميماند، بلكه سرمايه بيشتري را نيز وارد خواهد كرد. در غير اين صورت، همانطور كه خالقي هشدار داده، خروج سرمايهگذاران حقيقي ميتواند به يك روند بلندمدت و بازگشتناپذير تبديل شود. پرويز خالقي، كارشناس بازار سرمايه در گفتوگو با بازار در تحليلي صريح و هشدارآميز به وضعيت ناپايدار معاملات بورس اشاره كرده است و با خبرنگار بازار گفت: برخي نمادها كه امروز صف خريد شدهاند، دقيقاً به قيمت يكشنبه هفته گذشته بازگشتهاند. اين يعني در طول هفته، نوساناتي رخ داده كه بسياري از سهامداران حقيقي را به فروش در قيمتهاي پايينتر واداشته و سپس بازار به همان سطح قبلي بازگشته است. وي افزود: اين وضعيت نهتنها تلخ، بلكه نشانهاي از فرسايش عميق اعتماد در ميان سرمايهگذاران است. بسياري از افراد حقيقي، با ضرر يا نااميدي از بازار خارج شدهاند و شك نكنيد، آنها به اين زوديها برنميگردند. پرويز خالقي معتقد است كه در چنين شرايطي، بازسازي اعتماد سرمايهگذاران نهتنها يك ضرورت اقتصادي، بلكه يك الزام راهبردي براي پايداري بازار سرمايه است. بازسازي اين اعتماد، نيازمند مجموعهاي از اقدامات هماهنگ در سه سطح سياستگذاري، نهادي و عملياتي است خالقي پيشتر نيز هشدار داده بود كه اگر مراقب نباشيم، اصلاحهاي عميقتري در راه خواهد بود. در چنين شرايطي، بازسازي اعتماد سرمايهگذاران نهتنها يك ضرورت اقتصادي، بلكه يك الزام راهبردي براي پايداري بازار سرمايه است. بازسازي اين اعتماد، نيازمند مجموعهاي از اقدامات هماهنگ در سه سطح سياستگذاري، نهادي و عملياتي است. در سطح سياستگذاري، نخستين گام، ثبات در مقررات و پرهيز از تصميمات خلقالساعه است. تغييرات ناگهاني در قوانين بازار، مانند دامنه نوسان يا ماليات بر معاملات، سرمايهگذاران را سردرگم و بياعتماد ميكند. همچنين، تقويت استقلال سازمان بورس از مداخلات سياسي و اعلام شفاف سياستهاي كلان اقتصادي، از جمله سياستهاي ارزي و پولي، ميتواند افق پيشروي بازار را براي سرمايهگذاران روشنتر كند. وي ادامه داد: در سطح نهادي، بايد زيرساختهاي بازار تقويت شود. الزام شركتها به افشاي اطلاعات مالي و عملياتي بهصورت منظم و قابل اتكا، يكي از پايههاي اعتماد است. در كنار آن، مبارزه با تخلفات، از جمله معاملات مبتني بر اطلاعات نهاني يا دستكاري در قيمتها، بايد با جديت دنبال شود. همچنين، توسعه ابزارهاي مالي متنوع مانند اختيار معامله و صندوقهاي پوشش ريسك، به سرمايهگذاران امكان مديريت بهتر ريسك را ميدهد و از رفتارهاي هيجاني ميكاهد. اين كارشناس تاكيد كرد: در سطح عملياتي، بازگرداندن سرمايهگذاران حقيقي نيازمند توانمندسازي آنهاست. ارتقاي سواد مالي، آموزش تحليلگري و تشويق به سرمايهگذاري غيرمستقيم از طريق صندوقهاي حرفهاي، ميتواند رفتارهاي هيجاني را كاهش دهد. شركتها و نهادهاي بازار نيز بايد كانالهاي ارتباطي موثر با سهامداران ايجاد كنند و پاسخگوي دغدغههاي آنها باشند.
