بررسي ابعاد انساني، اجتماعي و رواني جنگ

تأثير جنگ بر زندگي

۱۴۰۴/۰۴/۱۲ - ۰۱:۵۰:۴۲
|
کد خبر: ۳۴۷۸۴۹

 جنگ از كهن‌ترين و ويرانگرترين پديده‌هاي تاريخ بشر است؛ رويدادي كه وراي مرزها و ايدئولوژي‌ها، زندگي ميليون‌ها انسان را در ابعاد گوناگون تحت تأثير قرار مي‌دهد. تأثيرات جنگ تنها محدود به ميدان‌هاي نبرد و نظاميان حاضر در آن نيست، بلكه تمام بافت‌هاي جامعه را در مي‌نوردد و بر روان، اقتصاد، فرهنگ و حتي آينده نسل‌ها اثر مي‌گذارد.

زنان قربانيان بي‌صداي جنگ‌ها

 

گلي ماندگار|

 جنگ از كهن‌ترين و ويرانگرترين پديده‌هاي تاريخ بشر است؛ رويدادي كه وراي مرزها و ايدئولوژي‌ها، زندگي ميليون‌ها انسان را در ابعاد گوناگون تحت تأثير قرار مي‌دهد. تأثيرات جنگ تنها محدود به ميدان‌هاي نبرد و نظاميان حاضر در آن نيست، بلكه تمام بافت‌هاي جامعه را در مي‌نوردد و بر روان، اقتصاد، فرهنگ و حتي آينده نسل‌ها اثر مي‌گذارد. جنگ با خود ويراني مي‌آورد. ويراني خانه‌ها و زيرساخت‌ها، فروپاشي نظم اجتماعي، مرگ و جراحت انسان‌ها و مهاجرت اجباري ميليون‌ها نفر از سرزمينشان. اما تأثير آن به همين‌جا ختم نمي‌شود؛ زخم‌هايي كه جنگ بر روح و روان بازماندگان برجا مي‌گذارد، گاهي عميق‌تر و پايدارتر از آثار فيزيكي آن است. اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، افسردگي، اضطراب مزمن و احساس گناه بازماندگان از جمله اين آسيب‌هاي رواني است كه نه‌تنها فرد، بلكه خانواده و جامعه را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد. در عين حال، جنگ نقش‌ها و جايگاه‌هاي اجتماعي را هم تغيير مي‌دهد. زنان و كودكان كه اغلب بيشترين آسيب را متحمل مي‌شوند، در غياب مردان مسووليت‌هاي بيشتري به عهده مي‌گيرند و گاه ستون اصلي بقا و بازسازي جامعه مي‌شوند. فرهنگ و هنر نيز از تأثير جنگ در امان نمي‌مانند و بازتابي از رنج‌ها، اميدها و مبارزات انسان‌ها را در دل خود ثبت مي‌كنند. در نهايت، درك تأثيرات جنگ بر زندگي، تنها راهي براي بازخواني تاريخ نيست؛ بلكه گامي ضروري براي جلوگيري از تكرار اين فجايع و تلاش براي ساختن آينده‌اي صلح‌آميزتر براي بشريت است.

 تأثير جنگ بر آموزش و آينده‌سازي

يكي از عميق‌ترين ضربه‌هاي جنگ، لطمه‌اي است كه به آموزش و آينده‌سازي كودكان و نوجوانان وارد مي‌كند. در مناطق جنگ‌زده، مدارس تخريب مي‌شوند، خانواده‌ها مجبور مي‌شوند فرزندان خود را از مدرسه بيرون بكشند تا در تأمين معاش كمك كنند. اين مساله باعث مي‌شود يك نسل كامل از تحصيل بازبماند. عدم دسترسي به آموزش نه تنها آينده فردي كودكان را تهديد مي‌كند، بلكه توسعه و پيشرفت كل كشور را هم دچار مشكل مي‌سازد. چرا كه كشوري كه نسل جوان تحصيل‌كرده نداشته باشد، در بازسازي و مديريت مشكلات پس از جنگ با كمبود نيروي متخصص مواجه خواهد شد.

