«تعادل» گزارش مي‌دهد

چگونه تجديدپذيرها در خط مقدم جنگ‌هاي نوين مي‌جنگند؟

۱۴۰۴/۰۴/۱۲ - ۰۰:۳۹:۰۴
|
کد خبر: ۳۴۷۸۰۶

جنگ‌ها ديگر فقط ميدان‌هاي نبرد نيستند. زيرساخت‌ها، اقتصاد، منابع و حتي اقليم، به سلاح و هدف تبديل شده‌اند. در ميان اين آشوب، انرژي به عنوان ستون فقرات دوام يك كشور در زمان جنگ، جايگاهي بي‌بديل دارد.

جنگ‌ها ديگر فقط ميدان‌هاي نبرد نيستند. زيرساخت‌ها، اقتصاد، منابع و حتي اقليم، به سلاح و هدف تبديل شده‌اند. در ميان اين آشوب، انرژي به عنوان ستون فقرات دوام يك كشور در زمان جنگ، جايگاهي بي‌بديل دارد. در اين ميان، انرژي‌هاي تجديدپذير كه تا ديروز به چشم سياستگذاران محيط‌زيستي مي‌آمدند، امروز به ابزار بقا در شرايط جنگي بدل شده‌اند. آيا تجديدپذيرها مي‌توانند ستون مقاومت كشورها باشند؟ 

به گزارش خبرنگار «تعادل»، در همه جنگ‌هاي معاصر، يكي از اهداف اوليه، نابودي يا كنترل منابع انرژي بوده است. از تاسيسات نفتي در جنگ خليج‌فارس تا ايستگاه‌هاي برق اوكراين، انرژي همواره هم هدف و هم ابزار بوده است. در چنين شرايطي، اتكاي صرف بر منابع متمركز و فسيلي، به پاشنه آشيل هر كشور تبديل مي‌شود. زيرساخت‌هاي نفت و گاز، قابل انفجار، حمله‌پذير و آسيب‌پذيرند. اينجاست كه تجديدپذيرها وارد ميدان مي‌شوند.
برخلاف پالايشگاه‌هاي عظيم يا خط لوله‌هاي گازي، زيرساخت‌هاي تجديدپذير - مثل پنل‌هاي خورشيدي خانگي يا توربين‌هاي بادي محلي - قابليت پراكندگي و عدم تمركز دارند. اين پراكندگي مزيت مهمي در زمان جنگ است؛ چون هدف‌گيري‌شان دشوار است، آسيب به يكي از آنها، كل سيستم را مختل نمي‌كند،و بازيابي آنها سريع‌تر و كم‌هزينه‌تر است.

در جنگ اوكراين، پس از بمباران گسترده نيروگاه‌هاي برق، بسياري از شهروندان و حتي بيمارستان‌ها به سيستم‌هاي خورشيدي كوچك روي آوردند. همين الگو را مي‌توان در ديگر مناطق جنگ‌زده نيز ديد؛ جايي كه دسترسي به سوخت قطع شده، اما خورشيد همچنان مي‌تابد.
يكي از كليدواژه‌هاي بقا در شرايط جنگي، تاب‌آوري است. انرژي تجديدپذير، علاوه بر كاهش وابستگي به منابع خارجي، تاب‌آوري ساختاري ايجاد مي‌كند. اگر يك كشور به واردات گاز يا نفت متكي باشد، تحريم يا تخريب زيرساخت‌هاي وارداتي، كل سيستم را فلج مي‌كند. اما اگر همان كشور سامانه‌هاي خورشيدي يا بادي محلي و بومي داشته باشد، مي‌تواند حداقل سطحي از خدمات عمومي را حفظ كند. نمونه بارز اين مساله، تجربه يمن است. در سال‌هاي اخير، با وجود تخريب گسترده شبكه برق، استفاده از پنل‌هاي خورشيدي در مناطق روستايي رشد چشمگيري داشته و به خانواده‌ها اجازه داده تا حداقل برق مورد نياز خود را تامين كنند.

تحول به سمت انرژي‌هاي تجديدپذير فقط يك اقدام زيست‌محيطي نيست؛ بلكه بازطراحي ژئوپليتيك انرژي است. در نظام سنتي، كشورهايي كه منابع نفت و گاز در اختيار داشتند، بازيگران كليدي بودند. اما در نظام جديد، كشورهايي كه فناوري توليد، ذخيره و توزيع تجديدپذير را در اختيار دارند، دست برتر را دارند. اين يعني آينده جنگ‌ها نه فقط بر سر نفت، بلكه بر سر ليتيوم، عناصر نادر خاكي و فناوري باتري خواهد بود. از اين منظر، تسلط بر فناوري تجديدپذير، به نوعي «برتري نظامي خاموش» تبديل خواهد شد.

هرچند تجديدپذيرها فرصت‌هاي زيادي در شرايط جنگي فراهم مي‌كنند، اما خودشان نيز مصون از تهديد نيستند: 
بياييد آينده‌اي را تصور كنيم كه در آن كشوري در آستانه جنگ، زيرساختي كاملا تجديدپذير، پراكنده و هوشمند دارد. دشمن با چه چيزي روبه‌رو است؟ نه يك پالايشگاه مشخص براي هدف‌گيري، نه لوله‌اي براي انفجار و نه دولتي كه بتوان با تحريم انرژي آن را وادار به عقب‌نشيني كرد.
در چنين آينده‌اي، انرژي تجديدپذير به بخشي از دكترين بازدارندگي بدل مي‌شود؛ چراكه نه‌تنها بقاي كشور را تضمين مي‌كند، بلكه هزينه‌هاي دشمن را بالا مي‌برد.

خورشيد در خط مقدم تجديدپذيرها ديگر فقط دوستداران محيط زيست را خوشحال نمي‌كنند. آنها به قلب استراتژي‌هاي امنيت ملي وارد شده‌اند. در جهاني كه جنگ‌ها هر روز پيچيده‌تر، هوشمندتر و بي‌قاعده‌تر مي‌شوند، انرژي پاك مي‌تواند آلوده‌ترين بحران‌ها را تاب بياورد.
وقتي كه بمب‌ها فرو مي‌ريزند و شبكه‌هاي برق قطع مي‌شوند، اين خورشيد است كه همچنان مي‌تابد و اين، شايد بزرگ‌ترين مزيت ژئواستراتژيك انرژي‌هاي تجديدپذير در قرن بيست‌ويكم باشد.