احتمال بازگشت به مسير صعودي بسيار ضعيف است
بازاري كه در هفتههاي اخير نزديك به ۱۵ تا ۲۰ درصد اصلاح كرده، بهراحتي و حتي با جريانهاي پولي محدود ميتواند به تعادل برسد. بنابراين، انتظار ميرود بزودي شاهد متعادل شدن اكثر نمادهاي بازار در محدوده همين اصلاح ۲۰ درصدي باشيم. اما اين تعادل، نه نشانه آغاز رشد، بلكه نقطهاي براي تصميمگيري بازار است. نكته مهم اينجاست كه ماهيت پولي كه اين روزها وارد بازار شده، از جنس هيجان و «بزن بالا ببر» نيست؛ بلكه وظيفه اصلي آن، همانطور كه بارها گفته شده، جلوگيري از ريزش بيشتر قيمتهاست. حال اگر فرض كنيم در روزهاي آينده بازار به تعادل برسد، پرسش كليدي اين است: انگيزه خريد چيست؟ آيا پس از تعادل، بازار وارد فاز رشد خواهد شد؟ پاسخ به اين پرسش، ميتواند مسير بازگشت سرمايههايي را كه از بازار خارج شدهاند، هموار كند. اما مشكل اصلي در فضاي مبهم و غبارآلود بازار نهفته است؛ فضايي كه حتي برخي از فعالان نميدانند يك ساعت بعد چه خواهد شد. به گفته فردين آقابزرگي بازار درگير يك سناريوي سهگانه است كه تنها يكي از آنها به نفع آن است. در سناريوي اول، اگر جنگ و تنش ادامه يابد، بازار وارد فاز توقف يا صفوف فروش سنگين خواهد شد. در سناريوي دوم، نه جنگي در ميگيرد و نه صلحي برقرار ميشود؛ بلكه در فضايي خاكستري، تنشها ادامه مييابد و اروپا نيز ممكن است مكانيسم ماشه را فعال كند. در اين فضا، بازارهاي رقيب رشد ميكنند، اما بازار سرمايه درگير تنش و بياعتمادي باقي ميماند. تنها در سناريوي سوم، يعني با برقراري آتشبس، مذاكرات قوي و صلح پايدار، ميتوان به بازگشت جريان پول و آغاز رشد اميدوار بود فردين آقابزرگي به بازار گفت: در چنين شرايطي، بازار تنها دو مسير پيشرو دارد و هر دو، با موانع جدي همراهاند. اگر بازار نتواند مسير صعودي را از سر بگيرد، با كوچكترين تحولات سياسي، دوباره دچار ريزش خواهد شد. بازاري كه مدام با خروج پول مواجه است، اعتماد در آن سلب شده و فضاي سياسي حركات آن را قفل كرده، نميتواند روندي پايدار و منطقي را آغاز كند. در اين فضا، تنها دلخوشي به عوامل بنيادي باقي ميماند: مجامع پيشرو، گزارشهاي مياندورهاي، يا اصلاح قيمتها. اما تا زماني كه سايه ابهام سياسي بر سر بازار است، هيچكس با سرعت بالا حركت نميكند. وي افزود: در صورت نبود اتفاقات غيرمنتظره، بازار طي روزهاي آينده از فاز بحران اوليه عبور خواهد كرد. بحراني كه با فشار شديد و ناگهاني همراه بود و حالا به نقطه تعادل شكنندهاي رسيدهايم. اما اين تعادل، تنها در صورتي حفظ ميشود كه تحولات بنيادي مثبت رخ دهد. در غير اين صورت، با وجود وزنه سنگين سياست و سايه جنگ، احتمال بازگشت به مسير صعودي بسيار ضعيف است. بنابراين، اگرچه ممكن است ديگر شاهد افتهاي هيجاني نباشيم، اما براي آغاز رشد، نيازمند دلايل قوي، مشخص و عمدتاً سياسي هستيم. آقابزرگي ادامه داد: در حال حاضر، بازار درگير يك سناريوي سهگانه است كه تنها يكي از آنها به نفع آن است. در سناريوي اول، اگر جنگ و تنش ادامه يابد، بازار وارد فاز توقف يا صفوف فروش سنگين خواهد شد. در سناريوي دوم، نه جنگي در ميگيرد و نه صلحي برقرار ميشود؛ بلكه در فضايي خاكستري، تنشها ادامه مييابد و اروپا نيز ممكن است مكانيسم ماشه را فعال كند. در اين فضا، بازارهاي رقيب رشد ميكنند، اما بازار سرمايه درگير تنش و بياعتمادي باقي ميماند. تنها در سناريوي سوم، يعني با برقراري آتشبس، مذاكرات قوي و صلح پايدار، ميتوان به بازگشت جريان پول و آغاز رشد اميدوار بود. تمام بحث امروز اين است كه وزن هر يك از اين سناريوها چقدر است و بر اساس آن بايد رفتار سرمايهگذاري را تنظيم كرد. نهادهاي حمايتي نيز بهنظر ميرسد وزن بيشتري براي دو سناريوي اول قائلاند و به همين دليل، هنوز از تمام ظرفيت حمايتي خود استفاده نكردهاند. اما همه ميدانيم كه راه نجات نه فقط بازار سرمايه، بلكه اقتصاد كشور، در سناريوي سوم نهفته است-سناريويي كه نيازمند عقلانيت و تصميمگيري راهبردي در سطح كلان است. در پايان، بايد به موضوعي مهم و ساختاري اشاره كرد: بحران نقدشوندگي صندوقهاي اهرمي. اين صندوقها كه قرار بود ابزار سرمايهگذاري غيرمستقيم براي سهامداران غيرحرفهاي باشند، اكنون به معضلي جدي تبديل شدهاند. در حالي كه سهامداران حقيقي در نمادهاي عادي امكان فروش دارند، سرمايهگذاران در صندوقهاي اهرمي با قفل نقدشوندگي مواجهاند. اين تناقض، ضربهاي جدي به اعتماد عمومي وارد كرده و فلسفه سرمايهگذاري غيرمستقيم را زير سوال برده است. اگر نهادهاي متولي و سازمان بورس براي حل اين بحران چارهانديشي نكنند، نهتنها صندوقهاي اهرمي، بلكه كل ايده سرمايهگذاري غيرمستقيم با شكست مواجه خواهد شد. اين موضوع، هشداري جدي براي نهادهاي مالي است كه در دوران رونق، از اين صندوقها سود بردهاند. اكنون زمان آن است كه براي حفظ اعتبار و بقاي اين ابزارها، مسوولانه وارد عمل شوند. اين بحران را نبايد ساده گرفت. خاطره آن تا سالها در ذهن سهامداران باقي خواهد ماند. اگر امروز تصميم درستي گرفته نشود، تلاشهاي اخير براي نجات بازار ممكن است بينتيجه بماند. بهتر است در اين روزهاي حساس، بهجاي وعدههاي كوتاهمدت، به راهحلهاي بلندمدت و ساختاري انديشيد؛ راهحلهايي كه نهتنها بازار سرمايه، بلكه اعتماد عمومي را احيا كند.