
معنای حضور رهبر انقلاب در مراسم شب عاشورا در حسینیه امام خمینی چه بود؟
حضور مقام معظم رهبری در مراسم شب عاشورای حسینی و در حسینیه امام خمینی دو گزینه را در برابر تحلیلگران قرار داده است. هر یک از این دو گزینه، میتواند بخشی از واقعیتهای آینده در روند امنیت منطقهای را شکل داده، واقعیتهای جدیدی را در برابر سیاست امنیتی ایران به وجود آورد.
به کزارش اعتماد آنلاین، ابراهیم متقی در یادداشتی با عنوان «مذاکرات واشنگتن و تداوم ابهام امنیت ایران و خاورمیانه» در روزنامه اعتماد نوشت: روز دوشنبه ۷ جولای ۲۰۲۵ دیدار جدیدی در واشنگتن شکل میگیرد. نتانیاهو و دونالد ترامپ تلاش دارند تا شکل جدیدی از امنیتسازی منطقهای خاورمیانه را به وجود آورده و بر این اساس راهبرد آنان در فرآیند جنگ و صلح با ایران معنا یافته و شکل میگیرد. واقعیت آن است که آموزه راهبردی ترامپ و نتانیاهو مبتنی بر جدالی هیستریک با ایران بوده و آنان همواره تلاش دارند تا از ساز و کارهای کنش خصمانه برای محدودسازی قدرت جمهوری اسلامی ایران استفاده کنند. حضور مقام معظم رهبری در مراسم شب عاشورای حسینی و در حسینیه امام خمینی دو گزینه را در برابر تحلیلگران قرار داده است. هر یک از این دو گزینه، میتواند بخشی از واقعیتهای آینده در روند امنیت منطقهای را شکل داده، واقعیتهای جدیدی را در برابر سیاست امنیتی ایران به وجود آورد.
گروه اول به این موضوع اشاره دارند که حضور رهبری جمهوری اسلامی در مراسم سوگواری مبتنی بر نشانههایی از توافق بوده و بیانگر آن است که امکان تداوم ثبات سیاسی در محیط منطقهای و تداوم آتشبس با ایران وجود خواهد داشت. نظریهپردازان رویکرد دوم، مبنای اصلی تحلیل خود را بر اساس انگارههای راهبردی اسراییل و امریکا قرار دادهاند. در این نگرش، هرگونه آتشبس، مذاکره و توافقهای ضمنی میتواند بخشی از واقعیت کنش همکاری جویانه تلقی شود، اما در این فرآیند اسراییل تلاش دارد تا از راهبرد غافلگیری تاکتیکی در برخورد با ایران استفاده کند. در چنین نگرشی منازعه با اسراییل بدون نقشیابی قدرتهای بزرگ در جهت ترک مخاصمه نمیتواند نتایج موثری برای امنیتسازی به وجود آورد. بر اساس انگاره دوم منازعه تداوم خواهد داشت و اسراییل تلاش دارد تا قابلیتهای تسلیحاتی، ساختار اطلاعاتی و عملیات تاکتیکی خود را با نشانههایی از غافلگیری در ایران پیوند بدهد. هنوز بسیاری از شاخصها و نشانههای مربوط به دستور کار مذاکرات نتانیاهو و ترامپ در واشنگتن مشخص نشده است. ترور سیدحسن نصرالله مربوط به شرایطی بود که نتانیاهو خارج از اسراییل بوده و برای شرکت در اجلاسیه سالانه مجمع عمومی ملل متحد در نیویورک بهسر میبرد.