تأثير جنگ بر نسل‌هاي آينده

آثار جنگ تنها محدود به كساني كه در زمان جنگ زندگي مي‌كنند نيست؛ بلكه نسل‌هاي بعدي هم پيامدهاي آن را تجربه مي‌كنند. اين پيامدها شامل تخريب زيرساخت‌ها، بدهي‌هاي سنگين اقتصادي، بحران محيط زيستي و همچنين ترس و نفرتي است كه از طريق روايت‌ها و حافظه جمعي منتقل مي‌شود. گاهي اين نفرت ميان نسل‌ها ادامه مي‌يابد و احتمال بروز دوباره جنگ را افزايش مي‌دهد. بنابراين تلاش براي آشتي ملي و تربيت نسل جديد بر پايه ارزش‌هاي صلح بسيار اهميت دارد.

 تأثير جنگ بر هنر و ادبيات

جنگ همواره منبع الهام بسياري از آثار هنري و ادبي بوده است. نويسندگان، شاعران، نقاشان و فيلم‌سازان تحت تأثير تجربه‌هاي جنگ، آثار عميق و تأثيرگذاري خلق مي‌كنند كه يادآور رنج‌ها و قهرماني‌هاي مردم هستند.
اين آثار مي‌توانند در فرآيند درمان رواني جامعه موثر باشند؛ زيرا فرصتي براي بيان دردها، همدلي و درك مشترك فراهم مي‌كنند. اما از سوي ديگر، جنگ ممكن است بسياري از هنرمندان و نويسندگان را وادار به ترك وطن كند يا حتي موجب مرگ آنان شود، كه اين نيز خسارتي بزرگ براي فرهنگ و هنر يك ملت است.

مسووليت رسانه‌ها در بازتاب واقعيت جنگ

رسانه‌ها نقش بزرگي در شكل‌گيري نگاه مردم نسبت به جنگ دارند. نحوه بازتاب جنگ، مي‌تواند يا به تحريك احساسات ملي‌گرايانه و ادامه خشونت منجر شود، يا با روايت واقعيت‌ها، زمينه‌اي براي صلح و همدلي فراهم آورد. بنابراين مسووليت اخلاقي رسانه‌ها بسيار مهم است؛ زيرا بيان حقيقت، احترام به قربانيان و جلوگيري از تحريف تاريخ، نقشي كليدي در بازسازي جامعه دارد.

 قدرت همبستگي و اميد در دل تاريكي

با وجود همه ويراني‌ها، در دل جنگ گاهي صحنه‌هايي از همبستگي و نوع‌دوستي ديده مي‌شود كه الهام‌بخش است. مردمي كه در سخت‌ترين شرايط به هم كمك مي‌كنند، معلمان و پزشكاني كه با كمترين امكانات به خدمت‌رساني ادامه مي‌دهند، و خانواده‌هايي كه با وجود همه دردها، اميدشان را از دست نمي‌دهند. اين روحيه همبستگي، اگرچه نمي‌تواند رنج‌ها را به‌طور كامل از بين ببرد، اما به بازسازي اعتماد اجتماعي و شروع دوباره زندگي كمك مي‌كند.

