بورس ارزنده اما نااميد
بازار سرمايه با موج تازهاي از بياعتمادي و خروج نقدينگي مواجه شده است؛ موضوعي كه مهمترين تهديد براي آينده بورس است. نه تنها حمايتهاي اخير سازمان بورس نتوانسته مرهمي بر زخمهاي عميق اين بازار بگذارد، بلكه نحوه و زمان اجراي اين حمايتها خود باعث تعميق بياعتمادي شده است. بحث اصلي اين روزها نه حمايت سازمان، بلكه نبود اعتماد جدي در ميان فعالان است.

بازار سرمايه با موج تازهاي از بياعتمادي و خروج نقدينگي مواجه شده است؛ موضوعي كه مهمترين تهديد براي آينده بورس است. نه تنها حمايتهاي اخير سازمان بورس نتوانسته مرهمي بر زخمهاي عميق اين بازار بگذارد، بلكه نحوه و زمان اجراي اين حمايتها خود باعث تعميق بياعتمادي شده است. بحث اصلي اين روزها نه حمايت سازمان، بلكه نبود اعتماد جدي در ميان فعالان است. بازار، پيش از ريزشهاي اخير هم پايينتر از ارزش واقعي خود معامله ميشد و حالا پس از اين افت شديد، حتي ارزندهتر شده است. اما سوال اينجاست كه چرا با وجود اين همه خروج پول، بازاري كه زير قيمت واقعي قرار دارد پس از بازگشايي مثبت نشد؟ به اعتقاد من، اگر اين اتفاق نميافتاد، جاي تعجب داشت. نوع حمايتها هم محل سوال است؛ اين سرمايه بايد با هدف تقويت سهمهاي بزرگ به كار گرفته ميشد تا بتوان شاهد اثرگذاري بر شاخص كل بود. اما بياعتمادي ناشي از عملكرد سازمان، بسيار عميقتر از اثر حمايتي است كه اكنون شاهد آنيم. در حال حاضر، تنها راهكار بازگشت اعتماد به بورس، تغيير رفتار جدي مديران سازمان است. متوليان بايد دست از گفتاردرماني بردارند و به صورت عملي به وعدههاي خود عمل كنند. در شرايطي كه هم از منظر سياسي و هم از نظر عملكرد عملياتي شركتها با ابهام مواجه هستيم، رسيدن به سودآوري مورد انتظار براي بنگاههاي اقتصادي امكانپذير نخواهد بود. اين فضاي نااطميناني، زماني كه با نبود هماهنگي ميان تصميمگيران بازار همراه ميشود، به از دست رفتن اعتماد سهامداران منجر شده و سيگنالهاي منفي بيشتري را به بازار مخابره ميكند. به همين دليل، در روزهاي اخير شاهد تسريع در خروج سرمايه از بازار سرمايه بودهايم؛ همانطور كه از ابتداي هفته اخير اين روند در معاملات مشهود بوده است. درحال حاضر تمامي بازارها در شرايط كلي با يكديگر مشابهند، اما يك تفاوت بنيادين وجود دارد. بازارهايي مانند ارز و طلا، به واسطه تورم ساختارياي كه طي پنج دهه گذشته در اقتصاد ايران نهادينه شده، از اطمينان بيشتري براي فعالان خود برخوردارند. به عبارت ديگر، افرادي كه در بازار دلار فعاليت ميكنند، به دليل روند مداوم كاهش ارزش پول ملي، با اطمينان بالاتري ميتوانند نسبت به افزايش قيمت تصميمگيري كنند، در حالي كه چنين قطعيتي براي فعالان بازار سرمايه وجود ندارد. تداوم تورم و كاهش قدرت خريد ريال، به صورت مستقيم در قيمت لحظهاي داراييها بازتاب پيدا ميكند و همين موضوع باعث جذابيت بيشتر بازارهايي مانند ارز و طلا براي سرمايهگذاران ميشود. در ابتداي ورود آقاي صيدي، اميدواري زيادي در ميان فعالان بازار شكل گرفت و بسياري باور داشتند رويكرد ايشان نسبت به دوران مديريت قبل متفاوت خواهد بود. اما اقدامات روزهاي اخير و حتي سخنان وزير اقتصاد مبني بر حمايت مشروط از بازار، نشان داد بورس همچنان در اولويت اصلي دولت قرار ندارد. نتيجه اينكه بياعتمادي امروز، تنها برگرفته از رويكردهاي گفتاري و عدم شفافيت مديران است. اگر سازمان بورس و مديران تصميمگير واقعا به دنبال بازگرداندن اعتماد به بازار هستند، بايد به جاي وعدههاي پي در پي، سياستهاي خود را به صورت شفاف و عملي به اجرا بگذارند. تنها با تغيير جدي در عملكرد است كه شايد بتوان روزنه اميدي به رشد پايدار بازار سرمايه ايجاد كرد.