سیاست امنیتی و راهبردی کابینه نظامی اسراییل همواره مبتنی بر اولویت جنگ بر صلح و اولویت پیروزی بر ابهام تاکتیکی بوده است. در شرایطی که نتانیاهو و ترامپ به عنوان دو زوج متحد برای انجام عملیات تاکتیکی خشونتآمیز علیه ایران ایفای نقش میکنند، طبیعی است که آموزههای آنان برای اتخاذساز و کارهای تهاجمی علیه جمهوری اسلامی قابل پیشبینی نخواهد بود. اگر چه برخی تحلیلگران با رویکرد رومانتیک احساس میکنند که اگر کسی واقعیتهای تراژیک منازعه را بیان کند، نشانههایی از تشویش افکار عمومی را شکل داده اما واقعیت آن است که سیاست قدرت برای امنیت ملی هر کشور ایجاب میکند که برای رویارویی و مقابله با بدترین وضعیت ازسوی بازیگران غیرقابل اعتماد خود را آماده سازد. در چنین شرایط و نگرشی هیچگاه نمیتوان به آتشبس مرحلهای امیدوار بود، به ویژه آنکه بعد از فرآیند آتشبس امکان بازتولید منازعه وجود خواهد داشت. از زمان آتشبس تاکنون امریکا و برخی کشورهای اروپایی نیازهای تسلیحاتی اسراییل را تامین کرده و در نتیجه زمینه مقابله با قابلیتهای تاکتیکی ایران را به وجود آوردهاند.
اعزام بیش از ۱۷ هواپیمای غولپیکر حمل و نقل هوایی به اسراییل بیانگر آن است که نظامیگری و منازعه به عنوان محورهای اصلی سیاست امنیتی اسراییل به صورت مشهودی تداوم خواهد داشت. ضرورتهای امنیت ملی ایجاب میکند که گروههای شهروندی آرامش خود را حفظ کنند. در این روند ساخت بروکراتیک دولت بیشترین حمایتهای مربوط به ارائه خدمات عمومی برای شهروندان را در دستور کار قرار بدهد. به موازات چنین فرآیندی کارگزاران امنیتی میبایست خود را برای مقابله با بدترین وضعیت آماده سازند. ایفای نقش در شرایط تهدید و امنیتسازی در فضای ابهام تاکتیکی، ایجاب میکند که همواره ذهنیت کنش متقابل به عنوان بخشی از واقعیتهای تاکتیکی در دستور کار سیاستگذاری امنیتی جمهوری اسلامی قرار داشته باشد.
به موازات اجلاسیه واشنگتن، زمینه برای دیدار احتمالی وزیر امور خارجه ایران با ویتکاف فرستاده ویژه ترامپ وجود دارد. برگزاری این اجلاسیه هنوز قطعیت پیدا نکرده است. تمامی تحلیلگران به این موضوع واقف هستند که ویتکاف از ساز و کارهای دیپلماسی پوششی برای غافلگیری تاکتیکی ایران بهره گرفت.
در دورانی که مذاکرات ایران و امریکا تداوم داشت، متاسفانه هیچگونه درک دقیقی درباره ماهیت و فرآیند مذاکرات به وجود نیامد، به همین دلیل است که طیف گستردهای از فرماندهان نظامی و مدیران راهبردی ایران در حوزههای موشکی و هستهای در اولین روز عملیات نظامی و امنیتی اسراییل به شهادت رسیدند. روندهای کنش سیاسی-امنیتی اسراییل در دورههای تاریخی گذشته همواره این ذهنیت و انگاره را منعکس کرده است که از ساز و کارهای فناورانه دقیق برای عملیات نظامی در جهت انهدام جمعی بسیاری از کارگزاران و فرماندهان تاکتیکی بهره میگیرند.
هرگاه ذهنیتهای نظامی و امنیتی کشورهایی ازجمله ایران در روند دیپلماسی یا خرید ابزارهای امنیتی با فناوری بالا دچار غفلت شود، در آن شرایط به گونهای اجتنابناپذیر باید ساختار راهبردی کشور هزینههای آن را پرداخت کند. عقبماندگی در شناخت نشانههای کنش تاکتیکی انعکاس خود را در خریدهای نظامی و امنیتی از شرکتهای پوششی به وجود آورده است. این امر اصلیترین نشانهای محسوب میشود که بیشترین چالشهای راهبردی را برای جبهه مقاومت و جمهوری اسلامی ایران به وجود آورده است. تبارشناسی سیاست امنیتی و الگوی رفتار اسراییل در سالهای گذشته همواره مبتنی بر نشانههایی از نفوذ، جمعآوری اطلاعاتی، عملیات ویژه، ترور و غافلگیری تاکتیکی بوده است.