تأثير جنگ بر روان انسان‌ها و تروماي پس از حادثه

جنگ، پيش از آنكه پديده‌اي سياسي يا نظامي باشد، يك تراژدي انساني است كه روان ميليون‌ها نفر را به‌طور مستقيم و غيرمستقيم تحت تأثير قرار مي‌دهد. آسيب‌هاي رواني ناشي از جنگ، گاه حتي عميق‌تر و ماندگارتر از زخم‌هاي جسمي هستند و در بسياري موارد تا پايان عمر قربانيان ادامه مي‌يابند. يكي از شايع‌ترين اين آسيب‌ها، اختلال استرس پس از سانحه يا PTSD است كه زندگي فردي، خانوادگي و اجتماعي بازماندگان جنگ را شديدا مختل مي‌كند. افرادي كه تجربه مستقيم جنگ دارند – از جمله سربازان، غيرنظاميان مناطق جنگ‌زده، امدادگران و حتي خبرنگاران – همواره در معرض خطر ابتلا به PTSD هستند. اين اختلال معمولا پس از تجربه رويدادي به‌شدت تهديدآميز يا وحشتناك، مانند حمله نظامي، بمباران، كشته شدن عزيزان يا مشاهده صحنه‌هاي دلخراش، پديدار مي‌شود. 

تأثير جنگ بر زنان

جنگ‌ها همواره ويرانگرند؛ اما در ميان همه گروه‌هاي آسيب‌ديده، زنان معمولاجزو آسيب‌پذيرترين قربانيان‌اند كه بار سنگين‌تري از تبعات جنگ را بر دوش مي‌كشند. جنگ نه‌تنها زندگي زنان را به عنوان شهرونداني عادي مختل مي‌كند، بلكه به دليل جنسيتشان، آنها را در معرض خطرهاي مضاعف قرار مي‌دهد؛ خطرهايي كه اغلب ديده نمي‌شوند يا كمتر درباره‌شان صحبت مي‌شود. جنگ نقش‌هاي اجتماعي زنان را تغيير مي‌دهد. در غياب مرداني كه به جبهه مي‌روند يا كشته مي‌شوند، زنان به‌ناچار مسووليت‌هاي بيشتري در خانواده و جامعه به عهده مي‌گيرند؛ از مديريت خانواده و مراقبت از سالمندان و كودكان گرفته تا كار كردن براي تأمين معاش. اين تغيير اجباري، هم فرصتي براي تقويت استقلال اقتصادي زنان فراهم مي‌كند و هم فشاري مضاعف بر دوش آنها مي‌گذارد؛ زيرا بسياري از اين زنان در جامعه‌اي زندگي مي‌كنند كه هنوز بر اساس سنت‌هاي مردسالارانه شكل گرفته است.
تأثير جنگ بر زنان تنها به آسيب‌هاي جسمي و رواني محدود نمي‌شود. زنان در جريان جنگ‌ها معمولا دسترسي خود به بهداشت و درمان را نيز از دست مي‌دهند. نابودي زيرساخت‌هاي بهداشتي، كمبود پزشك و دارو، و شرايط ناامن باعث مي‌شود زنان باردار و مادران شيرده در معرض خطرهاي جدي قرار بگيرند. افزايش مرگ‌ومير مادران و نوزادان در مناطق جنگ‌زده يكي از نتايج مستقيم اين وضعيت است. علاوه بر اين، زنان آواره يا پناهنده بيشترين آسيب‌ها را مي‌بينند. در كمپ‌هاي پناهجويان، آنها اغلب با خطر خشونت، استثمار و قاچاق انسان روبه‌رو هستند. نبود دسترسي به آموزش، امكانات بهداشتي مناسب و فرصت‌هاي شغلي، زنان را به يكي از آسيب‌پذيرترين گروه‌هاي جنگ‌زده تبديل مي‌كند. با وجود اين، زنان در دوران جنگ تنها قرباني نيستند؛ بلكه نقش فعالي در مقاومت، حفظ خانواده، كمك به بازماندگان و حتي صلح‌سازي ايفا مي‌كنند. تجربه بسياري از كشورها نشان داده كه مشاركت زنان در مذاكرات صلح، احتمال موفقيت و پايداري توافق‌هاي صلح را افزايش مي‌دهد. با اين حال، صداي زنان در فرآيندهاي تصميم‌گيري اغلب ناديده گرفته مي‌شود. در نهايت، براي كاهش تأثيرات ويرانگر جنگ بر زنان، بايد حمايت‌هاي رواني، حقوقي و اقتصادي از آنان تقويت شود. جامعه جهاني موظف است با جديت بيشتري در برابر خشونت‌هاي مبتني بر جنسيت در جنگ‌ها واكنش نشان دهد و زنان را به عنوان بازيگران كليدي در مسير بازسازي و برقراري صلح به رسميت بشناسد.

