چگونه قطعي اينترنت، جامعه را آسيبپذيرتر كرد؟
پس از پايان جنگ ۱۲روزه ميان ايران و رژيم صهيونيستي، كاربران ايراني به جاي آرامش پس از بحران، با بحراني ديگر روبرو شدند: بازگشت كند،

پس از پايان جنگ ۱۲روزه ميان ايران و رژيم صهيونيستي، كاربران ايراني به جاي آرامش پس از بحران، با بحراني ديگر روبرو شدند: بازگشت كند، محدود و نااطمينان اينترنت. قطعي سراسري، اختلالهاي گسترده و استمرار محدوديتها، بار ديگر توجه افكار عمومي را به سياستهاي امنيتمحور اينترنت در ايران جلب كرد؛ مسيري كه بيش از آنكه پاسخي به تهديدات باشد، انعكاسي از ضعف زيرساخت، بياعتمادي متقابل و سياستگذاري منفعلانه است. پس از پايان جنگ ۱۲روزه ميان ايران و رژيم صهيونيستي، يكي از نخستين دغدغههاي عمومي بازگشت دسترسي به اينترنت بود. در طول درگيريها، دسترسي به اينترنت در بسياري از نقاط كشور تقريباً بهطور كامل قطع يا شديداً محدود شده بود. نهادهاي رسمي از دلايل امنيتي و دفاع سايبري سخن گفتند، اما براي ميليونها كاربر، تجربهاي تكراري از فقدان ارتباط، بيخبري، و نارضايتي از عملكرد حاكميتي شكل گرفت. اين مساله نهتنها در عرصه فردي، بلكه در حوزه كسبوكار، رسانه و اقتصاد ديجيتال نيز پيامدهاي گستردهاي داشت. در نخستين روزهاي پس از آتشبس، مقامات وزارت ارتباطات و نيروهاي امنيتي اعلام كردند كه اينترنت به وضعيت «پيش از جنگ» بازگشته است. اما كاربران شبكههاي اجتماعي، صاحبان كسبوكارهاي آنلاين و كارشناسان حوزه فناوري اطلاعات، ارزيابي متفاوتي دارند: سرعت همچنان پايين است، برخي پلتفرمها غيرقابل دسترسند، و اعتماد عمومي به پايداري اينترنت بيش از هر زمان ديگري خدشهدار شده است. قطع اينترنت در جريان بحرانهاي امنيتي يا اعتراضات در ايران پديدهاي تازه نيست. از دي ۱۳۹۸ گرفته تا اعتراضات ۱۴۰۱، همواره در بزنگاههاي بحراني، دولت به جاي شفافسازي، راهكار مسدودسازي را انتخاب كرده است. اينبار اما وسعت و شدت محدوديتها چشمگيرتر از گذشته بود؛ بهنحوي كه در برخي روزهاي جنگ، بيش از ۹۰ درصد ترافيك بينالمللي ايران كاهش يافت و دسترسي به سايتهاي خارجي تقريباً غيرممكن شد. از آنسو، كاربران براي ارتباط از طريق فيلترشكنها و ابزارهاي دور زدن سانسور استفاده كردند، و گزارشهايي از افزايش بيش از ۹۵ درصدي استفاده از VPN در تهران منتشر شد. همزمان، برخي منابع رسانهاي از ورود محدود تجهيزات اينترنت ماهوارهاي استارلينك به ايران خبر دادند. اگرچه حكومت ايران تاكنون درباره اين موضوع موضع رسمي نداشته، اما در سكوت خبري، بخشي از كاربران به اين ابزارها روي آوردهاند. اين تجربه، نگراني نهادهاي امنيتي را از گسترش ارتباطات رمزنگاريشده و غيرقابلكنترل تشديد كرده است.
بازگشت گامبهگام يا بازسازي كنترل؟
سيدستار هاشمي، وزير ارتباطات دولت چهاردهم در روزهاي پس از آتشبس، اعلام كرد كه بازگشت اينترنت به حالت عادي در حال انجام است و تا چند روز آينده، تمام محدوديتها برداشته خواهد شد. با اين حال، آنچه كاربران تجربه كردهاند، روندي كند و پرابهام بوده است. اينترنت ثابت (خانگي) در بسياري از مناطق زودتر از اينترنت همراه به وضعيت عادي برگشت. اما همچنان پلتفرمهايي مانند واتساپ و تلگرام بدون VPN در دسترس نيستند و سرعت بارگذاري سايتها بهشدت كاهش يافته است. در اين ميان، كارشناسان حوزه فناوري بر اين باورند كه جنگ اخير فرصتي براي دولت بود تا «پروژه اينترنت ملي» را يك گام بهپيش ببرد. شبكه ملي اطلاعات كه از مدتها پيش به عنوان جايگزيني براي اينترنت جهاني مطرح شده بود، در ايام جنگ بهصورت گستردهاي فعال شد. بسياري از اپليكيشنهاي بومي مانند روبيكا، ايتا و شاد، تنها گزينههاي قابل دسترسي براي كاربران بودند؛ پلتفرمهايي كه از نظر كيفي، امنيت اطلاعات و كاربري با انتقادهاي فراواني روبرو هستند.