واقعیت آن است که ما و تمامی کشورها در فضای موج سوم و چهارم انقلاب تکنولوژیک قرار داریم. جامعه شبکهای و هوش مصنوعی را باید به مثابه واقعیتهای کنش بازیگران در رقابتهای سیاسی و امنیتی دانست. هرگونه ذهنیت رمانتیک به موازات تفکر تجاری به معادلات راهبردی همانند خرید پیجرها و سامانههای کنترل گروههای شهروندی آثار خود را در عرصههای امنیتی بهجا میگذارد.
گام نخستین هرگونه کنش و مبارزه در سطوح منطقهای و بینالمللی مبتنی بر شناخت محیطی بوده است. در هر دوران تاریخی هرگاه کشوری ابتکار عمل به لحاظ ارتقای ابزارها و قابلیتهای امنیتی را به دست آورد، طبیعی است که به نتایج موثرتری در فضای راهبردی نایل خواهد شد. مزیت نسبی اسراییل در حوزه اطلاعاتی، حفاظت، نفوذ، کنترل منابع و شبکههای تجاری پوششی را میتوان در زمره مزیت نسبی آن کشور در روند مقابله با ایران یا سایر بازیگران جبهه مقاومت دانست.
بخش قابلتوجهی از دیپلماسی اسلو که با شرکت وزیر امور خارجه ایران در دیدار با ویتکاف شکل خواهد گرفت، تابعی از نتایج مذاکرات ترامپ و نتانیاهو خواهد بود. در این مذاکرات دو رهبر سیاسی از ساز و کارهایی بهره میگیرند که بیشترین مازاد سیاسی و امنیتی را برای آنان داشته باشد.
تمامی واقعیتهای موجود بیانگر آن است که در روند جنگ علیه ایران یک قدرت بزرگ جهانی به موازات کارگزار نیابتی خود از ساز و کارهای کنش عملیاتی مشترک و تفکیک شده بهره گرفتند. شکل جدیدی از فرماندهی و کنترل در دستور کار عملیاتی آنان قرار گرفت که براساس قالبهای همکاری مشترک تاکتیکی و عملیاتی معنا پیدا میکند.
سیاست امنیتی ترامپ و نتانیاهو در برخورد با ایران بهرهگیری از ساز و کارهایی است که بیشترین مازاد امنیتی را برای آنان به وجود آورد تاکنون جمهوری اسلامی توانسته است در برابر مطالبات و انتظارات تهاجمی آنان مقاومت کند. مقاومت ایران در برابر یک قدرت بزرگ جهانی که از مازاد تسلیحاتی و قدرت نظامی ویژهای برخوردار است همواره محور اصلی پایداری ملی ایرانیان را در آینده نشان خواهد داد، اگرچه موازنه قدرت به لحاظ تاکتیکی ابزاری و تسلیحاتی بین ایران و امریکا وجود ندارد اما تاکنون ایران آسیبدیده از زخمهای نفوذ و غافلگیری تاکتیکی توانست در برابر کنش تهاجمی و آسمان بیدفاع خود، بیشترین سطح مقاومت را در چارچوب کنش نامتقارن به انجام برساند.
تجربه جنگ ژوئن ۲۰۲۵ برای ایران و مورخان نظامی آن است که یک کشور منطقهای با قدرت محدود خود میتواند از طریق ساز و کارهای کنش نامتقارن، بیشترین مازاد را برای سیاست دفاعی و امنیت ملی خود به دست آورد. آنچه فرماندهان نظامی و دفاعی ایران در حوزه سیاستگذاری راهبردی و در جهت ارتقای قابلیت موشکی ایران به کار گرفتند، آثار خود را در روند مقاومت در برابر تهاجم همهجانبه امریکا، اسراییل و تروییکای اروپایی به جای گذاشت.
نتیجه
سیاست امنیتی و راهبردی ایران و بسیاری از کشورهای منطقه، در فضای ابهام امنیتی قرار دارد. هرگاه واحدهای سیاسی با نشانههایی از عدم اطمینان روبهرو شوند، میبایست تمامی گزینههای احتمالی را مورد توجه قرار داده و براساس آن به تنظیم سیاست و تبیین فرآیندهای دیپلماتیک مبادرت کنند.
ایران در موج اول اقدامات و عملیات تاکتیکی اسراییل در وضعیت غافلگیری همه جانبه قرار گرفت. از یکسو دیپلماسی مسقط و رم، نشانههایی از ابهام، عدم اطمینان و غافلگیری را به وجود آورد، ازسوی دیگر در چنین شرایط و فضایی بخش قابلتوجهی از ساختار فرماندهی شکلبندیهای تاکتیکی ایران کارکرد خود را از دست داد.