 تروماي پس از حادثه جنگ (PTSD) 

جنگ، تجربه‌اي است كه زندگي انسان‌ها را در ابعاد گوناگون دگرگون مي‌كند؛ اما يكي از عميق‌ترين و پنهان‌ترين پيامدهاي آن، اثرات رواني و به‌ويژه اختلال استرس پس از سانحه يا PTSD است. اين اختلال، تجربه‌اي دردناك است كه مي‌تواند سال‌ها پس از پايان جنگ، زندگي بازماندگان را تحت‌الشعاع قرار دهد و مسير زندگي فردي و اجتماعي آنان را تغيير دهد. تروماي جنگ معمولا زماني بروز مي‌كند كه فرد در معرض حوادثي به‌شدت تهديدآميز يا وحشتناك قرار مي‌گيرد؛ مانند حضور در ميدان نبرد، ديدن كشته‌شدن نزديكان، بمباران خانه‌ها يا حتي شنيدن صداي ممتد انفجارها. اين حوادث، چنان ضربه‌اي به روان فرد وارد مي‌كنند كه مغز قادر به پردازش و كنار آمدن با آنها نيست و خاطرات تلخ به‌صورت آزاردهنده در ذهن باقي مي‌مانند. افراد مبتلا به PTSD معمولا مجموعه‌اي از علائم مشترك را تجربه مي‌كنند. يكي از مهم‌ترين اين علائم، «بازآفريني مكرر» حادثه است؛ به اين معنا كه فرد صحنه‌ها يا صداهاي جنگ را بارها در ذهن خود تجربه مي‌كند، دچار كابوس‌هاي شبانه مي‌شود و حتي در شرايط عادي زندگي هم ممكن است ناگهان احساس كند دوباره در ميدان جنگ قرار دارد. اين تجربه‌ها مي‌تواند اضطراب شديد و واكنش‌هاي غيرارادي مانند تپش قلب، تعريق يا لرزش ايجاد كند. همچنين، بسياري از مبتلايان به PTSD در «حالت آماده‌باش دايمي» زندگي مي‌كنند. اين حالت باعث مي‌شود فرد همواره مضطرب باشد، به صداهاي بلند يا حركات ناگهاني واكنش شديد نشان دهد و نتواند به‌طور طبيعي استراحت يا تمركز كند. اين وضعيت مي‌تواند كيفيت زندگي، كار و روابط خانوادگي را به‌شدت تحت تأثير قرار دهد. پيامدهاي PTSD تنها به خود فرد محدود نمي‌شود؛ بلكه خانواده، اطرافيان و حتي نسل‌هاي بعدي نيز در معرض اثرات آن قرار مي‌گيرند. فرزندان والديني كه دچار تروماي جنگ هستند، اغلب با احساس ناامني، اضطراب و مشكلات عاطفي روبه‌رو مي‌شوند. با وجود دشواري‌هاي بسيار، PTSD قابل درمان است. درمان‌هاي روان‌درماني، مانند شناخت‌درماني مبتني بر تروما يا درمان مواجهه، مي‌توانند به فرد كمك كنند تا خاطرات آسيب‌زا را پردازش كرده و شدت علائم را كاهش دهد. در برخي موارد، درمان دارويي نيز براي كنترل اضطراب و افسردگي همراه با PTSD تجويز مي‌شود. در نهايت، درك اين نكته مهم است كه تروماي پس از حادثه جنگ، زخمي پنهان ولي واقعي است كه براي بهبود آن نياز به زمان، حمايت و پذيرش وجود دارد. توجه جامعه به اين اختلال، مي‌تواند زمينه‌ساز بازسازي رواني بازماندگان و جلوگيري از چرخه خشونت در نسل‌هاي بعدي باشد.