اعتراض خاموش كاربران و كارشناسان
نارضايتي از وضعيت اينترنت در ايران تنها به دوران جنگ محدود نميشود. در سالهاي اخير، بارها كاربران، فعالان حوزه آيتي، و صاحبان استارتاپها نسبت به سرعت پايين، كيفيت ضعيف و اختلالهاي مكرر اينترنت اعتراض كردهاند. در نظرسنجي اخير زوميت كه با مشاركت چند هزار كاربر برگزار شد، ۹۲ درصد شركتكنندگان معتقد بودند محدوديتهاي اينترنت در كشور «بيش از حد» و «غيرقابل توجيه» است. همچنين، بسياري از كارشناسان بارها هشدار دادهاند كه ادامه اين روند، ايران را از روند توسعه جهاني فناوري عقب مياندازد. امير ناظمي، رييس سابق سازمان فناوري اطلاعات ايران، پيشتر در سال ۱۳۹۹ گفته بود: «وقتي اينترنت را محدود ميكنيد، فقط دسترسي مردم را قطع نميكنيد؛ فرصتهاي توسعه، نوآوري و سرمايهگذاري را هم از بين ميبريد.» مشكل به اينجا ختم نميشود. تعرفه بالاي اينترنت، كيفيت پايين سرويس، و انحصار شركتهاي خاص در ارايه خدمات، از ديگر معضلات مزمن فضاي ديجيتال ايران است. در حالي كه كشورهاي منطقه در حال توسعه نسل پنجم اينترنت (5G) هستند، ايران هنوز با مشكلات اساسي در پوشش اينترنت نسل چهارم دستوپنجه نرم ميكند. حتي در پايتخت، بسياري از مناطق هنوز اينترنت پرسرعت ندارند.
اينترنت، قرباني تصميمات امنيتي
از ديد نهادهاي تصميمگير، اينترنت ابزاري است كه بايد در شرايط خاص، كنترل يا حتي قطع شود. اين منطق باعث شده رويكرد غالب در قبال اينترنت، رويكردي امنيتي و بسته باشد. جنگ اخير نيز با تكيه بر همين نگاه، به بستري براي اعمال محدوديتهاي حداكثري تبديل شد. ادعاي حملات سايبري اسراييل، احتمال نفوذ اطلاعاتي و تلاش براي جلوگيري از «جنگ رواني دشمن»، توجيههاي اصلي قطع اينترنت بودند. اما واقعيت اين است كه قطع سراسري اينترنت، نهتنها كمكي به كاهش تنش نكرد، بلكه فضاي اجتماعي و رواني جامعه را متشنجتر كرد. بسياري از خانوادهها در داخل و خارج كشور از وضعيت يكديگر بيخبر ماندند. ارتباطات شغلي، رسانهاي، آموزشي و خدماتي با بحران مواجه شد و آسيبپذيري جامعه افزايش يافت.
اينترنت و آينده پس از جنگ
سوال مهم اين است كه آيا تجربه جنگ باعث اصلاح سياستهاي اينترنتي كشور خواهد شد يا بالعكس، الگويي براي آيندهاي بستهتر فراهم ميكند؟ تاكنون نشانهاي دال بر تغيير رويكرد ديده نميشود. حتي برخي مقامات از موفقيت پروژه «قطع اينترنت جهاني» در روزهاي بحراني سخن گفتهاند. از ديد آنها، توانايي كنترل ارتباطات، نشانه قدرت نظام سياسي است، نه مانعي براي توسعه. با اين حال، فشار اجتماعي، اعتراضات كاربران، و پويايي فضاي فناوري جهاني، اين روايت را به چالش ميكشد. شهروندان ايراني به شكل روزافزون به ابزارهاي دور زدن فيلترينگ مسلط شدهاند. نوجوانان، دانشجويان، كارآفرينان و حتي مسوولان ردهپايين دولتي، از VPN و ابزارهاي مشابه استفاده ميكنند. همين امر، كارايي فيلترينگ گسترده را زير سوال ميبرد و گسست ميان سياست رسمي و تجربه زيسته را عميقتر ميكند.
آيا اميدي به اصلاح هست؟
براي بهبود وضعيت اينترنت در ايران، چند شرط لازم است: نخست، تغيير نگاه سياستگذاران از كنترل به توسعه. دوم، تقويت زيرساختها به جاي اعمال محدوديت. سوم، شفافيت در تصميمگيري و پاسخگويي به افكار عمومي. و نهايتاً، به رسميت شناختن حق دسترسي آزاد به اطلاعات به عنوان يكي از حقوق بنيادين شهروندي. در غير اين صورت، هر بار بحران جديدي پيشايد – چه جنگ، چه اعتراضات، چه تنشهاي سياسي – دوباره بهجاي تقويت ارتباط، شاهد انسداد و سكوت خواهيم بود. نتيجه چنين سياستي، چيزي جز تشديد بياعتمادي عمومي، عقبماندگي فناوري و مهاجرت نخبگان نخواهد بود. اينترنت در ايران، امروز بيش از هر زمان ديگري، به آينهاي از وضعيت سياسي و اجتماعي كشور تبديل شده است. پس از پايان جنگ، مردم به دنبال بازگشت به وضعيت عادي نيستند؛ آنها خواهان دسترسي پايدار، آزاد و باكيفيت هستند. تجربه جنگ نشان داد كه زيرساخت اينترنتي كشور، هم شكننده است و هم وابسته به اراده نهادهاي امنيتي. اين تجربه همچنين نشان داد كه جامعه ايراني، با وجود تمام محدوديتها، همچنان به راههاي ارتباطي خود وفادار است و براي حفظ آن، حاضر به مبارزه روزمره است. تنها راه عبور از اين چرخه، بازانديشي در سياستهاي كلان حوزه فناوري و ارتباطات است. بايد از تجربه تلخ جنگ، درسي براي اصلاح گرفت، نه بهانهاي براي تحكيم سانسور. آينده ايران ديجيتال، نه در سايه قطعيها، بلكه در پرتو اتصال، شفافيت و اعتماد ساخته خواهد شد.