ایران از روز چهارم جنگ توانست خود را در وضعیت بازیابی قرار بدهد. واقعیتهای این جنگ شباهتهای بسیار زیادی با روند دفاع مقدس داشته است. در دوران دفاع مقدس نیز ساختار دفاعی و تاکتیکی ایران در فضای غافلگیری قرار داشت.
منطق جنگ بیانگر این نکته است که هرگاه در فضای ابهام، عدم اطمینان و غافلگیری قرار بگیرید، طبیعی است که با چالشهای امنیتی فزایندهای روبهرو خواهید شد. ایران در فضای جدید منازعه ناچار است تا بسیاری از واقعیتهای محیطی را موردتوجه قرار بدهد.
نشانههای زیادی وجود دارد که واقعیتهای تداوم منازعه علیه ایران را منعکس میسازد. اگر در این دوران تاریخی ساختار دفاعی و امنیتی ایران در فضای غافلگیری قرار گرفت، بیانگر آن است که با چالشهای بسیار زیادی روبهرو خواهد شد.
گذار از غافلگیری در موج دوم عملیات نظامی برای ساختار سیاسی هیچ کشوری توجیهی نخواهد داشت. اگرچه فضای ذهنی رمانتیک و ژورنالیسم حاکم بر ذهنیت شبهروشنفکری ایرانی هرگونه تبیین ساختاری را به مثابه تهدید اجتماعی بازتولید میکند اما برای دفاع از تمامیت ارضی ساختار سیاسی و آرامش عمومی جامعه باید واقعیتهای تراژیک را بازآفرینی کرد. بیان واقعیتهای تراژیک به مثابه تلاش تئوریک و تبیینی در جهت مقابله با تهدیدات در حال ظهور است. به هر میزان در برابر تهدیدات از آمادگی بیشتری برخوردار باشیم، طبیعی است که ضریب تهدید فراروی کشورمان کاهش بیشتری خواهد یافت.
در فضای آتشبس زمینه برای بازتولید انسجام اجتماعی به وجود آمده است. بسیاری از جریانات سیاسی که نسبت به برخی سیاستهای سلیقهای دارای انگاره انتقادی بودهاند، هماکنون احساس میکنند که ملت و ساختار خود را بازیابی کردهاند. نوحه ای ایران به تمامی ما سفارش میکند که همه ما ایرانی هستیم و باید اجماع جدیدی در جهت مقابله با تهدید واقعی طراحی و سازماندهی شود.
امنیتسازی اجتماعی زیربنای آموزه اجتناب از جنگ توسط دشمن مسلح در شرایط حاصل میشود که احساس کنند، اعاده جنگ جدید، جامعه ایران را در وضعیت همبستگی بیشتری قرار خواهد داد. در این شرایط لازم است تا «آموزه ای ایران» آویزه گوش تمامی گروههای شهروندی و مجموعههای امنیتی به گونهای قرار بگیرد که امر سیاسی با انگاره کارل اشمیت واقعیت کنش تاکتیکی ایران را منعکس سازد. در چنین شرایطی ایران یکپارچه نیازمند هویتیابی اجتماعی فرهنگی و سیاسی براساس سرود و نوحه ای ایران خواهند بود.
بازگشایی سفارت سوییس در تهران را میتوان یکی از نشانههای کنش سازنده در جهت کنترل منازعات دانست. هرگونه مدیریت بحران دارای نشانههای سیاسی و کارکردی خاص خود خواهد بود. اگر به موازات سوییس، سایر کشورهای اروپایی فعالیتهای دیپلماتیک خود را در تهران ازسر بگیرند و زمینه برای بازگشت دیپلماتها فراهم شود، به مثابه آن است که نشانههایی از تنشزدایی مرحلهای در فضای سیاسی و راهبردی ایران و امریکا شکل گرفته و این امر میتواند مذاکرات اسلو را تحت تاثیر قرار دهد. آینده مذاکرات اسلو، بخشی از فرآیندهای تنشزدایی مرحلهای را اجتنابناپذیر میسازد.